سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چون کارها همانند شود یکى را بر دیگرى قیاس کردن توانست و پایان آن را از آغاز دانست . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :76
بازدید دیروز :384
کل بازدید :2164165
تعداد کل یاداشته ها : 1987
04/3/19
3:6 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
خلیل منصوری[174]
http://www.samamos.com/?page_id=2

خبر مایه
پیوند دوستان
 
فصل انتظار اهالی بصیرت هزار دستان سرباز ولایت رایحه ی انتظار اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی .:: مرکز بهترین ها ::. نگارستان خیال جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی نگاهی نو به مشاوره پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ... حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد آقاشیر کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب صراط مستقیم هم رنگــــ ِ خـــیـــآل جبهه مقاومت وبیداری اسلامی کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد ! تکنولوژی کامپیوتر وبلاگ منتظران سارا احمدی بوی سیب BOUYE SIB رمز موفقیت محقق دانشگاه سرزمین رویا وبلاگ تخصصی فیزیک پاک دیده آدمک ها ✘ Heart Blaugrana به نام وجود باوجودی ... سرباز حریم ولایت دهکده کوچک ما از قرآن بپرس کنیز مادر هرچه می خواهد دل تنگت بگو •.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.• پیامبر اعظم(ص) عطاری عطار آبدارچی ستاد پاسخگویی به مسایل دینی وبلاگ شخصی امین نورا چوبک نقد مَلَس پوست کلف دل نوشت 14 معصوم وقایع ESPERANCE55 قدرت شیطان دنیای امروز ما تا ریشه هست، جوانه باید زد... آواز یزدان خلوت تنهایی کتاب شناسی تخصصی اس ام اس عاشقانه طرحی نو برای اتحاد ایرانیان سراسر گیتی در گوشی با خدا **** نـو ر و ز***** اس ام اس سرکاری و خنده دار و طنز دنیا به روایت یوسف جاده خدا خام بدم ایلیا حرفای خودمونی من بازی بزرگان کویر مسجد و کلیسا - mosque&church دنیای ماشین ها بچه دانشجو ! پژواک سکوت گنجهای معنوی دنیای موبایل منطقه‏ ممنوعه طلبه علوم دینی مسافر رویایی انواع بازی و برنامه ی موبایل دانشجو خبر ورزشی جدید گیاهان دارویی بانوی بهشتی دو عالم سلام

 

انسان ها از نظر اعتقادی دو گونه اند: 1. برخی تنها به جهان شهادت و محسوس دنیا اعتقاد دارند؛ 2. برخی افزون بر جهان شهادت به جهان عالم غیب نیز اعتقاد دارند. این دسته دوم خودشان دو دسته هستند: 1. برخی ارزش عالم غیب را بیش تر دانسته  و در هر چیز اصالت را به آن می دهند. به این معنا که دنیا را جایی برای رسیدن برای عالم غیب دانسته و هم چنین بر این باورند که خاستگاه هر اتفاقی در دنیا همان عالم غیب یعنی خدا و فرشتگان و مشیت و اراده الهی است؛ 2. برخی دیگر بر این باورند که آخرت هر چند ارزشمند است ولی دنیا را نمی باید بی ارزش دانست و نقد را به نسیه فردا رها نکرد. این گروه دوم اگر منافق نباشند، سست ایمان هستند .

با توجه به سه گروهی که می شناسیم یعنی کافران، مومنان و سست ایمان ها(غیر از منافقان که آنان در زمره همان کافران و بدتر از آنان هستندبه تعبیر قرآن) سه نوع رفتار از آنان در زندگی مشاهده می کنیم؛ یعنی بینش و نگرش آنان نسبت به هستی سه نوع رفتار را موجب می شود.

گروه اول که همان کافران و هم چنین منافقان هستند، همه چیز را در گرو کار و علم و عمل خود می دانند و برای رسیدن به منافع و مصالح دنیوی تلاش می کنند. اینان بر این باورند که هر چه دارند و به دست می آورند از کارشان و علم خودشان است. خداوند چنین تفکری را از قارون نقل می کند که می گوید: قَالَ إِنَّ مَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِندِی؛ گفت به راستی آن چه داده شده ام بر علم خودم است.(قصص، آیه 78) بر اساس آیه 49 سوره زمر همین تفکر را بسیاری از مردمان دارند می گویند: قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ در حالی که از نظر قرآن مال و ثروت همانند اموری چون فرزند و زن فتنه و آزمون الهی است. از این رو، در ادامه می فرماید: بَلْ هِیَ فِتْنَةٌ وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ، یلکه آن فتنه و آزمونی است ولی بیش تر آنان نمی دانند. این افراد اصلا اعتقادی به عوامل غیبی ندارند و بر همین اساس تمام تلاش را می کنند که از راه حس و کار به اهداف خودشان برسند. خداوند به برخی از این افراد نه به میزان اراده آنان بلکه به میزان مشیت و اراده خودش می دهد. از این روست که برخی با کار و تلاش به جایی می رسند و برخی دیگر از همین کافران با همه تلاش به چیزی دست نمی یابند.(شوری، آیه 20؛ اسراء، آیه 18)

گروه دوم: یعنی مومنان واقعی، اصالت را هم از نظر هدف و مقصد و مقصود به آخرت می دهند و برای آن تلاش می کنند و هم آن که خاستگاه هر چیزی را عالم غیب دانسته و به کار و تلاش به عنوان یک وظیفه و مسئولیت و ابزار می نگرند که اگر اراده و مشیت الهی تحقق گرفت، به چیزی از این راه می رسند. آنان پیش از آن که چشم به عمل و وظیفه مادی و کار و تلاش خودشان دوخته باشند به غیب چشم دوخته اند و انتظار روزی و رزق از جایی دارند که گمانش را نیز نمی برند. خداوند اینان را این گونه تربیت کرده، چون در قرآن فرموده است: مَن کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا  وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا؛ آن کس که به خدا و روز بازپسین ایمان دارد، داده مى‏شود، و هر کس از خدا پروا کند، [خدا] براى او راه بیرون‏شدنى قرار مى‏دهد و از جایى که گمانش را نمی برند و حسابش را نمى‏کند، به او روزى مى‏رساند، و هر کس بر خدا اعتماد کند او براى وى بس است. خدا فرمانش را به انجام رساننده است. به راستى خدا براى هر چیزى اندازه‏اى مقرّر کرده است.(طلاق ، آیات 2 و 3)

این گروه به جایی پرداختن به کار و تلاش بیهوده بیش از اندازه، به انجام وظایف عبادی خود می پردازند و تنها هشت ساعت یا خیلی کم تر از آن را برای کار روزانه قرار می دهند و بیش تر به انجام وظایف و واجبات عبادی می پردازند؛ زیرا می دانند اولا روزی قسمت شده است؛ دوم آن که این روزی تضمین شده به دست آنان می رسد و تلاش بیش تر آنان تاثیری در کم یا افزایش روزی قسمت شده ندارد. امیرمومنان امام علی(ع) می فرماید: قَدْ تَکَفَّلَ لَکُمْ بِالرِّزْقِ وَ أُمِرْتُمْ بِالْعَمَلِ فَلَا یَکُونَنَّ الْمَضْمُونُ لَکُمْ طَلَبُهُ أَوْلَى بِکُمْ مِنَ الْمَفْرُوضِ عَلَیْکُمْ عَمَلُهُ؛ روزى شما را متکفّل شده‏اند، و به عمل امر شده‏اید، پس مبادا کوشش شما براى طلب روزى که تضمین شده بیش از به جا آوردن عملى باشد که بر شما واجب شده است.(نهج البلاغه، خطبه 114)

آن حضرت(ع) می فرماید شما باید خودتان را برای روزی تضمین شده به زحمت نیاندازید، پس عمل و تلاش زیاد هرگز به معنای رزق و روزی بیش تر نیست؛ دیگر آن که این عمل و تلاش را به جای مصروف کردن برای یک چیزی که تضمین شده باید صرف عمل واجب کنید. این عمل واجب که امام می فرماید می توان همان میزان از تلاش و کوششی است که لازم است داشته باشد و متعارف است یا مراد آن است که اصولا انسانی که به غیب ایمان دارد و روزی را تضمین شده می داند، نباید برای روزی و رزق تلاش کند و باید این اعمال را برای کارهای واجبی باشد که همان عبادت و خدمت به دیگران است.(نگاه کنید: مزمل، آیه 20)

گروه سوم: چون از سویی اعتقاد به غیب دارند، ولی این اعتقاد به حد توکل و تفویض نرسیده و خداوند را ضامن روزی نمی دانند و به خداوند وکالت نمی دهند که کارشان را انجام دهد یا اصلا خودشان و کارشان را به خدا واگذار نمی کنند، خودشان دنبال روزی می روند بلکه می دوند. این گونه است که روزی سوار و اینان پیاده اند. هر چه بیش تر تلاش می کنند کم تر نصیب آنان می شود؛ زیرا خداوند برای هر چیزی مقدری کرده که بیش از آن دست یافتنی نیست.

به هر حال، اگر روزی قسمت و تضمین شده است، کار برای گرفتن آن معنا ندارد، و اگر کاری بر عهده بشر است، همان بندگی است که شامل نماز و قرآن و خدمت به خلق و نیکوکاری از راه برآورد کردن حاجات و نیازهای گوناگون آن است؛ یعنی اگر خدمتی می شود برای یک لقمه نان نیست.

 


94/8/15::: 9:53 ص
نظر()
  
  

خداوند در قرآن می فرماید: سَلاَمٌ عَلَیْکُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ؛ به آنان که وارد بهشت شدند می گویند: «درود بر شما به [پاداش‏] آنچه صبر کردید. راستى چه نیکوست فرجام آن سراى!»(رعد، آیه 24)

از این آیه و آیات دیگر به دست می آید که بهشت پاداش صبر است. حال این صبر در اطاعت یا صبر در مصیبت یا بر معصیت باشد فرقی نمی کند؛ زیرا در زندگی انسان هماره مشکلاتی است که بدون صبر و شکیبایی نمی توان دست یافت.

خداوند در آیات قرآنی از جمله در آیه 153 سوره بقره می فرماید در مشکلات زندگی با صبر و نماز از آن ها عبور کنید و از صبر استعانت بجویید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید، از شکیبایى و نماز یارى جویید زیرا خدا با شکیبایان است.

علامه طبرسی در مجمع البیان در ذیل آیه 24 سوره رعد می فرماید: روشن است که در آیه شریفه «یقولون» به خاطر دلالت کلام حذف شده، و منظور از «سلام» نیز، نه، سلام گفتن تنها بر آنان است، بلکه منظور این است که سلامت و کرامت و نیک‏بختى و پاداش پرشکوه خدا بى هیچ رنج و ناراحتى و زیان، هماره بر شما باد. و بدین سان فرشتگان به آنان مى‏گویند: خدا به شما به خاطر پایدارى و شکیبایى تحسین‏برانگیزتان، در برابر مشکلات و رنج‏هاى دنیا و در راه فرمانبردارى از او، و پایدارى در برابر وسوسه نفس و شیطان و شیطان‏صفتان، پاداشى پرشکوه ارزانى داشته و شما را از ترس و گرفتارى‏هاى سراى آخرت و روز رستاخیز آسوده و در امان داشته است.

پس انسان به جایی آن که دنبال عاجله و مادیات زودگذر دنیا باشد باید صبور باشد و با تحمل مشکلات و مشقات با استقامت و پایداری کشت برای آخرت کند تا در آخرت با افزایش فضل الهی این کشت را درو کند.



94/8/14::: 6:59 ع
نظر()
  
  

پیامبر(ص) گرامی می فرماید: «حُبّبَ الىَّ مِن دنیاکم ثلاثٌ: النساءُ و الطّیب و جُعلت قرّةُ عینى فى الصلاةِ؛ از دنیاى شما سه چیز مورد علاقه من قرار داده شده است: زنان، عطر و نور چشم من در نماز است.» (محمدبن محمد الغزّالى، احیاء علوم الدین، قاهره، مطبعة العثمانیة المصریة، 1325/ 1933، ج 4، ص 255 به نقل از نسّائى از حدیث انس بن مالک ؛ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 76، ص 141. روایت هاى 8 و 9، باب 19)

از امام صادق (ع) نیز نقل شده است: «مِنْ أَخْلَاقِ الْأَنْبِیَاءِ ع حُبُّ النِّسَاءِ؛ محبت و مهرورزی از اخلاق انبیا و پیامبران است.( الکافی، ج 5، ص320؛ تهذیب‏الأحکام، ج 7 ،ص403؛ وسائل‏الشیعة، ج 20 ، ص 22)

محبت به زن یعنی جنس زن یکی از اصول اسلامی و ایمانی است. البته محبت غیر از شهوت است. شما به خیلی چیزها محبت می ورزید که ارتباطی با شهوت ندارد، محبت به کودکان از جمله آن هاست. محبت انسان به ایمان نیز این گونه است. خداوند می فرماید: ولکنَّ اللّهَ حبَّب الیکم الایمانَ و زیّنهُ فی قلوبِکم و کرّهَ الیکم الکفر و الفسوق و العصیان؛  اما خداوند ایمان را خوشایند شما قرار داد و آن را در دل هایتان آراست و کفر و فسق و عصیان را براى شما ناخوشایند گردانید. » (حجرات، آیه 7)

بنابراین، نیاز نیست که وقتی از محبت پیامبر(ص) نسبت به زن سخن به میان می آید، در مفهوم زن تصرف کنیم و بگوییم مراد همسران و دخترانش است، بلکه ایشان می گوید که به جنس زن محبت می کند؛ زیرا یکی از نشانه های ایمان زن دوستی همانند انسان دوستی است. این زن دوستی مانند کودک دوستی را انسان باید داشته باشد و آن را نشان دهد. از این روست که برای دفاع از زن بی توجه به آن که کس و کارش هست یا نیست؟ مسلمان است یا نیست؟ اسلحه بر می دارد و به جنگ می رود. خداوند در آیه 75 سوره نساء می فرماید: وَمَا لَکُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَـذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنکَ وَلِیًّا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنکَ نَصِیرًا؛ و چرا شما در راه خدا [و در راه نجاتِ‏] مردان و زنان و کودکان مستضعف نمى‏جنگید؟ همانان که مى‏گویند: «پروردگارا، ما را از این شهرى که مردمش ستم‏پیشه‏اند بیرون ببر، و از جانب خود براى ما سرپرستى قرار ده، و از نزد خویش یاورى براى ما تعیین فرما.»

بر اساس این راهبرد اساسی اسلام درباره محبت به زنان است و نقش آن در ایمان است که امام صادق(ع) می فرماید: ما اظنّ رجلاً یزداد فی الایمان خیراً الّا ازداد حبّاً للنّساء؛ گمان ندارم در ایمان کسی خیری افزایش یابد مگر آن که حب به زنان در وی افزایش یابد. (من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 384؛ کافی، ج 5، ص 231 و 320؛ وسائل الشیعه، ج 20، ص 22.)

در روایتی دیگر می فرماید: کُلَّمَا ازْدَادَ الْعَبْدُ إِیمَاناً ازْدَادَ حُبّاً لِلنِّسَاءِ؛ هر چه ایمان بنده ای افزایش یابد به همان میزان محبت به زنان در وی افزایش می یابد.(بحارالأنوار، ج 100 ، ص228؛ النوادر راوندی ص 12)

از نظر امام صادق(ع) رابطه متقابلی میان افزایش ایمان و زن دوستی و محبت به جنس زن وجود دارد. از این رو ایشان در جایی دیگر می فرماید: «الْعَبْدُ کُلَّمَا ازْدَادَ لِلنِّسَاءِ حُبّاً ازْدَادَ فِی الْإِیمَانِ فَضْلًا؛  هرچقدر محبت شخصی به زن افزایش یابد به همان میزان در ایمان افزوده می شود.(من‏لایحضره‏الفقیه، ج3 ،ص 384)

ظهور و بروز این محبت به زنان همانند محبت به کودکان در قالب عطوفت و  لطف و احسان و مهر به آنان خودش را نشان می دهد نه شهوت و مانند آن ها.

بر اساس همین اصل است که امام علی(ع) نیز می فرماید: المرأةُ ریحانةٌ لیست بقهرمانة؛  زن گل است، نه پهلوان. (محمد الحر العاملى، وسایل الشیعه، ج 14،ص 120)


تذکر ضروری:

نکته ای که باید مورد نظر قرار داد تفاوت و فرق مفهوم محبت و دوستی در عرف و فرهنگ قرآن و روایات با مفهوم نادرست در عرف برخی از افراد جامعه است.
محبت هرگز به معنای شهوت نیست. محبت به چیزی مانند ایمان و عطر و مانند آن را در نظر بگیرید، آیا مراد از آن شهوت نسبت به این امور است؛ محبت به کودک و جنس کودک آیا به معنای شهوت نسبت به آنان است؟ وقتی کسی به چیزی محبت می کند به معنای شهوت و شهوت رانی است.
در باره زنان سفارش به محبت شده است؛ یعنی همان طوری که باید نسبت به کودکان محبت داشت نسبت به جنس زن محبت داشت. یعنی یکی از علائم ایمان محبت به جنس زن و نه شهوت نسبت به آنان است.


94/8/14::: 12:31 ع
نظر()
  
  

انسان باید خودش را تزکیه به معنای خودستایی نکند و در اوج دارندگی بداند که نادار و فقیر است و آن چه دارد، مالکش کسی دیگر است. اصولا در دنیا مالکیت حقیقی برای انسان نیست، اما در آخرت انسان به سبب آن که با غنای الهی به غنا می رسد، مالک حقیقی می شود و هر چه در بهشتش دارد واقعا مال اوست.

کسی گمان نکند که با علم اقتصاد و مدیریت به جایی رسیده و سرمایه دار شده و ثروتی اندوخته است، چنان که قارون می گفت: قَالَ إِنَّ مَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِندِی؛ گفت به درستی آن چه دارم از علم خودم است.(قصص، آیه 78) در حالی که خداوند می فرماید: وَمَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللّهِ؛ هیچ نعمتی در اختیار شما نیست مگر آن که از خداست.(نحل، آیه 53)

اصولا تربیت قرآنی که به دست تعلمیات و تزکیه های الهی و معصومان(ع) انجام می گیرد، انسان را غیب باور می کند و بر آن است تا انسان از خود و اسباب مادی و محسوس بریده شود و همه توجه اش به غیب و خدا باشد؛ زیرا اگر کشتی به محصول می رسد و نطفه ای موجودی می شود، همه به زراعت و خلقت الهی است.(واقعه، آیات 63 و 64؛ 58 و 59)

از همین روست که در قرآن به مومنان متقی گفته می شود که امیدشان به آن چیزی باشد که گمانش را ندارند. (طلاق، آیات 2 و 3) در روایت است که امام می فرماید: کُنْ لِمَا لَا تَرْجُو أَرْجَی مِنْکَ لِمَا تَرْجُو؛ یعنی امیدت به آن چه امید نداری نسبت به آن چه امید داری بیش تر باشد.(الامالی، الشیخ الصدوق، ص178)

پس تکیه و اعتماد مومن باید به غالم غیب بیش از عالم شهادت باشد و به جای این که دل به دارو و درمان و درمانگر باشد، به خدا باشد. اگر این طور باشد بیش تر از آن چه می خواهی می رسی.

به عنوان نمونه حضرت موسی(ع) به قصد نار و آتش رفت، ولی نور و نبوت نصیب وی شد.(قصص، آیه 29) سحره فرعون به قصد جایزه رفتند و مسلمان بهره ایشان شد. (یونس، آیه 90؛ طه، آیه 70)


94/8/13::: 1:50 ع
نظر()
  
  

تجسم اعمال یعنی اعمال ما جسم پیدا کند. البته این جسمی که برای اعمال است در روز قیامت با جسمی از جسم هایی است که ساختار آخرت با آن ساخته شده است. یعنی وقتی زمین و آسمان ها تغییر می کنند و تبدیل به جسمی دیگر غیر از این جسم مادی می شوند.(ابراهیم، آیه 48)

بر اساس روایات هر یک از اعمال ما در قیامت به شکلی خود را تجسم می بخشند، مثلا تسبیحات اربعه در اشکال و قالب هایی چون قالب هایی از آجرهای زر و سیم برای خانه سازی در می آیند. برخی از اعمال مانند نماز، روزه، زکات، حج، عمره ، خوبی به بردار دینی و ولایت به شکل شش فرشته در می آیند و در قبر از شش سو ما را محافظت می کنند. در این میان فرشته ولایت بالای سر ما قرار می گیرد و فرشتگان دیگر را زیر نظر می گیرد تا کارهای حفاظتی را به نحو احسن انجام دهند.( : المحاسن نویسنده : أحمد بن محمد بن خالد البرقى    جلد : 1  صفحه : 228)

امام صادق‌فرمود: "وقتی مؤمن داخل قبر شود، (با توجه به تجسم اعمال‌) نماز در سمت راست و زکات در سمت چپ او قرار می‌گیرد و نیکوکاری‌هایش بالای سر او سایه می‌افکنند و "صبر" در قسمتی دیگر قرار می‌گیرد. وقتی دو فرشته برای پرسش می‌آیند، "صبر" به نماز و روزه می‌گوید: از صاحبتان دفاع کنید وگرنه من آماده دفاع هستم‌."(بحارالانوار، همان‌، ص 230، ح 35.)


94/8/12::: 9:20 ع
نظر()
  
  

انسان خود را کشاورز می داند و گمان می کند که کشت را ورز می آورد و آن دانه یا مانند آن پرورش می دهد، یک باور مادی و ساده لوحانه است، در حالی که بر اساس آموزه های قرآنی، انسان تنها حارث است و کشت می کند؛ یعنی شیار می کند و دانه را در دل خاک قرار می دهد؛ و آن که این کشت را ورز می دهد و می پروراند و به شکل گیاه می رویاند و جان و زندگی می بخشد و از آن گیاه دانه ها و میوه های بسیار بر می آورد خداوند است.

از این روست که خداوند می فرماید: أَ فَرَأَیْتُم مَّا تَحْرُثُونَ  أَ أَنْتُمْ تَزرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ؛ آیا پس می بینید آن چه را کشت می کنید؛ آیا شما آن را زراعت می کنید و پرورش می دهید یا آن که ما زارع و کشاورز آن هستیم؟(واقعه، آیات 63 و 64)

پس انسان حارث و خداوند زارع است. از این روست که در آیات دیگر می فرماید شما اگر حرث و کشتی داشته باشید می توانید برداشت آن را از ما در دنیا بخواهید بدون آن که در آخرت برداشتی داشته باشید یا آن که برداشت را برای آخرت بگذارید که ما بر برکت آن می افزاییم.(شوری، آیه 20)

همین تفاوتی که در باره کشت و کشاورز یعنی حرث و زارع بیان شده ، درباره نطفه گذاری و تولید بچه و فرزند در آیات دیگر بیان شده است. خداوند می فرماید: أَفَرَأَیْتُم ما تُمْنُونَ  أَ أَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ؛ آیا پس می بینید آن چه را به شکل منی پرت می کنید، آیا شما آن را می آفریند و خلق می کنید یا آن که ما خالق و آفریدگار آن هستیم؟(واقعه، آیات 58 و 59) شکی نیست که انسان تنها منی گذار و خداوند خالق است.

بنابراین، در هر کاری باید فراتر از ماده به عالم غیب توجه داشت و دانست که ماده تنها وسیله ای اندک و کوچک است و حقیقت تاثیر از غیب است نه از ماده، پس دعا و نیایش و نماز و توکل و مانند آن ها را دست کم نگیرید و گمان نکنید که مثلا انفاق و صدقه کم تاثیر است؛ بلکه تاثیر حقیقی در آن ها است نه در دارو و درمانگر و مانند آنها.


94/8/12::: 9:0 ع
نظر()
  
  

خداوند در آیات قرآنی بیان می کند که دنیاطلب به میزانی که خدا مشیت و اراده کرده از زندگی مادی دست می یابد، نه به میزانی که دنیاطلب اراده کرده است.(اسراء، آیه 18) اما کسی که آخرت می خواهد هر کاری را در دنیا انجام می دهد با توجه به درجه اخلاص و تقوای عامل و متقی بودن او ارزش گذاری می شود.

در آیات قرآنی بر اساس اخلاص عامل و تقوای متقی ارزش های گوناگونی برای عمل نیک بیان شده که مراتب ارزش گذاری عمل است:

1. افزایش و زیادت: خداوند می فرماید: مَن کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ؛ هر کسی آخرت بخواهد برایش در آخرتش می افزاییم.(شوری، آیه 20) در این جا به طور مطلق و موجبه کلیه سخن از افزایش است؛ و هم چنین می فرماید: مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهَا؛ هر کسی نیکی آورد پس برایش بهتر از آن است.(نمل، آیه 89)

2. ده برابر: خداوند در این باره می فرماید: مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا؛ هر کسی نیکی بیاورد پس برایش ده برابر مثل آن است.(انعام، آیه 160)

3. هفتصد برابر: در این باره نیز می فرماید: مَثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِاْئَةُ حَبَّةٍ؛ مثل کسانی که در راه خداونداز اموالشان انفاق می کنند مثل کس است که یک دانه بکار و از آن هفت خوشه بر آید که در هر خوشه اش صد دانه است.(بقره، آیه 261)

4. هزار و چهارصد برابر: خداوند در ادامه آیه پیش می فرماید: وَ اللّهُ یُضَاعِفُ لِمَن یَشَاءُ؛ و خداوند برای هر کسی بخواهد آن را دو برابر و مضاعف می کند.(بقره، آیه 261)

5. بی نهایت: خداوند در ادامه افزوده است: وَ اللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ؛ و خداوند وسعت دهنده و دانا است.(همان)


94/8/11::: 6:57 ع
نظر()
  
  

با آن که خداوند در قرآن می گوید که ما به دنیاطلبان از دنیا می دهیم و برای آنانی بهره ای در آخرت نیست؛ ولی این گونه نیست که هر چه دنیاطلبان بخواهند به آنان داده شود؛ بلکه محدودیت هایی به جهاتی چند است که اجازه نمی دهد تا آنان به هر چه بخواهند برسند.

خداوند در آیات 33 تا 36 زخرف بیان می کند که یکی علل و عوامل محدودیت ساز، توقع و انتظاری است که مومنان دارند؛ زیرا اگر هر چه را به کافران بدهند شرایط برای مومنان و مسلمانان سخت خواهد شد و از همین رو، آنان در دنیا با محدودیت هایی مواجه خواهند شد. خداوند می فرماید: : وَلَوْلَا أَن یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَن یَکْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفًا مِّن فَضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَیْهَا یَظْهَرُونَ وَلِبُیُوتِهِمْ أَبْوَابًا وَسُرُرًا عَلَیْهَا یَتَّکِؤُونَ وَزُخْرُفًا وَإِن کُلُّ ذَلِکَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةُ عِندَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ ؛ و اگر نه آن بود که همه‏ مردم در انکار خدا امّتى واحد گردند، قطعاً براى خانه‏هاى آنان که به خداى‏ رحمان کفر مى‏ورزیدند، سقفها و نردبانهایى از نقره که بر آنها بالا روند قرار مى‏دادیم؛ و براى خانه‏هایشان نیز درها و تختهایى که بر آنها تکیه زنند.و زر و زیورهاى دیگر نیز. و همه اینها جز متاع زندگى دنیا نیست، و آخرت پیش پروردگار تو براى پرهیزگاران است.

خداوند در آیه سوره بقره می فرماید: فَمِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا ؛ برخی از مردمان می گویند: پروردگارا به ما در دنیا بده! (بقره، آیه 200)

این افراد به دنیایی که می خواهند می رسند، ولی بهره ای آخرت نخواهند برد: وَ مَا لَهُ فِی الآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ؛ و برای او در آخرت هیچ بهره ای نیست.(همان )

البته خداوند همه چیز را به آنان نمی دهد. از این رو، می فرماید: مَن کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیَا نُوْتِهِ مِنْهَا؛ کسی که کشت دنیا می خواهد ما برخی از آن را به او می دهیم.(شوری، ایه 20)

در جایی دیگر می فرماید: کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاءُ لِمَن نُّرِیدُ ؛ او همین دنیا را می خواهد و ما نیز برایش در این دنیا آن چه مشیت کرده ایم برای آن کسی که ما اراده کرده ایم را پیش می فرستیم و می دهیم.(اسراء، آیه 18)

در حقیقت دو محدودیت مطرح می شود: 1. بر اساس مشیت الهی است: مَا نَشَاءُ ؛ 2. براساس اراده الهی است: لِمَن نُّرِیدُ. یعنی مشیت ما و اراده ما نه فقط اراده دنیا طلب.

پس هر چه که دنیا طلب می خواهد به او داده نمی شود، بلکه تنها آن چه که مشیت الهی به آن قرار گرفته به او می رسد که برخی از خواسته هایش است. هم چنین به همه کسانی که می خواهند و اراده کرده اند تا دنیایی به دست آورند نمی رسد، بلکه تنها به کسانی از دنیاطلبان می رسد که خداوند نیز اراده کرده تا به آنان برسد. از این رو، بسیاری هستند که برای دنیا کار می کنند ولی به آن نمی رسند و یا همه خواسته هایشان برآورده نمی شود.

پس یک مشیت الهی دو اراده الهی باید باشد و تنها اراده شخص دنیا طلب نیست.


94/8/11::: 12:41 ع
نظر()
  
  

از مهم ترین برنامه های آموزشی و پرورشی قرآن، تربیت انسان بر غیب باوری است. همان اندازه که برای غیر مسلمان ، حس و محسوس و جهان شهادت، مهم و ارزشی است، قرآن تلاش دارد تا مسلمان را به فراسوی جهان شهادت هدایت کرده و بر اساس باور به غیب پرورش دهد. تلاش آن است که انسان بیش از آن که به جهان شهادت و محسوس گرایش دارد، از آن گریزش یافته و بیش تر متمایل و گرایش به جهان غیب پیدا کند؛ زیرا آن که حقیقت و خاستگاه جهان شهادت است، همان جهان غیب است و بر خلاف تصور عمومی و توده مردم ، همه حقیقت در جهان غیب است و به جای آن که تمام توجه  و اهتمام آنان به جهان ماده و شهادت باشد، باید به سمت و سوی جهان غیب باشد که مهم ترین آن ها همان باور به خدا، معاد، فرشتگان و کارگزاران غیر مادی خدا و مانند آن ها است.(بقره، آیات 2 و 3 و 177)

خداوند در آیات قرآنی به خداوند لطیفی اشاره می کند که بیرون از جهان شهادت و جزو عالم غیب است. این خدای لطیف که با چشم حس درک نمی شود، با چشم باطن قابل ادراک است. این خدای لطیف در حقیقت روزی رسان به همه هستی است. خداوند در آیه 19 سوره شوری می فرماید: اللَّهُ لَطِیفٌ بِعِبَادِهِ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ؛ خداوند لطیف به بندگان هر کسی را بخواهد روزی می دهد.

در تفسیر لطف گفته اند که آن دقت و رقت در چیزی است به طوری که ادارک می شود ولی دیده نمی شود. خداوند بر آن است تا مومنان را این گونه تربیت کند که به این خداوند لطیف اعتماد داشته و توکل نمایند و به ابزارها و مجاری حسی و مادی کم تر توجه یابند. البته این به معنای انکار حس و ماده و جهان شهادت یا تاثیرگذاری اسباب نیست، بلکه به این معنا است که مومن نباید اسباب را جز طریقی از لطف الهی بشمارد. پس اگر اسباب تاثیر می گذارند به قوت و عزت و اراده و مشیت و حکمت و مصلحت الهی است و گرنه اسباب مادی بدون مشیت الهی هیچ تاثیری نخواهد گذاشت چنان که آتش نمرودیان برای حضرت ابراهیم(ع) خنک و سلامت شد. پس نه گرمای سوزان داشت و نه سرمای یخ بندان که به سلامت ایشان ضرر و زیان برساند.

انسان مومن باید بیاموزد که آن چه حق و تاثیرگذار است همان اسباب غیبی است که از جمله آن ها دعا و نیایش است که می تواند موجب بدا شده و مرگ و اجل را تغییر دهد و جا به جا نماید و یا حوادث و رخدادهای قطعی را دگرگون سازد بی آن که علم خدا جهل شود؛ زیرا برای خداوند دو علم است که یکی را حتی کارگزارن از فرشتگان مقرب نمی دانند؛ و این همان علمی است که در بدا خودش را نشان می دهد.

انسان مومن با ایمان و تقوای الهی خویش ، به جای راه های عادی کسب روزی به راه های غیبی بیش تر توجه دارد. او با آن که بر حسب وظیفه به کارهای حسی و عادی در عالم شهادت عمل می کند، ولی می داند که تاثیرگذار واقعی همان اسباب غیبی است. از این روست که «من حیث لایحتسب؛ از جایی که گمان نمی برد»(طلاق، آیات 2 و 3) بیش از جایی که برای آن حساب باز کرده خواهد بود.

کافر همانند چارپا عمل می کند و می داند باید به چرا برود و در مرتع بچرد تا تغذیه شود و از اسباب مادی برای رزق و روزی اش بهره گیرد، اما مومن می داند که همه چیز از غیب تامین می شود و اگر غیب نباشد همان چرا و چریدن نیز نخواهد بود و سیری تحقق نمی یابد.

خداوند می خواهد مومن هماره با عالم غیب در ارتباط باشد و از آن جا بهره گیرد. اگر دیگران با عالم شهادت و اسباب ظاهری کار دارند، مومن با عالم غیب و اسباب باطنی و غیبی کار دارد. این گونه است که دعا و نماز و مانند آن ها برایش اسباب عالی و برتر است. این گونه است که با اقتدار تمام بر اساس «من حیث لایحتسب» عمل و رفتار می کند و تمام توجه و اعتماد و توکل وی به خدا و اسباب غیبی است. شخص مومن منکر سبب نیست ولی هماره آن مسبب را می بیند. این گونه است که مومن متقی بر غیب تکیه و اعتماد دارد و غیر مومن و حتی مومن غیر متقی به اسباب و عالم شهادت تکیه و اعتماد می کند. از این روست که مومن متقی هرگز نومید نمی شود.


  
  

هستی بر محور حق و عدالت است و خداوند خاستگاه همه حقوق و عدالت ها.(بقره، آیه 147) از همین روست که مردمان را به حق و عدالت دعوت می کند و می خواند.(نساء، آیه 58؛ نحل، آیه 90)

یکی از اصول دین اسلامی اعتقاد و باور به عدالت الهی است. این عدالت نسبت به اعمال کافران نیز در دنیا خودش را نشان می دهد.

شاید یکی از اعتراضات بسیاری از مسلمانان این باشد که چرا فلانی بی دین و بی نماز و بی خدا، وضعیت مالی اش بهتر از ماست و کم تر دچار بیماری و بلا و ابتلا است، اما وضعیت ما اهل نماز و دین داری بدتر از آنان است؟!

خداوند به این پرسش به دو شکل پاسخ داده است: 1. گاهی می فرماید که هر کسی دنیا و آخرت را بخواهد ما دنیا و آخرت را به او می دهیم و هر کسی که تنها دنیا بخواهد تنها برایش دنیا است و در آخرتی نصیبی نمی برد. خداوند می فرماید: مَن کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ وَمَن کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیَا نُؤتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِن نَّصِیبٍ؛ کسى که کِشت آخرت بخواهد، براى وى در کِشته‏اش مى‏افزاییم، و کسى که کِشت این دنیا را بخواهد به او از آن مى‏دهیم ولى‏ در آخرت او را نصیبى نیست.(شوری، آیه 20)؛ 2. گاهی دیگر می فرماید: وَلَوْلَا أَن یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَن یَکْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفًا مِّن فَضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَیْهَا یَظْهَرُونَ وَلِبُیُوتِهِمْ أَبْوَابًا وَسُرُرًا عَلَیْهَا یَتَّکِؤُونَ وَزُخْرُفًا وَإِن کُلُّ ذَلِکَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةُ عِندَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ ؛ و اگر نه آن بود که همه‏ مردم در انکار خدا امّتى واحد گردند، قطعاً براى خانه‏هاى آنان که به خداى‏ رحمان کفر مى‏ورزیدند، سقفها و نردبانهایى از نقره که بر آنها بالا روند قرار مى‏دادیم؛ و براى خانه‏هایشان نیز درها و تختهایى که بر آنها تکیه زنند.و زر و زیورهاى دیگر نیز. و همه اینها جز متاع زندگى دنیا نیست، و آخرت پیش پروردگار تو براى پرهیزگاران است.(زخرف، آیات 33 تا 35) خداوند در جایی دیگر می فرماید: :«مَّن کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاء لِمَن نُّرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاهَا مَذْمُومًا مَّدْحُورًا وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْیَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِکَ کَانَ سَعْیُهُم مَّشْکُورًا کُلاًّ نُّمِدُّ هَـؤُلاء وَهَـؤُلاء مِنْ عَطَاء رَبِّکَ وَمَا کَانَ عَطَاء رَبِّکَ مَحْظُورًا؛ هر کس خواهان دنیاى زود گذر است، به زودى هر که را خواهیم نصیبى از آن مى‏دهیم، سپس جهنم را برایش مقرّر مى‏کنیم تا نکوهیده و مطرود در آن وارد شود و هر کس آخرت خواهد و با سعى لازم براى آن بکوشد- در حالى که مؤمن باشد- آنانند که از سعیشان قدردانى خواهد شد، همه را، این گروه و آن گروه را از عطاى پروردگارت مدد مى‏بخشیم، و عطاى پروردگار تو از کسى منع نشده است»(اسراء، آیات 18 تا 20)

علت این که خداوند به کافران این همه نعمت می دهد بر اساس همان قاعده عدالت الهی است. خداوند مزد اعمال خیر و نیک کافران را در همین دنیا می دهد ولی مزد اعمال خیر و نیک مومنان را ذخیره آخرت می کند. البته مزد اعمال بد کافران را به آخرت گذاشته و مزد اعمال بد مومنان را در دنیا می دهد. این گونه است که کافران در آخرت نصیبی نمی برند و مومنان در دنیا با بلا و ابتلا مواجه می شوند تا در آخرت مشکلی نداشته باشند و چوب اشتباهات و گناهان خود را همین جا بخورند.

در داستانی امام صادق(ع) به فرد زندیق و کافری که دارای قدرت های بسیار بود، ولی پس از اسلام آوری آن ها از دست داده بود، به همین نکته اشاره می کند و می فرماید که اعمال نیک او ذخیره آخرت وی شده و آن بهره هایی که به سبب اعمال در دنیا نصیب او بوده از وی گرفته شده و از همین رو دیگر آن توان غیب گویی را ندارد.

در روایت است: شخصى زمان امام صادق (علیه السلام)، به مسجد مدینه وارد شد و مردم دورش را گرفتند. وقتى حضرت وارد مسجد شد، معرکه‌اى عجیب را در مسجد مشاهده کرد. همه مردم، اطراف شخصى اجتماع کرده بودند تا او را ببینند. حضرت فرمود: این جا چه خبر است و این شخص کیست؟! عرض کردند: شخصى است که از همه جاى عالم خبر دارد. حضرت نزد او رفت و به او فرمود: آیا تو چنین ادّعایى دارى؟! گفت: بله. حضرت دستش را مشت کرد و به او نشان داد و فرمود: در دست من چیست؟ شخص تأمّلى کرد و شگفتى سر تا پایش را فرا گرفت. حضرت فرمود: نمى توانى بگویى؟! گفت: مى‌توانم. حضرت فرمود: پس چرا نمى گویى؟! گفت: تعجب مى‌کنم که شما آن را از کجا آورده‌اید و چه طور به دست شما رسیده است؟! حضرت فرمود: در دست من چیست؟ شخص گفت: هم اکنون، هرچه را در زمین بوده است، در جاى خود مى‌بینم. فقط مرغى در فلان جزیره، دو تخم گذاشته بود که الآن یکى از آن‌ها سر جایش نیست. چیزى که در دست شما است، باید تخم گمشده باشد. حضرت مشتش را باز کرد و همه دیدند که تخم پرنده‌اى است؛ سپس از مرد پرسید: این قدرت را از کجا آورده‌اى؟! شخص گفت: این قدرت را از راه مخالفت نفس به دست آورده‌ام. هرچه دلم خواست، با آن مخالفت کردم. حضرت فرمود: آیا مایلى مسلمان شوى؟ شخص در ابتدا پاسخ منفى داد؛ امّا عاقبت تحت تأثیر شخصیت و سخنان امام قرار گرفت و مسلمان شد. پس از پذیرش اسلام، متوجّه شد چیزهایى را که پیش‌تر در اطراف عالم مى‌دیده است، حالا نمى بیند. از امام صادق (علیه السلام) پرسید: آقا! چرا قدرتم را از دست دادم؟ اگر اسلام دینِ حق است، باید قدرت و نورانیتم بیش‌تر شود. حضرت فرمود: تا به حال هرچه زحمت مى کشیدى، خدا مزد زحماتت را در همین دنیا به تو عطا مى‌کرد؛ امّا از حالا به بعد هرچه زحمت بکشى، خدا پاداش آن را براى آخرتت ذخیره مى‌کند، مگر این که پاداش زحماتت را در همین دنیا بخواهى و از پاداش آخرت چشم بپوشى.(مصباح یزدى، عرفان اسلامی، ص 241).


  
  
<   <<   96   97   98   99   100   >>   >