سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر کس چهل روز برای خدا اخلاص ورزد، حلال خورد و روزش را روزه بدارد و شبش را به عبادت بایستد، خداوند چشمه های حکمت را از دلش بر زبانش جاریکند . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :286
بازدید دیروز :483
کل بازدید :2163991
تعداد کل یاداشته ها : 1987
04/3/18
8:11 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
خلیل منصوری[174]
http://www.samamos.com/?page_id=2

خبر مایه
پیوند دوستان
 
فصل انتظار اهالی بصیرت هزار دستان سرباز ولایت رایحه ی انتظار اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی .:: مرکز بهترین ها ::. نگارستان خیال جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی نگاهی نو به مشاوره پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ... حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد آقاشیر کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب صراط مستقیم هم رنگــــ ِ خـــیـــآل جبهه مقاومت وبیداری اسلامی کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد ! تکنولوژی کامپیوتر وبلاگ منتظران سارا احمدی بوی سیب BOUYE SIB رمز موفقیت محقق دانشگاه سرزمین رویا وبلاگ تخصصی فیزیک پاک دیده آدمک ها ✘ Heart Blaugrana به نام وجود باوجودی ... سرباز حریم ولایت دهکده کوچک ما از قرآن بپرس کنیز مادر هرچه می خواهد دل تنگت بگو •.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.• پیامبر اعظم(ص) عطاری عطار آبدارچی ستاد پاسخگویی به مسایل دینی وبلاگ شخصی امین نورا چوبک نقد مَلَس پوست کلف دل نوشت 14 معصوم وقایع ESPERANCE55 قدرت شیطان دنیای امروز ما تا ریشه هست، جوانه باید زد... آواز یزدان خلوت تنهایی کتاب شناسی تخصصی اس ام اس عاشقانه طرحی نو برای اتحاد ایرانیان سراسر گیتی در گوشی با خدا **** نـو ر و ز***** اس ام اس سرکاری و خنده دار و طنز دنیا به روایت یوسف جاده خدا خام بدم ایلیا حرفای خودمونی من بازی بزرگان کویر مسجد و کلیسا - mosque&church دنیای ماشین ها بچه دانشجو ! پژواک سکوت گنجهای معنوی دنیای موبایل منطقه‏ ممنوعه طلبه علوم دینی مسافر رویایی انواع بازی و برنامه ی موبایل دانشجو خبر ورزشی جدید گیاهان دارویی بانوی بهشتی دو عالم سلام

معراج پیامبر(ص) یک معراج جسمانی است نه جسدانی. به این معنا که پیامبر(ص) دارای جسم است و این جسم با توجه به عوالم و نشئات متفاوت است و متناسب با هر نشئه ای از نشئات جسمی داشته است. انسان در جهان ماده دنیوی که پست ترین مرتبه از مراتب هستی است و به تعبیر قرآن اسفل سافلین است(تین، آیه 5) دارای یک جسم جسدانی است که هنگام مرگ و خواب آن را رها می کنیم و با جسم مثالی یا عقلانی و یا نورانی و مانند آن باقی می مانیم. البته در هنگام خواب یک ربط لطیفی میان نفس آدمی با جسدش باقی است هر چند که جسم برزخی یا نوری را به کار می برد.
معاد در رستاخیز نیز معاد جسمانی است نه جسدانی بلکه جسمی است که از زمین آخرتی بهره می گیرد؛ زیرا انسان در قیامت از خاک زمین اخروی می روید و جسم اخروی خواهد داشت نه جسدانی مادی دنیوی از جنس اسفل سافلین.
از آن چه بیان شد باید دانست که معاد روحانی به معنای فقدان جسم نیست که برای فرشتگان مطرح است.
البته از آیه 9 سوره انعام می فرماید:  وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَکًا لَّجَعَلْنَاهُ رَجُلاً وَلَلَبَسْنَا عَلَیْهِم مَّا یَلْبِسُونَ ؛و اگر او را فرشته‏ اى قرار مى ‏دادیم، حتماً وى را [به صورت‏] مردى در مى‏ آوردیم، و امر را هم چنان بر آنان مشتبه مى ‏ساختیم.  در حقیقت اگر فرشته بخواهد زمینی شود باید جسم جسدانی از جنس انسان زمینی را به تن کند که در این صورت باز قابل تشخیص نیست چنان که حضرت مریم(س) فرشته را هنگامی که بشر سوی شده بود نشناخت و حضرت ابراهیم(ع) نه تنها نشناخت بلکه از آنان ترسید و برایشان غذایی از گوساله فراهم آورد که بخورند، در حالی که فرشتگان غذا نمی خورند.
پس همان طوری که پایین آمدن یک موجود مجردی چون فرشته نیازمند پوشیدن جسم جسدانی از جنس زمینی است، بالا رفتن یک موجود زمینی نیازمند کندن این جسم جسدانی و پوشیدن یک جسم مناسب و متناسب با آن مرتبه از مراتب هستی است.


  
  

بر اساس آموزه های قرآنی، برای قرآن دو نوع نزول است: انزال دفعی و تنزیل تدریجی.
اگر بخواهیم انزال دفعی را تفسیر کنیم باید بگوییم که قرآن در مقام عنداللهی و علی حکیم، نه عربی و نه فارسی و نه عربی است، بلکه اصولا معنا است نه لفظ. در این مقام قرآن همانند  ملکه اجتهاد است. وقتی قرآن در مقام انزال دفعی از عندالله تا عندالرسول آویخته شد، همه حقیقت قرآن یک جا در اختیار پیامبر(ص) به شکل اجمالی قرار گرفت. البته این اجمال به معنای ابهام نیست، بلکه به معنای این است که تفصیل نیافته است و همانند یک زیپ کردن یک فایل رایانه ای است که نشر نشده بلکه به صورت لف و طی در اختیار پیامبر(ص) است.
اگر بخواهیم تنزیل تدریجی را تفسیر کنیم باید بگوییم که آن ملکه اجتهاد در قالب یک کتاب چهل جلدی چون جواهر کلام خودش را نشان می دهد؛ اما از آن جایی که گیرنده عرب زبان است، این ملکه اجتهاد در قالب کتاب خودش را عربی نشان می دهد . از این روست که خداوند می فرماید که همان کتابی که در نزد خداوند علی حکیم ، عربی و عبری و فارسی نیست، در مقام نزول ، عربی می شود. این تنزیل تدریجی باید شرایط زمان و مکان را مراعات کند. 
البته باید توجه داشت که دو نوع علم اجمالی داریم :1. علم اجمالی اصولی که یک طرف را علم داریم که مثلا قطره خونی افتاده است؛ اما دو ظرف داریم که نمی دانیم که در کدام یک از دو ظرف افتاده است. پس یک علم تفصیلی با دو جهل داریم که این را علم اجمالی اصولی می گوییم؛ 2. علم اجمالی فلسفی و عقلی که مثال ملکه اجتهاد نسبت به وقتی که صاحب آن کتابی اجتهادی می نویسد.


  
  

بر اساس روایتی از امام علی(ع) و هم چنین امام حسین(ع) و دیگران، انسان سه گونه عبادت می کنند: 1. ترس از دوزخ، 2. شوق به بهشت؛ 3. محبت و عشق به خدا.( الکافی-ط الإسلامیة، الشیخ الکلینی، ج2، ص237.؛ علل الشرائع، الشیخ الصدوق، ج1، ص57.)
از نظر قرآن، پیامبران و سنت الهی بر اساس انذار شکل گرفته است؛ زیرا همه انسان می خواهد از خشم و غضب الهی در دنیا و آخرت در امان بماند. از این رو، انسان ها بیش تر بر آن هستند تا محرمات را ترک کرده و واجبات را انجام دهند تا خدای ناکرده گرفتار خشم الهی نشوند.
از این روست که هماره به طور انحصار و حصری ماموریت پیامبران و نیز دیگران را انذار و نذیر دانسته است نه تبشیر و بشارت.(توبه، آیه 122؛ مدثر، آیه 2 و آیات دیگر)
البته آنان که عاشق هستند یا شوق دارند، دنبال آن تبشیر می روند که همان انجام مستحبات و ترک مکروهات و حتی برخی از مباحات است؛ زیرا می خواهند از آثاری چون مقام محمود در نماز شب بهره مند شوند و افزون بر رهایی از دوزخ در مقام ابرار و مقربان قرار گیرند و به عنوان سابقون شناخته شوند.


  
  

همان طوری که قرآن مراتب انزالی و تنزیلی دارد، هم چنین مراتبی در حقیقت ملکوتی و ملکی دارد. خداوند از مراتبی که برای قرآن بیان کرده ، مرتبه احکام و مرتبه تفصیل است. در مرتبه احکام که مرتبه ملکوتی قرآن است و در آن جا عربی و غیر عربی هم نیست، قرآن کتابی است که بسیار ثقیل است؛ زیرا جوامع کلم است.
در مرتبه ملکی که عربی مبین است، مرتبه تفصیل است. در این مرتبه البته قول ثقیل باز از سدید برخوردار است و محکم هم چون سد است که نفوذ ناپذیر است و  اما به دلیل همان عربی مبین امکان فهم آن است ولی رازهای آن برای همگی حل شده نیست. البته کسی که به مقام علی حکیم متصل است به طور طبیعی از آن جا جزئیاتی را در می یابد که ما به عنوان علم غیب و حتی اسرار پیش گویی می شناسیم. این که پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) از غیب سخن می گویند از این اتصال به دست می آید.
به هر حال خداوند درباره این دو مرتبه قرآن فرموده است:کِتَابٌ أُحْکِمَتْ آیَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ(هود، آیه 1)


  
  

تاکنون شده است کسی بخواهد نشانه ها و نمادهای بی خردی خویشان خود را فریاد زند؟ اگر شما روزی به دانشگاه رفتید و دانستید هنگام کسوف و خسوف یعنی خورشیدگرفتگی و ماه گرفتگی چه اتفاقی می افتد و مثلا ماه مانع نور رسانی خورشید به زمین یا زمین مانع نوررسانی خورشید به ماه می شود، آیا این مطلب اثبات شده علمی را مبنای فکری و رفتاری خود قرار می دهید یا آن که می آید به رهایی خورشید و ماه از چنگال اژدها و یا ماری عظیم، به طرف آسمان تیراندازی می کنید چنان که در گذشته در ایران انجام می شد و همانند آن در داستان های سرخ پوستی و تیراندازی خرگوش به سمت خورشید آمده است؟!!

حال اگر شما بخواهید همان رسم گذشتگان و پیشینیان خود را اجرا کنید و برای رهایی خورشید و ماه تیراندازی کنید یا با سر و صدا و کوبیدن به طبل و مانند آن ها بخواهید اژدها را بترسانید ، کسانی که به شما می نگرند، آیا شما را آدمی خردمند و عاقل و عالم و دانا می دانند؟ یا آن که به حماقت و بی خردی و نادانی شما می نگرند و می خندند؟

قرآن به ما فرمان می دهد تا هر کاری را بر اساس عقل و خرد بسنجیم و سنت ها و آیین گذشتگان را بر اساس معیارهایی چون خرد و دانش و هدایت ارزیابی کرده و بر اساس آن امتیاز مثبت و ارزشی و یا منفی و ضد ارزشی بدهیم. حتی اگر نیازمند اصلاح است و با کوچک ترین اصلاحی می توان آن را ارزشی و مثبت کرد همان کار بکنیم.

قرآن چند معیار برای سنجش سنت ها و آیین هایی گذشتگان و پیشینیان داده است که از جمله مهم ترین آن ها می توان به این سه معیار عقلانی و علمی و هدایتی بودن اشاره کرد.

  1. عقلانی بودن: به این معنا که هر کاری باید در ترازوی عقل و خرد سنجیده شود و دانسته شود که آیا مفید و سازنده است یا نه؟ آیا برخاسته از عقلانیت نوری است یا برخاسته از سفاهت و حماقت ظلمانی است؛

  2. علمی بودن: به این معنا که در چارچوب های تفکری و دانشی قرار می گیرد یا آن که از روی جهالت و نادانی به آن کار اقدام می شود؛

  3. هدایتی بودن: از نظر قرآن ، آفرینش جهان و انسان برای هدف و غایتی است و کارهایی که انسان انجام می دهد باید در راستای همان اهداف آفرینش از جمله دست یابی به صفات کمالی خداوند از راه عبادت و کسب تقوا و علم یقینی شهودی (ذاریات، آیه 56؛ بقره، آیات 21 و 282 و آیات دیگر) باشد. پس اگر کاری بر خلاف این غایت و هدف است، کاری بیهوده است که هیچ هوده و هدفی در آن نیست.

خداوند در آیه 170 سوره بقره می فرماید: وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ آبَاءنَا أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَلاَ یَهْتَدُونَ؛ و چون به آنان گفته شود: «از آنچه خدا نازل کرده است پیروى کنید» مى‏گویند: «نه، بلکه از چیزى که پدران خود را بر آن یافته‏ایم، پیروى مى‏کنیم.» آیا هر چند پدرانشان چیزى را درک نمى‏کرده و به راه صواب نمى‏رفته‏اند باز هم در خور پیروى هستند؟

در این آیه دو معیار خردمندانه و هدایت گرایانه بودن به خوبی بیان شده است. پس از نظر قرآن اگر آن چه به عنوان سنت و آیین بدان عادت کرده ایم اگر برخاسته از بی خردی و حماقت و یا سفاهت و سبک مغزی باشد یا هیچ هدف و غایت درست و مفیدی نداشته باشد، باید کنار گذاشته شود نه آن که آن رفتار بی خردانه و حماقت گونه پدران خود را هر سال تکرار کنیم و این گونه بخواهیم نماد بی خردی و حماقت و سفاهت پدران خود را جار زنیم و خودمان و اجداد و نیاکان خود را رسوا عام و خاص کنیم و مشهور به بی فرهنگی و بی خردی و حماقت و سفاهت شویم؟!

هم چنین خداوند در آیه دیگر می فرماید: وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْاْ إِلَى مَا أَنزَلَ اللّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُواْ حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَیْهِ آبَاءنَا أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ شَیْئًا وَلاَ یَهْتَدُونَ؛ و چون به آنان گفته شود: «به سوى آنچه خدا نازل کرده و به سوى پیامبر [ش‏] بیایید»، مى‏گویند: «آنچه پدران خود را بر آن یافته‏ایم ما را بس است.» آیا هر چند پدرانشان چیزى نمى‏دانسته و هدایت نیافته بودند؟(مائده ، آیه 104)

در این آیه نیز افزون بر معیار هدایت گرایانه بودن عمل، به علمی بودن آن توجه داده شده است. پس اگر بخواهیم مثلا چهارشنبه سوری را که نمادی از بی خردی و نادانی و بیهودگی نیاکان ما است را هر ساله تکرار کنیم، خودمان را به عنوان ملتی بی فرهنگ و بی خرد به جهانیان معرفی کرده ایم و دیگر آنان نیازی ندارند که بخواهند برای اثبات بی خردی و نادانی و حماقت و سفاهت ما دلیلی دیگر بجویند. بی گمان چهار شنبه سوری نمادی از گذشته ای است که باید آن را مخفی و نهان سازیم نه آن که خودمان را بدان رسوا عالم سازیم.


  
  

در آیات قرآنی تقلید زمانی جایز دانسته شده است که بر اساس اصول عقلانی و عقلایی و پس از تفکر انجام گیرد که در حقیقت تقلید نیست، بلکه تعقل است. در آیه 10 سوره ملک دوزخیان می گویند:  وَقَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ ؛  و می گویند : اگر ما می شنیدیم یا تعقل می کردیم ، اهل این آتش سوزنده نمی بودیم.
در حقیقت اگر گوش می گرفتند و تعقل می کردند گرفتار دوزخ نمی شدند.
سنت هایی که از اجداد و نیاکان به ما رسیده است باید در این چارچوب ساماندهی کنیم و ارزیابی نماییم . برخی جزو خرافات است و هیچ دلیل منطقی عقلی  وعقلانی آن را تایید نمی کند. اگر به این سنت ها عمل کنیم همانند غیر متمدن ها خواهیم بود که دیگران ما را به تمسخر می گیرند. ملتی فرهنگی است که سنت هایی که به آن عمل می کند، عقلانی و عقلایی باشد و فایده ای داشته باشد. از این روست که اسلام نوروز را تایید می کند زیرا موجب صله رحم و تحکیم خانواده بزرگ می شود و انسجام اجتماعی را سبب می گردد؛ اما چهار شنبه سوری چه فایده ای دارد؟ چه دلیل عقلی و عقلایی آن را پشتیبانی می کند؟ آیا این رفتار نشان بی فرهنگی و سفاهت و سبک مغزی مردمی نیست که به آن عمل می کنند؟ دیگران درباره ما چه قضاوتی می کنند؟ بدتر از آن که امروز این جشن و سرور به یک فاجعه تبدیل شده و انواع و اقسام مواد منفجره کوری و کری و لالی و سوختگی را به دنبال دارد اگر نگوییم موجب مرگ دیگران و یا خودمان می شود.


94/12/21::: 8:59 ع
نظر()
  
  

 از نظر قرآن، انسان ها تا روز قیامت فرصت برای تغییر دارند؛ البته فرصت هایی تغییر در برخی از زمان ها کم تر و در برخی زمان ها بیش تر است. انسان همان طوری که در زندگی دنیوی در آغاز آسان تر می تواند تغییر کند؛ یعنی در دوره های کودکی و نوجوانی و جوانی این آمادگی برای تغییر بیش تر است و در میان سالی و کهنسالی این تغییر سخت تر و دشوارتر خواهد بود، هم چنین فرصت تغییر از زمان «الست» تا روز قیامت از چنین تنوعی برخوردار است.

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، انسان در روز «الست» انتخاب کلی خود را انجام داده است. آن گاه در مراتب پایین تر از مقام علم الله تا مقام عین نوری، روحی و نفسی؛ یعنی از زمانی که «سیر نزولی» تا اسفل سافلین را در پیش گرفته ، فرصت داشته تا تغییر کند.

به سخن دیگر، انسان در روز الست با خدا پیمان بسته است که به عهد الست معروف است.(اعراف، آیه 172) انسان وقتی از آن روز که به نظر می رسد اولین ظهور هر شخص انسانی در هستی است، حرکت می کند به مسیر نزولی در می آید، این فرصت را دارد که به تعهدات خود عمل کرده و بدان التزام داشته باشد؛ اما از آن جایی که اراده و اختیار دارد، می تواند انتخاب دیگری نیز داشته باشد. این گونه است که در مراحل پایین تر به ویژه در مرتبه نفسی در عالم مثال نزول، انتخاب زمان، مکان، والدین و مانند آن ، انتخابی داشته باشد که بعدها در عالم ماده و دنیا سرنوشت او را رقم زند. این گونه است که از نظر زمانی و مکانی و امور دیگر به انتخاب خود در جایی قرار می گیرد که او را پست یا بالا می برد. انسان که از احسن تقویم حرکت نزولی خویش را تا اسفل سافلین خاک شروع کرده است(تین، آیات 3 و 4) یک انتخاب داشته است که همان والدین و زمان و مکان اوست و این گونه نیست که بی اختیار در زمان و مکانی و با والدینی باشد. پس فرصت انتخاب هماره بوده است. در دنیا و زمین این فرصت انتخاب همانند فرصت و زمان جوانی است که در حقیقت انتخاب نهایی اصلی او را نیز شکل می بخشد؛ زیرا پس از آن در عالم مثال صعودی و عالم قیامت ، انتخاب او محدود و تغییرات سخت تر و سخت تر خواهد شد.

خداوند به هر شخصی این امکان را می دهد که باز هم با آن که والدین خوبی را انتخاب نکرده و یا مثلا همسر فرعونی شده ، انتخاب دیگری داشته باشد و خود را از فشار وراثت، محیط زیست و زمان برهاند و انتخاب کمالی داشته باشد. این گونه است که فرزندان انسان های کافر و فاجر، مسلمان و مومن می شوند؛ هم چنین همسران انسان های بدکار و کافر و فاجر، مسلمان می شوند و در مقام سرمشق قرار می گیرند.

البته در مقابل نیز ممکن است، کسی که در مراحل بالاتر و عالی تر در مسیر سیر نزولی انتخاب خوبی داشته، در این مرتبه تغییر انتخاب داده و با آن که فرزند و همسر نوح(ع) است، کافر و فاجر شود.(تحریم، آیات 10 تا 12؛ هود، آیه 46)

با آن که با مرگ آدمی در دنیا ، فرصت طلایی تغییر پایان می یابد، با این همه در عالم برزخ صعودی این امکان تغییر در انتخاب وجود دارد و هم چنین در مقیاس بسیار کم تر در آخرت برای کسانی این تغییر با رفتن در کوره فتنه قیامت و دوزخ فراهم است تا خدایی شود و از ناخالصی بیرون آید؛ مگر آن که کفر و شرک انتخاب نهایی او باشد که باید خلود در دوزخ را بپذیرد.(بقره، آیه 162؛ نساء، آیات 48 و  169)

گفتنی است که زندگی انسان در دنیا پس از یک انتخاب اصلی در مراحل و مراتب پیشین از سوی آدمی انجام می گیرد و آن چه در دنیا اتفاق می افتد به انتخابی از پیش از سوی انسان است. در حقیقت مرحله زندگی دنیوی همانند اجرای نمایشنامه ای است که پیش از این مفاد آن انتخاب شده و حتی در برخی از مراحل آن را به نوعی اجرا کرده تا خود را برای اجرای اصلی در دنیا آمده کرده باشیم. این اولین و آخرین اجرای نمایشی است که خودمان انتخاب کرده ایم. البته همان طوری که انسان وقتی می خوابد و بیدار می شود، آن چه در عالم خواب انجام داده از یاد می برد، مراحل پیشین را از یاد می بریم؛ مگر آن که پس از انجام آن را به خاطر می آوریم؛ یعنی همان طوری که رویا عملی را انجام می دهیم و پس از انجام آن در بیداری تازه یادمان می آید که پیش از این چنین کاری را انجام داده ایم.

شاهد بر تکرار آن است که ما در رویا چیزهایی را می بینیم که فردایش یا چند ماه یا حتی چند سال دیگر اتفاق می افتد. اگر آن کار انجام نشده بود چگونه است که ما پیش از آن در رویا می بینیم و از آن اطلاع داریم؟! پس باید گفت که پیش از این همه این امور اتفاق افتاده و ما دوباره آن را بازی می کنیم، با این تفاوت که خداوند فرصت بازسازی و تغییر را با توبه به ما داده است که البته هستند کسانی که انتخاب اولی آنان خوب بوده ولی در مراحل بعدی تغییر می دهند و خراب می کنند چنان که فرزند نوح انجام داده است. از نظر کلامی مساله «بداء» ارتباط تنگاتنگی با این تغییر و انتخاب ما در عوالم هستی دارد.


94/12/20::: 3:22 ع
نظر()
  
  

در آیات قرآنی بر پیوند با خویشاوندان و صله رحم تاکید بسیار شده است. اما این که چگونه می توانیم این پیوند را به بهترین شکل داشته باشیم، پرسشی است که قرآن به آن در آیات چندی پاسخ داده است. از جمله آن ها می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1.  عفو و گذشت: این که نسبت به خویشان و اشتباهات  و خطاهایشان عفو و گذشت داشته باشیم و حتی چنان صفحه را ورق بزنیم که گویی اصلا اتفاقی نیافتاده است.(نور، آیه 22)
2. اطعام و کمک غذایی: یکی از راه های نیک و خوب برای ارتباط خویشاوندی و تقویت آن، اطعام و کمک غذایی به آنان است.(بلد ، آیات ؛ نور، آیه 61)
3. کمک مالی : انفاق و کمک مالی به خویشان از مهم ترین راه هایی است که در قرآن برای پیوند خویشاوندان بیان شده است.(حشر ، آیه 7)
4. کمک در قالب وصیت: از راه های دیگر، کمک در قالب وصیت است ؛ یعنی حتی نسبت به کسانی که بر اساس طبقات ارث چیزی نمی رسد ؛ زیرا با حضور طبقه اول ، به طبقه دوم نمی رسید، ولی می توان در قالب یک امر مستحب برای آنان از ثلث مال میت چیزی در نظر گرفت به ویژه کسانی که از فقر رنج می برند و یا انتظاراتی دارند و میت نیز ثروتمند و دارا است(نساء، آیه 8)
5. احسان و دادن نفقه و صدقه: خویشاوندان نسبت به دیگران اولویت دارند و در این میان خویشاوندان همسایه اولویت بیش تری دارند و باید انفاق و صدقات را به ایشان داد نه به دیگران(بقره، آیه 177)


94/12/12::: 9:9 ع
نظر()
  
  

از نظر قرآن یک نظام سیاسی زمانی مشروعیت سیاسی می یابد که بر اساس مبانی و فلسفه اسلام و حکمت و اهداف نظام اسلامی حرکت کند. مبنای حکومت  و نظام سیاسی از نظر قرآن، ولایت مظهریت به معنای امتداد ولایت الهی است که  تنها برای  کسانی است که از سوی خداوند نصب شده و سپس آنان نیز به نصب عام کسی را به عنوان جانشین معرفی کرده اند.
پس از این اصل مهم، اصولی چون اقامه عدالت قسطی(حدید، آیه 25)، مبارزه با استکبار و ظالم(نساء، آیه 75)، امر به معروف و نهی از منکر، اقامه نماز ، دادن زکات به فقیران و رهایی مردم از مشکل فقر (حج، آیه 41)، ایجاد امنیت ، آرامش ، آسایش و رفاه، جلوگیری از اسراف و تبذیر، مانند آن هاست که در آیات  55 سوره نور   و آیات دیگر قرآنی بیان شده است. از نظر قرآن هر گونه ناکارآمدی نسبت به این امور به معنای عدم مقبولیت و عدم رضایت خداوندی و به تبع فقدان مشروعیت یک نظام سیاسی است و مردم باید برای برگردان نظام درمسیر درست قیام کنند و به زور و قدرت شمشیر نظام سیاسی را در مسیر این اهداف قرار دهند.(حدید، آیه 25)


94/12/11::: 9:21 ع
نظر()
  
  

در آیات قرآنی به مساله مرجعیت بسیار توجه شده است. مرجع کسی یا چیزی است که به آن مراجعه می شود و به عنوان اسوه و سرمشق زندگی مطرح می شود و انسان به عنوان دیگری یا دیگران مهم به آنان توجه پیدا می کند. خداوند در آیات قرآنی مهم ترین مراجع در زندگی را پیامبران دانسته و در میان پیامبران پیامبراکرم واعظم (ص) در اخلاق را مهم ترین و برترین اسوه حسنه و سرمشق نیک بر شمرده(قلم، آیه 4) که می توان مطلقا در قول و فعل به او مراجعه کرد؛ زیرا از عصمت برخوردار است و همه چیز را براساس وحی الهی انجام می دهد.(نجم، آیه 3) این خداوند است که فعل خیرات را به او وحی می کند(انبیاء، آیه 73) و کار درست و نادرست را به او نشان می دهد و قول صادق و راست را به یاد می دهد و قدرت تشخیص او را افزایش می دهد.

از نظر قرآن برای مردان و زنان مومن ، حضرت مریم(س) در عفت و حیاء و بندگی و اخلاص ، سرمشق و مرجع اخلاقی است؛ چنان که آسیه همسر فرعون (س) نیز به عنوان سرمشق و مرجع مبارزاتی و اخلاق سیاسی و اجتماعی معرفی می شود که در برابر قدرت و ثروت فرعون ایستاد و از حق با حفظ محاسن و مکارم اخلاقی حمایت و دفاع کرد.(تحریم، آیات 11 و 12)

اما اگر اینان مراجع اخلاقی و اجتماعی جامعه اسلامی و مومنان از مرد و زن نشوند، کسانی دیگر مرجع می شوند که در برابر اینان قرار دارند. در این صورت زنان لوط(ع) و نوح(ع) سرمشق می شوند که به جای امانت گرفتار خیانت بودند. کسانی که خود اهل دوزخ و بد اخلاقی و نابهنجاری هستند و دیگران را به سوی دوزخ وخیانت ورزی هدایت و رهنمون می کنند.(تحریم، آیه 10) چنان که فرعون و قارون و هامان این گونه مرجعیت یافته و مردم را به سوی نابهنجاری و ظلم بردند.(هود ، آیات 98 و 99)

جوانان به سبب عللی چون خطرپذیری و گرایش به تغییر چه مثبت چه منفی و عدم تثبیت هویت و شخصیت فکری و رفتاری بیش تر در معرض تغییر مراجع هستند. از این روست که به سادگی در دام مراجعی می افتند که شبکه های اجتماعی تبلیغ می کنند و ماهواره ها مرجعیت می یابند.


94/12/10::: 9:23 ع
نظر()
  
  
<   <<   86   87   88   89   90   >>   >