[ و فرمود : ] آن که زمام خود را به دست سستى سپارد ، حقوق را خوار دارد ، و آن که سخن چین را پیروى کند ، دوست را از دست بدهد . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :210
بازدید دیروز :483
کل بازدید :2163915
تعداد کل یاداشته ها : 1987
04/3/18
12:20 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
خلیل منصوری[174]
http://www.samamos.com/?page_id=2

خبر مایه
پیوند دوستان
 
فصل انتظار اهالی بصیرت هزار دستان سرباز ولایت رایحه ی انتظار اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی .:: مرکز بهترین ها ::. نگارستان خیال جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی نگاهی نو به مشاوره پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ... حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد آقاشیر کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب صراط مستقیم هم رنگــــ ِ خـــیـــآل جبهه مقاومت وبیداری اسلامی کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد ! تکنولوژی کامپیوتر وبلاگ منتظران سارا احمدی بوی سیب BOUYE SIB رمز موفقیت محقق دانشگاه سرزمین رویا وبلاگ تخصصی فیزیک پاک دیده آدمک ها ✘ Heart Blaugrana به نام وجود باوجودی ... سرباز حریم ولایت دهکده کوچک ما از قرآن بپرس کنیز مادر هرچه می خواهد دل تنگت بگو •.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.• پیامبر اعظم(ص) عطاری عطار آبدارچی ستاد پاسخگویی به مسایل دینی وبلاگ شخصی امین نورا چوبک نقد مَلَس پوست کلف دل نوشت 14 معصوم وقایع ESPERANCE55 قدرت شیطان دنیای امروز ما تا ریشه هست، جوانه باید زد... آواز یزدان خلوت تنهایی کتاب شناسی تخصصی اس ام اس عاشقانه طرحی نو برای اتحاد ایرانیان سراسر گیتی در گوشی با خدا **** نـو ر و ز***** اس ام اس سرکاری و خنده دار و طنز دنیا به روایت یوسف جاده خدا خام بدم ایلیا حرفای خودمونی من بازی بزرگان کویر مسجد و کلیسا - mosque&church دنیای ماشین ها بچه دانشجو ! پژواک سکوت گنجهای معنوی دنیای موبایل منطقه‏ ممنوعه طلبه علوم دینی مسافر رویایی انواع بازی و برنامه ی موبایل دانشجو خبر ورزشی جدید گیاهان دارویی بانوی بهشتی دو عالم سلام

برخی می پرسند که رستاخیز یعنی چه؟ آیا می شود که انسان بمیرد و دوباره به بدن باز گردد. خداوند به انسان چند پاسخ می دهد تا حقیقت مرگ و زندگی و نیز رستاخیز و بعث دوباره مردگان را بفهمد و بپذیرد.

از جمله پاسخ هایی که قرآن می دهد این آیه است: وَهُوَ ?لَّذِى یَتَوَفَّى?کُم بِ?لَّیْلِ وَیَعْلَمُ مَا جَرَحْتُم بِ?لنَّهَارِ ثُمَّ یَبْعَثُکُمْ فِیهِ لِیُقْضَى?? أَجَلٌ? مُّسَمًّ?ى  ثُمَّ إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ ثُمَّ یُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ؛ و اوست کسى که شبانگاه، روح شما را به هنگام خواب‌ مى‌گیرد؛ و آنچه را در روز به دست آورده‌اید مى‌داند؛ سپس شما را در آن بیدار مى‌کند، تا هنگامى معیّن به سر آید؛ آنگاه بازگشت شما به سوى اوست؛ سپس شما را به آنچه انجام مى‌داده‌اید آگاه خواهد کرد.(انعام، آیه 60)

در این آیه بیان شده که خداوند هر روز این عمل مرگ و رستاخیز جان را انجام می دهد و شما هر روزه هنگام خواب می میرید و خداوند نفس شما را به تمام و کمال می گیرد و سپس دوباره هنگام بیداری باز می گرداند. پس هر خواب ما در شب به معنای مرگ و هر بیداری ما هنگام روز به معنای رستاخیز است.

البته تفاوتی میان مرگ و رستاخیز خواب دنیا با رستاخیز اخروی انسان وجود دارد که بازگشت نفس آدمی در آخرت به بدنی است که خودش می سازد و از عناصری دیگر غیر از خاک است؛ زیرا نظام آفرینش پس از قیامت دگرگون می شود(ابراهیم، آیه 48) و دیگر خبری از این عناصر اسفل سافلین(تین، آیه 5) نیست، بلکه عناصری است که اگر بخواهیم آن را توصیف کنیم عناصر نوری و برتری است که در درخشش و تلالو، لولو و مرجان و یاقوت در برابر آن صفر هستند.


95/3/25::: 4:2 ع
نظر()
  
  

هر انسانی دارای چندین فرشته همراه است که از جمله معروف ترین آن ها فرشتگان «رقیب عتید» هستند. مسئولیت آنان نوشتن هر کاری است که از انسان خارج می شود و به لفظ در می آید: مَّا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ?؛ آدمى‌ هیچ سخنى را به لفظ درنمى‌آورد مگر اینکه مراقبى آماده نزد او [آن را ضبط مى‌کند].(ق، آیه 18)

البته لفظ در این جا اعم از قول است و شامل فعل نیز می شود همان طوری که مراد از اکل در آیه 188 سوره بقره هر گونه تصرف از جمله خوردن است.

غیر از این دو فرشته مسئول کتابت اعمال و ضبط و استنساخ آن، فرشتگانی هستند که مسئولیت آنان حفظ جان آدمی از مرگ است؛ یعنی فرشتگان زندگی هستند. خداوند درباره مسئولیت این فرشتگان می فرماید: وَهُوَ ?لْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ? وَیُرْسِلُ عَلَیْکُمْ حَفَظَةً حَتَّى?? إِذَا جَا?ءَ أَحَدَکُمُ ?لْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا یُفَرِّطُونَ؛ و اوست که بر بندگانش قاهر [و غالب‌] است؛ و نگهبانانى بر شما مى‌فرستد، تا هنگامى که یکى از شما را مرگ فرا رسد، فرشتگان ما جانش بستانند، در حالى که کوتاهى نمى‌کنند.(انعام آیه 61)

این فرشتگان محافظ موظف هستند تا هر خطری را از انسان دور کنند ؛ اما هر گاه زمان مرگ رسید دیگر خودشان را کنار می کشند تا تیر بلا به جان آدمی رسد و او را به جهانی دیگر منتقل کند.

امام علی (ع) می فرمایند: اِنَّ مَعَ کُلِّ إِنْسَان مَلَکَیْنِ یَحْفَظَانِهِ، فَإِذَا جَاءَ الْقَدْرُ خَلَّیا بَیْنَهُ وَبَیْنَهُ، وَإِنَّ الاَجَلَ جُنَّةٌ حَصِینَةٌ؛ هر انسانی دو ملک محافظ دارد ،که از او محافظت می کنند، ولی هنگامی که اجل فرا می رسد کنار می روند،یقینا اجل و ظرفیت عمر آدمی خود سپر مطمئن ،و قلمروی حراست شده است.( نهج البلاغه، حکمت 201).

امیرمومنان علی(ع) می فرماید: کَفَى بِالْأَجَلِ حَارِساً؛ اجل، نگهبان خوبى است.(نهج البلاغه، حکمت 306)

از آیات قرآن نیز استفاده مى شود فرشتگانى هستند که به فرمان خداوند خطرات را از انسان دفع مى کنند. خداوند می فرماید: لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللهِ؛ براى او فرشتگانى است که پى در پى او را به فرمان خدا از پیش رو و از پشت سرش پاسدارى مى‏کنند.(رعد، آیه 11)


95/3/25::: 3:53 ع
نظر()
  
  

یکی از کارهای نیک که آدمی را از عقبات عبور می دهد، اطعام ناتوان و ندار است. البته در آیات قرآنی به عنوان کفاره نیز دستور اطعام داده شده است. این اطعام باید شامل خوراک دادن به 60 مسکین و ناتوان باشد.

اما از چه چیزی باید اطعام کرد، بهتر آن است که آدمی از بهترین ها اطعام کند؛ پس باید در صدقات و اطعام و انفاق همان چیزی بدهید که محبوب شما است. از این روست که امام حسین(ع) چون شکر دوست می داشت از شکر صدقه می داد.

خداوند می فرماید: لَن تَنَالُوا? ?لْبِرَّ حَتَّى? تُنفِقُوا? مِمَّا تُحِبُّونَ  وَمَا تُنفِقُوا? مِن شَىْءٍ? فَإِنَّ ?للَّهَ بِهِ? عَلِیمٌ?؛ هرگز به نیکوکارى نخواهید رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید؛ و از هر چه انفاق کنید قطعاً خدا بدان داناست.(آل عمران، آیه 92)

اگر بخواهید از این پایین تر بیایید و نمی خواهید جزو ابرار باشید، باید میانه و متوسط آن چیزی که را می خورید به عنوان اطعام در نظر بگیرد و به دیگران بدهید. در فطریه و دیگر انفاقات غذایی باید حد متوسط دست کم رعایت شود. خداوند می فرماید: فَکَفَّ?رَتُهُ?? إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَ?کِینَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ؛ و کفاره‌اش خوراک دادن به ده ناتوان از غذاهاى متوسطى است که به کسان خود مى‌خورانید.(مائده، آیه 89)


95/3/24::: 2:15 ع
نظر()
  
  

انسان در زندگی با افرادی مواجه می شود که  نمی تواند با آنان ارتباط سالم اجتماعی داشته باشد. گاه این مشکل از سوی خود شخص است که یک اختلال و بیماری روانی است؛ و گاه از دیگری ایجاد می شود که یک اختلال در رفتار دیگری و توانایی مهارت ارتباط اجتماعی است.

در تقابل با بیماری خوبشتن، راهکارهایی در قرآن بیان شده است که مد نظر ما در این جا نیست؛ بلکه مراد راهکار مقابله با افرادی است که به تعبیر قرآن از جهالت به معنای بی خردی و سفاهت رنج می برند و دل ها و روان ایشان بیمار است و رفتاری بی خردانه و جاهلانه از خود بروز می دهند، به طوری که انسان را ناراحت می کنند و زمینه اذیت و آزار روحی و روانی را فراهم می آورند.
خداوند در قرآن برای مقابله با چنین افرادی راهکار خویشتن داری در دو مرتبه احسان و کرامت را مطرح می کند.
در مرتبه احسان ، خویشتن دار نه تنها احساسات منفی خویش را نشان نمی دهد، بلکه با عفو و گذشت از سخنان و رفتار درشت وی عبور می کند:وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا ؛بندگان (خاص خداوند) رحمان، کسانی هستند که با آرامش و بی‌تکبّر بر زمین راه می‌روند؛ و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گویند)، به آنها سلام می‌گویند (و با بی‌اعتنایی و بزرگواری می‌گذرند)؛ (فرقان، آیه 63)

در این مرتبه شخص با گفتن سلام اعلام می دارد که از وی نسبت به کنش طرف مقابل، هیچ واکنشی منفی اعم از گفتاری  ورفتاری انجام نخواهد شد و کنشکر هیچ اذیت و آزاری نمی بیند بلکه در سلامت از سوی واکنشگر خواهد ماند. پس شخص خویشتن دار در این مرتبه نه تنها واکنش منفی بروز نمی دهد، بلکه به صراحت سلامت دیگری از واکنش منفی خویش را بیان می کرده و خویشتن داری خویش را اعلام می نماید.
در مرتبه اکرام و کرامت نه تنها از کنش منفی شخص عبور می کند، بلکه احساسات خویش را چنان مهار و مدیریت می کند که به جای احساسات منفی نسبت به مخالفان احساسات مثبت بروز دهد. خداوند در این باره می فرماید: وَالَّذِینَ لَا یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّواا بِاللَّغْوِ مَرُّواا کِرَامًاا ؛و کسانی که شهادت به باطل نمی‌دهند (و در مجالس باطل شرکت نمی‌کنند)؛ و هنگامی که با لغو و بیهودگی برخورد کنند، بزرگوارانه از آن می‌گذرند. (فرقان، آیه 72)
در حالت کرامت نه تنها صفحه رفتار بد دیگران را ورق می زنند و به صفحه سپید می رسند که گویی اولین ارتباط برقرار شده بلکه  گام بلند کرامت را برداشته و به آنان خدمتی می کند و نیکی می کند.
پیامبر(ص) که پیامبر مکارم اخلاقی و دارای خلق عظیم الهی است، راهکار خویشتن داری را در تعامل و مقابله با مخالفان در پیش گرفته است. این گونه است که رفتارهای ایشان هماره کریمانه بوده است. خداوند در بیان نمونه ای این مقابله خویشتن دارانه با مخالفان منافق می فرماید:وَمِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِىَّ وَیَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ  قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَّکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَیُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَرَحْمَةٌ لِّلَّذِینَ ءَامَنُوا مِنکُمْ  وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ  اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ ؛ از آنها کسانی هستند که پیامبر را آزار می‌دهند و می‌گویند: «او آدم خوش‌باوری است!» بگو: «خوش‌باور بودن او به نفع شماست! (ولی بدانید) او به خدا ایمان دارد؛ و (تنها) مؤمنان را تصدیق می‌کند؛ و رحمت است برای کسانی از شما که ایمان آورده‌اند!» و آنها که رسول خدا را آزار می‌دهند، عذاب دردناکی دارند! (توبه، آیه 61)
خداوند در این آیه بیان می کند که چگونه پیامبر(ص) در برابر آزار و اذیت منافقان راه کرامت در پیش گرفت و با آن که می دانست که ایشان دروغ می گویند، ولی دروغ ایشان را راست قلمداد می کرد و هر چه می گفتند بر محمل خیر بار می کرد ، به طوری که منافقان خودشان این اتهام را می زدند که پیامبر(ص) ساده دل و ساده لوح است که هر چه می گویند باور می کند، در حالی ایشان در تقابل با این مخالفان موذی ، راه خویشتن داری بر اساس کرامت را در پیش گرفت که اوج اخلاق مداری در تعامل با دیگران است. از این روست که خداوند در توصیف تقابل پیامبر(ص) با این مخالفان بر اساس اصل خویشتن داری در بروز احساسات منفی بلکه ابراز احساسات مثبت ، به اذن خیر تعبیر می کند که سادگی آن حضرت(ص) برای خیررسانی به کسانی است که او را اذیت می کنند.


95/3/21::: 10:25 ص
نظر()
  
  

یکی از بیماری های روانی، اختلال ارتباطی است. شخص ناتوان از ارتباط با دیگری است. از همین رو با اختلال حمایت نیز مواجه می شود و دیگران حمایتی از وی نخواهند داشت و احساس می کند در زندگی تنها است و به تعبیر قرآنی ولی و سرپرستی و یا ناصر  و یاری ندارد که یا کلا در همه چیز به او برسد یا دستگیر وی شود.
چنین اختلالاتی گاه همراه با بیماری افسردگی و اندوهگینی و غمگینی همراه است.
قرآن برای درمان اختلال ارتباطی و حمایتی راهکارهای درمانی بیان می کند. یکی از راهکارهای درمان قرآن، تغییر در حوزه بینشی و نگرشی  انسان است. در حقیقت راهکار درمان شناختی گام نخست است. این که انسان به عنوان توحید فعل بداند همه چیز از خداست: و ما بکم من نعمه فمن الله(نحل، آیه 53)
دومین گام درمان رفتاری است که با تغییر رفتار اتفاق می افتد. خداوند به این دو درمان در آیه 159 سوره آل عمران اشاره داشته و می فرماید: فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ  وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ  فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِى الْأَمْرِ  فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ  إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ ؛  به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان [= مردم‌] نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده می‌شدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.
در این آیه خداوند در حوزه شناختی به مساله توکل به عنوان توحید فعل اشاره داشته و با اصل اساسی توکل در سایه رحمت الهی خواهان تغییر شناخت در این افراد می شود. پس اگر بیمار خودمان هستیم، باید به تغییر شناخت خود نسبت به خود و خدا اقدام کنیم و اگر در مقام روان شناس به مددجو کمک می کنیم تا این اختلال را درمان کرده و با آن مقابله نماید، باید تغییر شناختی نسبت به خدا را در فرد مددجو ایجاد کنیم.
در حوزه رفتاری نیز خواهان نرم و لیانت به جای غلظت و سختی می شود که البته این نرمی زمانی شکل می گیرد که قلب را با یاد خداوند نرم کرده و از غلظت بیرون آوریم.
با این دو تغییر این امکان فراهم می آید که نه تنها در حوزه ارتباطی از اختلال ارتباطی رهایی یابیم ، بلکه می تواند خود را از اختلال حمایت اجتماعی نیز نجات بخشد و بتواند از حمایت دیگران برخوردار باشد. این گونه است که نه تنها نیاز ندارد که خود به سوی دیگران برود بلکه همانند گلی پر شهد می شود که همگان از پروانه و زنبور و مگس دور و برش جمع شده و زمینه ارتباط و حمایت را برایش فراهم می آورند.


95/3/21::: 9:45 ص
نظر()
  
  

خداوند قرآن را درمان قرار داده است. به این معنا که اگر بخواهیم اسبابی برای درمان بیماری ها به ویژه بیماری های روانی چون افسردگی، اندوه، اضطراب، نفاق، خشم، دشمنی، کینه جویی،  حسادت و مانند آن ها داشته باشیم، باید از قرآن برای درمان استفاده کنیم.
خداوند می فرماید: یَاأَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْکُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَشِفَاءٌ  لِّمَا فِى الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ؛اى مردم، به یقین، براى شما از جانب پروردگارتان اندرزى، و درمانى براى آنچه در سینه‌هاست، و رهنمود و رحمتى براى گروندگان [به خدا] آمده است.(یونس، آیه 57)
در این آیه مخاطب توده مردم است که شامل کافران و منافقان نیز می شود. به این معنا که قرآن شفای همه دردها و بیمارهایی است که در نفس انسانی است. از این روست که با تعبیر به صدور به بیماری های روانی توجه می دهد. البته قرآن هر چند درمان گر همه بیماری های همه مردمان است؛ اما نسبت به مومنان از یک ویژگی دیگر نیز برخورداراست؛ زیرا نسبت به آنان افزون بر درمان هم چنین هدایت  و یک رحمت خاص است .


  
  

از دیگر صفات نفس انسانی طغیان‌گرى است که البته در برخی از شرایط تقویت می شود و به شکل بسیار روشن خود را نشان می دهد. خداوند در آیاتی از طغیان نفس انسانی هنگام احساس بى‌نیازى خویش سخن به میان آورده و نسبت به آن هشدار داده است:
کلاّ إنّ الإنسـن لیطغى  أن رّءاه استغنى؛ هرگز بلکه چون انسان هر گاه خود را مستغنی و بی نیاز یافت طغیان می کند. (علق، آیات 6 و 7)
بنابراین اگر انسان در شرایط خود را بیابد که از دیگری احساس بی نیاز کند ، گرفتار طغیان می شود. تاکید بر واژه رویت برای آن است که این احساس درونی و در قابل علم حضوری و شهودی ناقص انجام می گیرد و شخص گمان می کند که مستغنی شده است. البته خداوند نمی فرماید که احساس غنی او را به طغیان می کشاند، بلکه احساس استغنا است؛ این بدان معنا است که شخص می داند که غنی بالذات نیست؛ زیرا بالوجدان در خود می بیند و می یابد که غنی بالذات نیست، اما احساس می کند که اگر غنی بالذات نبوده اینک استغنا یافته و دگرگون شده یا غنا در او ثابت و ماندگار شده است؛ در حالی که اگر به دقت بنگرد خود را نباید حتی مستغنی بداند؛ زیرا فقر هویت ذاتی نفس انسانی را تشکیل می دهد و تنها موجود غنی خداوند است. (فاطر، آیه 10)


  
  

در آیات قرآنی ماه مبارک رمضان به عنوان ماه نزول قرآن، ماه تقدیر، ماه روزه، ماه غفران، ماه کسب تقوا، ماه عبادت، ماه مبارک و مانند آن معرفی شده است. روزه در میان عبادت از ارزش بسیاری برخوردار است به طوری که زن حائض نمازش را قضا نمی کند ولی باید روزه اش را قضا کند. هم چنین کسی که به هر دلیل شرعی مجاز باشد تا روزه خواری کند، بهتر است که کفاره روزه خواری را بدهد که یک مد طعام است. این بدان معناست که روزه از ارزش بسیاری در میان عبادت برخوردار است.

اصولا عبادت فلسفه و هدف خلقت و آفرینش انسان دانسته شده است(ذاریات، آیه 56)  غایت عبادت نیز دست یابی به تقوا است(بقره، آیه 21)  و روزه نیز همین کار را می کند: کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون، بر شما همانند پیشینیان روزه واجب شده تا شاید تقوا به دست آورید.

این تقوا نیز موجب می شود تا انسان به کرامت اکتسابی دست یابد و در مقام «مقعد صدق عند ملیک مقتدر» قرار گیرد و از آثار مقام متقین از بصیرت، رویت شهودی و دست یابی به علم الیقین، عین الیقین و حق الیقین برخوردار شده و از تعلیمات مستقیم و علم لدنی الهی برخوردار گردد که پیامبر(ص) و خضر(ع) و مانند آنان برخوردار شدند.(بقره، آیه 282؛ تکاثر، آیات 5 و 7)

کسی ماه رمضان از برکات آن برخوردار باشد، نه تنها در ماه رمضان تقدیر و سرنوشت خویش را رقم می زند و تغییر مثبت می دهد، بلکه می توان به تقوایی دست یابد که جوایز آن در روز عید فطر به روزه داران داده می شود.


95/3/16::: 9:36 ع
نظر()
  
  

امام خمینی (ره) با همین اشرار از نگاه برخی از مسئولان کنونی انقلاب اسلامی ، انقلاب کرد و انقلاب او همانند انقلاب اسلامی حضرت نوح(ع) بر پایه پابرهنگان و مستضعفان است. امام خمینی(ره) با ساده زیستی در جماران به روشنی و در عمل نشان داد که مردمی است. در دیدار امام (ره) این رفتار به خوبی مشهود است و با اقشار مردم یکسان برخورد می کند.

اما پس از سی و پنج سال از انقلاب اینک می بینیم که اشرافیتی جاهلی در حاکمیت انقلاب اسلامی پدید آمده است و مردم در عمل کنار گذاشته شده اند. اگر انقلاب بنا داشت تا با عدالت قسطی و فراگیر همه اقشار مختلف را در یک جایگاه قرار دهد، امروز انقلاب علیه خودش عمل می کند و این نشان می دهد که ما نتوانسته ایم دولت و جامعه اسلامی داشته باشیم چنان که امام خامنه ای (ره) فرموده است.

مرقد امام خمینی (ره) به گونه ای فریاد از اشرافیت جاهلی دارد به گونه ای که حتی بر بیگانگان نیز پوشیده نمانده است. در همه مراسم به ویژه مراسم سالگرد امام خمینی(ره) می توانید چندین طبقه اجتماعی را رد گیری کرد:

1. رهبران جدابافته از مردم که در کنار حضرت امام خامنه ای(مدظله العالی) می نشینند و مراتب و جایگاه اجتماعی خودشان را به رخ مردمان می کشند؛

2. آقا زادگان که بخش وراثتی نفوذ از اشرافیت جاهلی را به رخ می کشند؛

3. دولت مردانی و صاحبان قدرت که امروز شامل سه دسته صاحبان زر و زور و حتی تزویر در قالب جنگ روانی مدرن می شود؛

4. مسئولان ذی نفوذ که می کوشند از نرده های بگذرند و خود را به مرتبه سوم و دوم و حتی اول برسانند؛ آنان بیش تر اهل چاپلوسی و تملق هستند؛

5. توده های مردمی که ایستاده اند و در حقیقت صاحبان انقلاب اسلامی و مالکان آن هستند ولی امروز جز در هنگام رای گیری و یا ایثارگری دیده و شنیده نمی شوند.

البته باید توجه داشت که این روند آهسته انجام می گیرد و همراه با تسویل و آراستن نفس و تزیین شیطان با عناوین فریبایی چون حمایت و دفاع از مسئولان و مراقبت و نظارت و مانند آن ها انجام شود.



95/3/14::: 10:26 ص
نظر()
  
  

یکی از ویژگی ها و خصوصیات نفس آن است که خداوند میان نفس و شخص حایل می شود. به این معنا که نفس انسانی خود به تنهایی عمل نمی کند و اگر برای نفس انسانی قدرت و قوتی در تصرف بدن و کالبد قایل شده ایم، به اذن حضور وجودی الهی انجام می گیرد و این گونه نیست که نفس مستقل در تصرف باشد؛ زیرا نفس انسانی بلکه همه موجود در اوج قدرت و قوت، فقیر محض هستند و غنی تنها برای خداوند حمید است(فاطر، آیه 15) بنابراین، نفس به حول و قوت الهی است که در کالبد و جسم خویش تصرف می کند و او را به کاری وامی دارد. از این روست که خداوند برای بیان عدم استقلال نفس و فقر هویتی آن به خداوند غنی حمید، در آیه 24 سوره انفال بیان می کند: واعلَموا اَنَّ اللّهَ یَحولُ بَینَ المَرءِ وقَلبِهِ؛ و بدانید که به تحقیق خداوند حائل میان مرد و قلبش است.

پس اگر خداوند حائل میان کالبد و نفس اوست، به این معنا است که نفس با همه اقتدار و قوت و قدرت خویش ، ناتوان از تصرف در کالبد بدون حول و قوت الهی است. تاکید بر واژه « المَرءِ» جنسیت نیست بلکه مراد کالبدی است که بیانگر مردانگی و زنانگی است و از آن جایی که نفس همانند روح جنسیت ندارد ؛ زیرا مجرد است و مجردات فاقد جنسیت به مفهوم آشنا هستند، خداوند با تاکید بر واژه المَرءِ بر آن است تا بیان کند آن چه نفس را ممکن می سازد تا در کالبد و جسم تصرف کند، حول و قوت الهی است.

هم چنین تاکید بر« المَرءِ» از آن رو انجام می گیرد که مردان از نظر کالبد و جسم به ظاهر قوی تر هستند و بنابراین نیازمند حول و قوتی بیرونی نیست، اما وقتی خداوند می فرماید همین مردان که به ظاهر چنین هستند نیازمند حول و قوت الهی هستند تا تصرف داشته باشند، زنان به طریق اولویت نیازمند خواهند بود. البته این اولویت به حسب ظاهر و از منظر انسانی است، و گرنه آن چه حقیقت است همان نفس است که زن و مرد ندارد و خداوند همه زنان و مردان را از همان نفس آفریده و زوج و جفتش را نیز از همان قرار داده است.(نساء، آیه 1؛ روم، آیه 21)

به هر حال، نفس بدون حول و قوت الهی کاره ای نیست و تصرفات او در کالبد جسمانی اش به حول و قوت الهی خواهد بود. از این روست که بر حائل شدن خود در میان نفس و کالبد تاکید کرده است.


95/3/12::: 5:28 ع
نظر()
  
  
<   <<   76   77   78   79   80   >>   >