سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کژی با دانش راست می شود . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :204
بازدید دیروز :483
کل بازدید :2163909
تعداد کل یاداشته ها : 1987
04/3/18
11:41 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
خلیل منصوری[174]
http://www.samamos.com/?page_id=2

خبر مایه
پیوند دوستان
 
فصل انتظار اهالی بصیرت هزار دستان سرباز ولایت رایحه ی انتظار اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی .:: مرکز بهترین ها ::. نگارستان خیال جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی نگاهی نو به مشاوره پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ... حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد آقاشیر کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب صراط مستقیم هم رنگــــ ِ خـــیـــآل جبهه مقاومت وبیداری اسلامی کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد ! تکنولوژی کامپیوتر وبلاگ منتظران سارا احمدی بوی سیب BOUYE SIB رمز موفقیت محقق دانشگاه سرزمین رویا وبلاگ تخصصی فیزیک پاک دیده آدمک ها ✘ Heart Blaugrana به نام وجود باوجودی ... سرباز حریم ولایت دهکده کوچک ما از قرآن بپرس کنیز مادر هرچه می خواهد دل تنگت بگو •.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.• پیامبر اعظم(ص) عطاری عطار آبدارچی ستاد پاسخگویی به مسایل دینی وبلاگ شخصی امین نورا چوبک نقد مَلَس پوست کلف دل نوشت 14 معصوم وقایع ESPERANCE55 قدرت شیطان دنیای امروز ما تا ریشه هست، جوانه باید زد... آواز یزدان خلوت تنهایی کتاب شناسی تخصصی اس ام اس عاشقانه طرحی نو برای اتحاد ایرانیان سراسر گیتی در گوشی با خدا **** نـو ر و ز***** اس ام اس سرکاری و خنده دار و طنز دنیا به روایت یوسف جاده خدا خام بدم ایلیا حرفای خودمونی من بازی بزرگان کویر مسجد و کلیسا - mosque&church دنیای ماشین ها بچه دانشجو ! پژواک سکوت گنجهای معنوی دنیای موبایل منطقه‏ ممنوعه طلبه علوم دینی مسافر رویایی انواع بازی و برنامه ی موبایل دانشجو خبر ورزشی جدید گیاهان دارویی بانوی بهشتی دو عالم سلام

در قرآن برای مقابله با مخالفان روش هایی را پیشنهاد و از سوی پیامبران به کار گرفته شده که برخی از آن ها عبارتند از:

1.تذکر: تذکر روشی در برابر کسانی است که پذیرای سخن حق نیستند و بر عقاید  و رفتارهای نادرست خودشان اصرار می کند. انسان نباید در برابر واکنشی منفی دیگران از حق گویی و حق گرایی دست بکشد و تا می تواند برای هدایت و راهنمایی دیگران تلاش کند. (انعام، آیه 14)

2.صبر و تحمل: از دیگر روش هایی است که پیامبران به کار می گرفتند.(انعام، آیات 33 و 36) از نظر قرآن، صبر و شکیبایی  و نیز صبر بسیار (اصطبار) و حلم و بردباری از مهم ترین روش های مقابله های با مخالفان عنود و لدود است. از این روست که پیامبران بزرگ به : اولواالعزم یعنی صاحبان عزم نامیده می شوند؛ زیرا برای رسیدن به مقاصد خویش بسیار صبر می کردند و دست از انجام رسالت خویش نمی کشیدند و بیشترین فشارهای وارده از سوی مخالفان را تحمل می کردند: فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُو?لُوا?الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ؛ هم چون پیامبران اولوا العزم و نستوه صبر کن!(احقاف،  آیه 35)

3.انتظار تغییر: از دیگر روش ها، انتظار برای تغییر اوضاع یا افراد است: قُلْ کُلٌّ مُّتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا? ؛ بگو همه در انتظارند پس شما هم در انتظار باشید.(طه، آیه 135) این انتظار نسبت به مخالفان می تواند در قالب عدم عجله در تغییر نیز مطرح باشد.(احقاف، آیه 35) خداوند در آیه 11 مزمل خواهان برخورد در قالب مهلتی کوتاه می شود و می فرماید: و مهلهم قلیلا؛ اندکی به آنان مهلت ده!

4.اعراض: پس از این سه روش ، باید روش اعراض را در پیش گرفت و آنان را به حال خود رها کرد: ذرنی و المکذبین(مزمل، آیه 11)

5.تبری: گام بعدی اظهار بیزاری است و این که آنان را به حال خود و اعمالشان رها کرد و کار خودش را کرد.(یونس، آیه 41)

6.تهدید: گام آخر نسبت به کسانی انجام می شود که با اعراض و تبری نمی شود به مقابله برخاست بلکه آنان هم چنان مشکل آفرین هستند در این جا با تهدید می توان با آنان به مقابله برخاست. این مطلب


95/4/5::: 5:14 ع
نظر()
  
  

یکی از اساتیدم می گفت: دانش آموز باید طوری درس بخواند که  همیشه آماده امتحان باشد و درسش را برای شب امتحان نگذارد.
قرآن نیز به انسان می گوید: همیشه طوری زندگی کنید که آماده مرگ باشید ؛ چون وقتی مرگ آمد، بدون لحظه تقدم و تاخر جان را به تمام کمال می گیرد و می برد و دیگر فرصتی حتی برای وصیت و سفارشی نمی ماند.(یس، آیه 50)


95/4/4::: 8:24 ع
نظر()
  
  

در آیات قرآنی از دو نوع گریه سخن به میان آمده است: 1. گریه با عاملیت غم و حزن؛ 2. گریه با عاملیت سرور و شادی.

هر چند خداوند به صراحت منشا و خاستگاه خنده و گریه بشر را خود دانسته و می فرماید: و انه هو اضحک و ابکی؛ و به راستی که او همان کسی که می خنداند و می گریاند.(نجم، آیه 43) اما عواملی را به عنوان خنده و گریه مطرح می کند.

مهم ترین عوامل گریه را می بایست به دو دسته از هیجانات در نفس انسانی نسبت دهد که در تضاد کامل با هم قرار دارند: هیجان شادی و هیجان اندوه.

البته این که چه چیزی باعث می شود تا هیجان شادی یا اندوه در شخص بروز کند خود مطلبی است که قرآن به عنوان زمینه ها و بسترهای ایجادی هیجان شادی و هیجان اندوه به آن اشاره می کند.

به عنوان نمونه هیجان شادی ممکن است به سبب خبری بشارت بخش ایجاد شود. اگر این خبر بشارت بخش و مژده آفرین دور از انتظار باشد شخص به سبب تعجب و شگفتی که به وی دست می دهد، هیجان زده شده و از روی شادی اشکی از چشمانش سرازیر می شود که از آن به اشک شادی و گریه شادی یاد می شود؛ اما اگر این خبر غیر منتظره درباره از دست رفتن عزیزی چون فرزند و پدر و مادر باشد و یا فراق معشوق و محبوبی، هیجانی از اندوه در دل او فرود می آید که موجب سرازیر شدن اشک غم می شود.

تفاوت اشک شادی با اشک غم در این است که اشک غم و اندوه، گرم و شور است و موجب کوری می شود چنان که چشمان یعقوب(ع) به سبب شدت فراق فرزند و تسویل فرزندان دیگر و شدت اندوهی که از این امور به او دست داده بود، کور و نابینا می شود (یوسف، آیه 84) ؛ اما اشک شادی که از آن به قره عین یاد می شود ، خنک و شیرین است و موجب چشم روشنی می شود.(فرقان، آیه 74؛ سجده، آیه 17)


95/4/3::: 2:0 ع
نظر()
  
  

خدا را می توان به سه راه شناخت که بسته به سطح فکری و روشی افراد دارد:

  1. روش فکری : این که انسان از راه فکر و ذهن و با علم حصولی بخواهد خداوند را بشناسد. این همان کاری است که حکیم و فیلسوف انجام می دهد و بر اساس فکر و با نگاهی به مساله حدوث جهان، تغییر جهان ، در سطح بالاتر با امکان ماهوی و بالاتر با امکان فقری و هویتی خداوند را می شناسد. این همان چیزی است که خداوند در قرآن از آن به عنوان«سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ» به آن توجه داده است. پس از راه استدلال و منطق و قیاس و برهان و علم حصولی این راه خداشناسی طی می شود؛ این همان راه عقل نظری است.

  2. روش شهودی : عارف از راه «آیت» می رود و به شهود توجه دارد و می گوید: «به صحرا بنگرم، به دریا بنگرم». او از راه شهودِ «آیت» به «ذی‌ الآیه» پی برده و خداشناس می شود؛ خداوند در این باره می فرماید: سَنُرِیهِمْ... وَ فِی أَنفُسِهِمْ. این همان راه عقل عملی است که می گوید: مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فقد عَرَفَ ربَهُ؛ هر که خودش را شناخت خدا را شناخت.

  3. روش آفتابی: به این معنا که آفتاب آمد دلیل آفتاب. در این جا دیگر سخن از آیت و نشانه عقلی و شهودی نیست؛ بلکه بالاتر از هر دو روش است. خداوند می فرماید: أَ وَ لَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْ‌ءٍ شَهِیدٌ؛ آیا کفایت نمی کند برای پروردگارت که او بر هر چیزی شاهد و مشهود است؛ یعنی بِکَ عَرَفْتُکَ وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِی عَلَیْک دَعَوْتَنِی إِلَیْکَ وَ لَوْ لا أَنْتَ لَمْ أَدْرِ ما أَنْتَ‌؛ به خودت تو را شناختم و تو مرا به خود راهنمایی کردی و اگر تو نبودی نمی دانستم تو کیستی» و یعنی : «عَمِیَت عَیْنٌ لَا تَرَاکَ عَلَیْهَا رَقِیباً؛ کور است چشمی که تو را بر آن رقیب نبیند» .(بحارالانوار، ج 95، ص 226؛ اقبال، سید بن طاووس، ج 1، ص 157) پس می خواهد بگوید : من تو را از راه تو شناختم. این همان خداشناسی از راه خداشناسی است.


95/4/1::: 12:50 ع
نظر()
  
  

در آیات قرآنی بیان شده که همه مقدرات هستی از جمله آدمی در ام الکتاب نوشته شده و فرشتگان مامور هستند تا آن را استنساخ کنند و تحقق و ظهور خارجی بخشند. این مقدرات هر ساله از طریق امام زمان(عج) در شب قدر امضا شده و به دست فرشتگان داده می شود تا آن را اجرایی کنند.

وقتی امری امضا شد، دیگر به عنوان قضای الهی غیر قابل برگشت است؛ اما می توان پیش از امضا و قضای الهی آن را تغییر داد و این بخشی است که به عنوان اراده و اختیار بشری به دست ما داده شده و در آیه 11 سوره رعد و 53 سوره انفال به آن توجه داده شده است.

اگر بخواهیم مقدرات و سرنوشت خود را تغییر دهیم و از مشکلات و مصیبت هایی رهایی یابیم که بر اساس رفتار ما جاری خواهد شد نه به حکم ابتلائات و امتحانات الهی، می توانیم با توسل به پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) این کار را انجام دهیم. خداوند بیان می کند که می توان مقدرات را عوض کرد و تغییر داد؛ زیرا در اختیار خداوند است: یَمْحُوا للَّهُ مَا یَشَاءُ وَیُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْکِتَابِ؛ خدا آنچه را بخواهد محو یا اثبات مى‌کند، و اصل کتاب نزد اوست.(رعد، آیه 39)

البته بر اساس آموزه وحیانی قرآن ، خودمان نیز می توانیم این کار را بکنیم و با استغفار و توبه و اصلاح اعمال خطا و گناه ، وضعیت را تغییر داده و از بلا و مصیبت در امان مانیم و سرنوشت خود را تغییر دهیم؛ اما بهتر است که از کسانی یاری بجوییم که در پیشگاه خداوند آبرو و احترامی دارند و ماذون به شفاعت هستند؛ زیرا آنان در مقام راضیه مرضیه عند ملیک مقتدر نشسته اند(فجر، آیات 27 تا 30؛ قمر، آیه 55) بنابراین می توانند شفیع ما باشند.(جن، آیه 27)

بنابراین، برای تغییر مقدرات بهتر است که به پیامبر(ص) و اهل بیت ایشان(ع) توسل جسته و از ایشان بخواهیم تا شفیع شده و از خداوند بخواهند مقدرات ما را تغییر مثبت دهند؛ یعنی همان طوری که فرزندان یعقوب(ع) خواستند ما از پدر معنوی و حقیقی خودمان بخواهیم؛ زیرا پیامبر(ص) فرموده است: انا و علی ابواه هذه الامه؛ من و علی پدران این امت هستیم؛ یعنی همان طوری که زنان پیامبر(ص) ام المومنین هستند؛ اهل بیت(ع) پدران امت هستند.

خداوند در قرآن از یک سو پیامبر(ص) را مامور می کند تا برای خود و مومنان استغفار کند: وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِکَ وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ؛ و براى گناه خویش آمرزش جوى؛ و براى مردان و زنان با ایمان طلب مغفرت کن.(محمد، آیه 19)

البته باید توجه داشت ذنب، گناه نیست، بلکه پیامدهای یک رفتار است. از این رو، در سوره فتح به پیامبر(ص) وعده داده می شود که او را از پیامدهای جنگ های پیشین علیه مکی ها حفظ می کند تا مشکلاتی را ایجاد نکنند.(فتح، آیات 1 و 2)

البته به گناه به سبب آن که پیامدهایی دارد ذنب گفته می شود. و نیز می فرماید: فَأْذَن لِّمَن شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ؛ به هر کس از آنان که خواستى اجازه ده و برایشان آمرزش بخواه(نور، آیه 62)

به هر حال، خدا از یک سو به پیامبر(ص) فرمان می دهد تا برای مومنان استغفار کند و از سوی دیگر نیز به مردم هشدار داده و می فرماید گمان نکنید استغفار پیامبر(ص) همانند استغفار شما است و این که از پیامبر(ص) بخواهید تا برای شما استغفار کند و دعا بخواند.

پس بهتر آن است که توبه و استغفار کرده و سپس دو رکعت نماز بخوانیم و به اهل بیت(ع) هدیه کرده و در پایان این گونه بخواهیم: یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِـئینَ؛«اى پدر، براى گناهان ما آمرزش خواه که ما خطاکار بودیم.»  (یوسف، ایه 97)

در شب های قدر که سرنوشت و مقدرات ما تعیین می شود باید با توسل و طلب استغفار از زبان پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) بتوانیم مقدرات خود را به شکل مثبت تغییر دهیم.


95/3/30::: 2:18 ع
نظر()
  
  

سوره های 114 گانه قرآن همگی جز سوره توبه با «بسم الله الرحمن الرحیم» شروع می شود.
می دانیم که هر یک از این ها تجلیات و مظاهر اسمای متنوع خدا است. از آن جایی که «لاتکرار فی التجلی» یعنی تجلیات خداوند تکراری نیست؛ بلکه هر یک تجلی خاصی است که با دیگری تفاوت دارد، باید هر یک از بسمله ها را یک ظهور و بروز خداوند دانست.
هم چنین می دانیم که همه هستی، ظهور صد اسم خدا است. از این روست که همه هستی را آیات خداوند و نشانه او دانسته اند تا به وسیله آن آیات الهی خداشناس شویم.
در این میان چهارده اسم که از اسمای مستاثر و برگزیده خداوندی است به گونه ای دیگر تجلی کرده است که ما آن را با نام چهارده معصوم(ع) می شناسیم. این چهارده معصوم(ع) تجلیات ویژه خداوندی هستند.
البته در این میان 13 اسم از 14 اسم ظهوری تمام دارد و در آغاز هر سوره قرار گرفتند و کاملا خودنمایی می کنند و همگی از آن آگاه هستند؛ به جز اسم و بسم الله چهاردهم که به سبب دشمنی ها فعلا از آغاز سوره برائت که برائت و دوری از خلق است نهان شده و در آیه 30 سوره نمل خود را مخفی نموده که خود حکمتی دارد. می دانیم این سوره نمل، داستان خلافت و حکومت به یک معنا جهانی حضرت سلیمان نبی(ع) است. با توجه به عناد مردمان و عدم آمادگی ایشان، این بسم الله چهاردم تا زمانی مخفی خواهد ماند تا زمینه ای فراهم آید و ایشان ظهور کند و به جهانیان نامه و رساله بنویسد و فرمان دهد: انه من سلیمان و انه بسم الله الرحمن الرحیم؛ الا تعلوا علی و اتونی مسلمین؛ این که از سلیمان است و این که بسم الله الرحمن الرحیم ؛ بر من علو و برتری نجویید و تسلیم من شوید و اعلام تسلیم  و مسلمانی کنید.
پس بسم الله الرحمن الرحیم آخری از 114 و آخری از 14 هم چنان مخفی خواهد ماند تا زمان ظهورش برسد و از مکه ظهور کند و به جهانیان ابلاغ نماید که امروز روز حکومت جهانی اوست و باید همه تسلیم او باشند و برتری جویی را کنار بگذارند.


95/3/28::: 9:4 ص
نظر()
  
  

در مفاتیح الجنان آمده است:  مولاى ما حضرت صادق (علیه السلام) وصیت نموده و فرموده است:

هرگاه روزه دارى ، مى باید که به گوش و چشم و مو و پوست و جمیع اعضاى تو روزه داری ، یعنى از محرّمات بلکه از مکروهات روزه داری.

و فرمود: باید که روزِ روزه داری تو مانند روزِ افطار تو نباشد.

و نیز فرموده است: روزه نه همین ترک از خوردن و آشامیدن است ؛ بلکه باید در روز روزه:

1. زبان خود را از دروغ نگاه دارید ؛

2. و  دیده هاى خود را از حرام بپوشانید؛

3. و با یکدیگر نزاع مکنید؛

4. و حَسَد مبرید؛

5. و غیبت مکنید ؛

6. و مجادله مکنید؛

7. و سوگند دروغ مخورید؛

8. بلکه سوگند راست نیز مخورید؛

9. و دشنام مدهید؛ 

10. و فحش مگوئید؛ 

11. و ستم مکنید ؛

12. و بى خردى مکنید؛

13. و دلتنگ مشوید ؛

14. و از یاد خدا ؛

15. و از نماز غافل مشوید ؛

16. و خاموش باشید از آنچه نباید گفت؛

17. و صبر کنید؛

18. و راستگو باشید ؛

19. و از اهل شرّ دورى کنید؛

20. از گفتار بد؛

21. و دروغ ؛

22. و افتراء؛

23. و خصومت کردن با مردم ؛

24. و گمان بد بردن؛

25. و غیبت کردن ؛

26. و سخن چینى کردن  اجتناب کنید ؛

27.  و خود را مُشْرِف به آخرت دانید ؛

28. و منتظر فَرَج و ظُهور قائم آل محمّد (علیه السلام) باشید؛

29. و آرزومند ثوابهاى آخرت باشید؛

30. و توشه اعمال صالحه براى سفر آخرت بردارید؛

31. بر شما باد به آرام دل ؛

32. و آرام تن؛

33. و خضوع ؛

34. و خشوع؛

35. و شکستگى و مذلّت مانند بنده اى که از آقاى خود ترسد ؛

36. و ترسان باشید از عذاب خدا ؛

37. و امیدوار باشید رحمت او را ؛

38. و باید پاک باشد اى روزه دار دل تو از عیبها ؛

39. و باطن تو از حیله ها و مکرها ؛

40. و پاکیزه باشد بدن تو از کثافتها ؛

41. و بیزارى بجوى به سوى خدا از آنچه غیر او؛

42. و در روزه ولایت خود را خالص گردانى از براى او؛

43. و خاموش باشى از آنچه حق تعالى نهى کرده است تو را از آن در آشکارا و پنهان؛

44. و بترسى از خداوند قهار آنچه سزاوار ترسیدن او است در پنهان و آشکار ؛

45. و ببخشى روح و بدن خود را به خداى عزّوجلّ در ایام روزه خود؛

46. و فارغ گردانى دل خود را از براى محبّت او و یاد او؛

47.و بدن خود را به کارفرمائى در آنچه خدا تو را امر کرده است به آن و خوانده است به سوى آن؛

اگر همه اینها را به عمل آورى آنچه سزاوار روزه داشتن است به عمل آورده اى و فرموده خدا را اطاعت کرده اى و آنچه کم کنى از آنها که بیان کردم از براى تو به قدر آن از روزه تو کم مى شود از فضل آن و ثواب آن .

به درستى که پدرم گفت : رسول خدا (صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ آله) شنید که زنى در روز روزه اى جاریه خود را دشنام داد . حضرت طعامى طلبید . آن زن را گفت: بخور زن . زن گفت: من روزه ام . فرمود : چگونه روزه اى که جاریه خود را دشنام دادى . روزه فقط همین نخوردن و نیاشامیدن تنها نیست . به درستى که حق تعالى روزه را حجابى گردانیده است از سایر امور قبیحه . از کردار بد و گفتار بد . چه بسیار کمند روزه داران و چه بسیارند گرسنگى کشندگان.

و حضرت امیرالمؤ منین (علیه السلام) فرمود که چه بسیار روزه دارى که بهره اى نیست او را از روزه به غیر از تشنگى و گرسنگى و چه بسیار عبادت کننده اى که نیست او را بهره اى از عبادت به غیر تَعَب . اى خوشا خواب زیرکان که بهتر از بیدارى و عبادت احمقان است و خوشا افطار کردن زیرکان که بهتر از روزه داشتن بى خردان است .

 


  
  

قرآن برای انسان دو جنبه روان شناختی مطرح کرده است:1. جنبه روان شناختی هویتی و ماهوی انسان که در قالب واژه الانسان مطرح می شود و خداوند با عنوان: خلق الانسان ضعیفا، هلوعا، منوعا، جزوعا ، جهولا ، ظلوما و مانند آن ها می فرماید که از صفات ماهیت انسانی اموری چون این امور است و این بعد روان شناسی شخصیت انسان را تشکیل می دهد و ماهیت او را شکل می دهد؛
2. جنبه روان شناختی اجتماعی انسان که در قالب واژه الناس مطرح می شود  و خداوند با عنوان : زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَ?تِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَاللَّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَـابِ ؛دوستىِ خواستنیها[ى گوناگون‌] از: زنان و پسران و اموال فراوان از زر و سیم و اسب‌هاى نشاندار و دامها و کشتزار[ها] براى مردم آراسته شده، [لیکن‌] این جمله، مایه تمتّع زندگى دنیاست، و [حال آنکه] فرجام نیکو نزد خداست. (آل عمران، آیه 14)


  
  

به نظر می رسد که انسان برای رهایی از خطر باید گاه در وسط خطر باشد. شاید گاه بدترین و خطرناک ترین جا امن ترین جا باشد.
خداوند می فرماید که ما حضرت موسی(ع) برای رشد و حفظش از هر گونه خطر به خانه دشمنش بردیم و در خانه فرعون او را حفظ کرده تا بالغ شود و دشمن فرعون شود با شناختی که از او پیدا می کند و دیگر ترسش از او می ریزد. این در حالی است که اگر به خانه فرعون نمی رفت نه تنها در امنیت نبود بلکه شناختی نسبت به فرعون نداشت و ابهت فرعون او را می گرفت و ناتوان از ماموریت خود می شد.
خداوند می فرماید: فَالْتَقَطَهُ ءَالُ فِرْعَوْنَ لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَحَزَنًا  إِنَّ فِرْعَوْنَ وَهَامَاانَ وَجُنُودَهُمَا کَانُوا خَاطِـئینَ؛پس خاندان فرعون، او را [از آب‌] برگرفتند تا سرانجام دشمنِ [جانِ‌] آنان و مایه اندوهشان باشد. آرى، فرعون و هامان و لشکریان آنها خطاکار بودند. (قصص، آیه 8)
در حقیقت : گر نگه دار من آن است که من می دانم/ شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد.
پس برای این که از خطر در امان باشید گاه لازم است درون و وسط خطر باشید که امن ترین جا است.


  
  

حیا به معنای شرم و آزرم به دو دسته ارزشی و ضد ارزشی دسته بندی می شود.
پیامبر(ص) حیا را به دو دسته برخاسته از عقلانیت و حماقت تقسیم می کند و می فرماید: : الْحَیَاءُ حَیَاءَانِ حَیَاءُ عَقْلٍ وَ حَیَاءُ حُمْقٍ فَحَیَاءُ الْعَقْلِ هُوَ الْعِلْمُ وَ حَیَاءُ الْحُمْقِ هُوَ الْجَهْلُ؛  حیا دو گونه است: حیاء عقل و حیاء حماقت، حیاء عقل علم است و حیاء حماقت نادانى»(کافی ،محمدبن یعقوب کلینی : ج 2 ص 106 ح6 تحف العقول،حسن بن شعبه حرانی :ص 45، بحارالانوار،علامه مجلسی :ج68 ص 331)
حیاءِ عقل آن است که انسان از روی عقل احساس حیاء کند، مثل حیاء در هنگام ارتکاب گناه، و یا حیاء در مقابل کسانی که احترامشان لازم است و این حیاء، علم است یعنی رفتاری عالمانه است.
و حیاء جهل آن است که از پرسیدن و یادگرفتن یا از عبادت‌کردن و امثال آن، حیاء کند (مثل کسانی که در بعضی محیطها، از نماز خواندن، خجالت می‌کشند) و این حیاء، رفتاری جاهلانه است.
خداوند در قرآن به مومنان فرمان می دهد که در فراگیری احکام حیا نورزند و عبارت لاحیاء فی الدین؛ در فهم دین و احکام حیا معنا ندارد معروف است. خداوند خود در آیه 53 سوره احزاب می فرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَن یُؤْذَنَ لَکُمْ إِلَی طَعَامٍ غَیْرَ نَاظِرِینَ إِنَاهُ وَلکِنْ إِذَا دُعِیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانتَشِرُوا وَلاَ مُسْتَأْنِسِینَ لِحَدِیثٍ إِنَّ ذلِکُمْ کَانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیِ مِنکُمْ وَاللَّهُ لاَ یَسْتَحْیِ مِنَ الْحَقِّ ؛ای کسانی که ایمان آورده اید! به خانه پیامبر وارد نشوید مگر آن که به شما اجازه داده شود برای خوردن غذا، (به شرط آن که قبل از موعد نیایید) و در انتظار وقت غذا نباشید؛ ولی هرگاه دعوت شدید پس داخل شوید، و وقتی غذا خوردید پراکنده شوید، و (بعد از خوردن غذا) به گفتگو نپردازید؛ همانا این (گفتگوهای پس از غذا) پیامبر را آزار می دهد، امّا او از شما شرم می کند (و چیزی نمی گوید) ولی خداوند از (گفتن) حقّ شرم ندارد.


95/3/26::: 8:9 ع
نظر()
  
  
<   <<   76   77   78   79   80   >>   >