سفارش تبلیغ
صبا ویژن
«و هر که حکمت یابد، خیری فراوان یافته است» ـ می فرماید : مقصود فرمانبرداریاز خدا و شناخت امام است . [امام صادق علیه السلام ـ درباره گفتار خدای]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :206
بازدید دیروز :483
کل بازدید :2163911
تعداد کل یاداشته ها : 1987
04/3/18
12:5 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
خلیل منصوری[174]
http://www.samamos.com/?page_id=2

خبر مایه
پیوند دوستان
 
فصل انتظار اهالی بصیرت هزار دستان سرباز ولایت رایحه ی انتظار اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی .:: مرکز بهترین ها ::. نگارستان خیال جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی نگاهی نو به مشاوره پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ... حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد آقاشیر کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب صراط مستقیم هم رنگــــ ِ خـــیـــآل جبهه مقاومت وبیداری اسلامی کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد ! تکنولوژی کامپیوتر وبلاگ منتظران سارا احمدی بوی سیب BOUYE SIB رمز موفقیت محقق دانشگاه سرزمین رویا وبلاگ تخصصی فیزیک پاک دیده آدمک ها ✘ Heart Blaugrana به نام وجود باوجودی ... سرباز حریم ولایت دهکده کوچک ما از قرآن بپرس کنیز مادر هرچه می خواهد دل تنگت بگو •.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.• پیامبر اعظم(ص) عطاری عطار آبدارچی ستاد پاسخگویی به مسایل دینی وبلاگ شخصی امین نورا چوبک نقد مَلَس پوست کلف دل نوشت 14 معصوم وقایع ESPERANCE55 قدرت شیطان دنیای امروز ما تا ریشه هست، جوانه باید زد... آواز یزدان خلوت تنهایی کتاب شناسی تخصصی اس ام اس عاشقانه طرحی نو برای اتحاد ایرانیان سراسر گیتی در گوشی با خدا **** نـو ر و ز***** اس ام اس سرکاری و خنده دار و طنز دنیا به روایت یوسف جاده خدا خام بدم ایلیا حرفای خودمونی من بازی بزرگان کویر مسجد و کلیسا - mosque&church دنیای ماشین ها بچه دانشجو ! پژواک سکوت گنجهای معنوی دنیای موبایل منطقه‏ ممنوعه طلبه علوم دینی مسافر رویایی انواع بازی و برنامه ی موبایل دانشجو خبر ورزشی جدید گیاهان دارویی بانوی بهشتی دو عالم سلام

در گفتمان غربی همانند گفتمان جاهلی سفیهانه، خدا به عنوان خالق و آفریدگار پذیرفته شده است؛ اما نقش ربوبیت و رب العالمین بودن از وی سلب شده است. از این روست که خداوند آفریدگار نقش پروردگاری ندارد و وقتی هستی را آفرید خود را کنار کشیده و گذاشته تا خودش مسئولیت پرورش خود را به دست گیرد. این در حقیقت به معنای تفویض مقام پروردگاری و ربوبیت به هستی از سوی خدا است که از نظر آموزه های عقلانی و عقلایی قرآن خطا و باطل است؛ زیرا از نظر قرآن، خداوند آفریدگار پروردگار است و این گونه نیست که مسئولیت ربوبیت و پروردگاری را به غیر خود مثلا به همه هستی یا بنا بر آموزه های انسان محوری و اومانیستی به انسان سپرده باشد؛ بلکه خداوند نه تنها تفویض امر نکرده بلکه خود مستقیم عهده دار ربوبیت عالم است و اسباب در طول نیز مانع از دخالت مستقیم الهی نیست.

از این روست که خداوند در سوره فاتحه الکتاب به صراحت بر رب العالمین بودن خداوند تاکید دارد تا ربوبیت و پروردگاری خویش را بر همه هستی بیان دارد. نتیجه ربوبیت و پروردگاری خداوند آن است که خداوند به حکمت و هدفی در خلق و مخلوق هستی را آفریده و آن را چنان پرورش می دهد تا مخلوق به آن هدف غایی برسند. به سخن دیگر، خالق هدفی ندارد ولی برای مخلوق هدف و غایتی را تعیین کرده و خود مسئولیت رساندن و ایصال او را به آن غایت به عهده گرفته است.

بازتاب این تفکر و نگره نسبت به خدا در خالقیت و ربوبیت، نقش بنیادین خدا در حوزه ارزش های اخلاقی و قوانین و تشریع است. به این معنا که تنها و فقط خداوند است که می تواند ارزش گذاری کرده و خوب و بد را بیان کند و تنها اوست که شایسته آن است بگوید حلال و حرام چیست؟ پس دیگری حق تشریع در حوزه های اخلاقی و قانونی را ندارد. بر همین اساس می فرماید: إِنِ ?لْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ؛ حکم جز برای خدا نیست.(یوسف، آیه 40)

از نظر عقلانی و عقلایی اثبات شده که جهان باید در مدار و محور عدل سامان یابد و عدالت به معنای قرار گرفتن هر چیزی در جایگاه شایسته و بایسته خودش است؛ چنان که امیرمومنان امام علی(ع) می فرماید: وَضعُ کُلَّ شیءٍ فِی مُوضِعِه.

از آن جایی که تنها خالق و آفریدگار هر چیزی می داند که موضع و جایگاه شایسته و بایسته هر چیزی کجاست، تنها اوست که می تواند ارزش گذاری خوب و بد داشته باشد و بگوید جایگاه و موضع شایسته و بایسته هر چیزی کجاست؛ زیرا اگر انسان مسئولیت این کار را به عهده گیرد به سبب جهالت نسبت به حقیقت هر چیزی و نیازها و نیز جایگاه شایسته و بایسته هر چیزی ممکن است در جایی قرار دهد که شایسته و بایسته آن چیز نیست و این گونه بر خلاف عدالت رفتار کند. خداوند در این باره هشدار می دهد و می فرماید: لاَ تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً؛ شما نمی دانید که کدام یک برای شما سودمند تر است.(نساء، آیه 11) و در جایی دیگر می فرماید: کُتِبَ عَلَیْکُمُ ?لْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ? لَّکُمْ وَعَسَى?? أَن تَکْرَهُوا? شَیْـ?ًئ?ا وَهُوَ خَیْرٌ? لَّکُمْ  وَعَسَى?? أَن تُحِبُّوا? شَیْئـ?ً?ا وَهُوَ شَرٌّ? لَّکُمْ وَ?للَّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ؛ جهاد در راه خدا، بر شما مقرّر شد؛ در حالی که برایتان ناخوشایند است. چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است. و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است. و خدا می‌داند، و شما نمی‌دانید.(بقره، آیه 216)


95/5/17::: 3:57 ع
نظر()
  
  

از نظر قرآن، هر چیزی در جهان دارای تاثیراتی مثبت و منفی است و چیزی نیست که تعطیل باشد و تاثیر یا تاثری نداشته باشد. هم چنین از نظر قرآن، هر عملی که انسان انجام می دهد، چون وجود یافت دیگر نابود نمی شود و هماره زنده و باقی خواهد ماند، هر چند که از نظر زمانی و مکانی، زمان و مکانش می گذرد؛ اما خودش و آثارش می ماند. وقتی انسانی دروغی می گوید این در خط تولید می افتد؛ زیرا هر چیزی لوازم، ملزومات و مقارناتی دارد که پس از مدتی خودش را نشان می دهد؛ البته ممکن است دیر و زود داشته باشد، ولی هرگز سوخت و سوزی ندارد و روزی خودش را بروز می دهد و زمانی می رسد که این آثار این دروغ خودش را نشان می دهد و شخص رسوا می شود.

پس یک رابطه ناگسستنی میان عامل و عملش است که او را هرگز رها نمی کند. خداوند می فرماید: إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا؛ هر کسی نیکی کند به خود کرده و اگر بدی کرده به خود کرده است.(اسراء، آیه 7? این لام در لانفسکم و فلها ، لام ملکیت اختصاصی است یعنی هر کسی مالک عمل خوب و بد خودش است. پس عمل ملک اختصاصی عامل است و او را هرگز رها نمی کند.

از این آیه هم چنین فهمیده می شود که اصل خوبی و بدی به خود انسان باز می گردد و بالعرض دیگران از بدی و خوبی ما بهره یا رنج می برند و سایه خیر و شر عمل ما بر دیگران می افتد. بنابراین، اگر احسان و اکرام کردی به خودت کردی و اگر قتل و تجاوز کردی به خودت کردی هر چند که بالعرض و به تبع دیگری نیز سایه از رنج بدی تو را می بینند.

هم چنین خداوند می فرماید: هر عملی آثار و تبعاتی دارد که از عمل و عامل جدایی ندارد: وَ نَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَ آثَارَهُمْ؛ و ما هر آن چه کردید و آثارشان را می نویسم.(یس، آیه 12) این که گفته شده آثارهم و گفته نشده آثارها؛ یعنی خود عاملان آثار دارند که مهم است نه آثار کارهایشان. در حقیقت این عامل است که با عمل خودش آثاری برای خودش به همراه دارد که او را رها نمی کند و هماره با اوست و این ناگسستنی بودن عمل با عامل را بیان می کند. در حقیقت خط تولیدی که ما با اعمال خودمان ایجاد می کنیم، خط تولید خودمان است؛ یعنی با این اعمال خودمان، خودمان را می سازیم. از این روست که در قرآن آمده است انسان در نهایت بازتاب اعمال خودش است و در قیامت آن چه را ساخته پرده برداری می کنند و نشان می دهند که انسان فرشته یا انسان خوک ساخته ایم یا انسان بوزینه یا انسان شتر گاو پلنگ یا بدتر انسان وقودالنار یعنی انسان سوخت دوزخ و انسان حطب جهنم یا انسان حجاره و سنگ دوزخ.

 البته با توبه می توان تغییرات و تبدیلاتی در آن خط تولید داد و آن را در صورت اشتباه و خطا و گناه و مانند آن ها بهبودی بخشید تا آثار منفی نداشته باشد. این همان چیزی است که در قرآن از آن به تبدیل سیئات به حسنات سخن به میان آمده و خداوند می فرماید: یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ.(فرقان، آیه 70) پس می توان در این دنیا که دنیا تبدیلات و تغییرات است، وضعیت را تغییر داد و امر زشتی را به امری زیبا و بدی را به خوب تبدیل کرد.


95/5/17::: 3:39 ع
نظر()
  
  

در آموزه های وحیانی قرآن، برای نفس انسانی حالاتی را بیان کرده که از جمله آن ها حالت ملامت گری نفس است. ملامت گری به معنای سرزنش کردن، زمانی از سوی نفس انجام می گیرد که نفس انسانی بر فطرت خود باقی مانده باشد و وقتی افکار و اعمالی به او عرضه می شود، در مقام قضاوت و داوری، به سنجش آن نشسته و بر اساس معیارها و شاخص های الهی درونی و فطری به ارزشی و ضد ارزشی بودن آن فکر و عمل رای می دهد. پس اگر آن را موافق معیارها دید تایید کرده و نشانه های سرور قلبی و ظاهری در دل و چهره شخص آشکار می شود و نوعی رضایت مندی و خشنودی و احساس سرور در وی پدید می آید، اما اگر آن را موافق شاخص های فطری خود نیافت، به سرزنش و ملامت می پردازد که در اصطلاح امروزی از آن به وجدان بیدار یاد می کنند که بهترین داور است.

همین نفس لوامه و سرزنش گر و وجدان بیدار است که مرتکب گناهان به ویژه مجرمان را چنان آزار می دهد تا برای رهایی از فشار سهمگین سرزنش های نفس لوامه خود را معرفی کرده و مجازات را بپذیرد؛ چنان که دیده شده که قاتلی به سبب همین فشار به پلیس و دادگاه رفته واقرار به جنایت کرده تا با مجازات خویش را از فشار برهاند. خداوند به این حالت نفس انسانی سوگند خورده و می فرماید: و لا اقسم بالنفس اللوامه؛ سوگند به نفس سرزنشگر.(قیامت، آیه 2)

اما نفس لوامه گاه از سرزنش خود به سرزنش دیگران نیز رو می آورد. این عمل اگر در قالب امر به معروف و نهی از منکر و در حد متعادل و متعارف باشد، بسیار خوب و سازنده در امور اجتماعی و گسترش هنجارها و حفظ و بقای ارزش ها است؛ اما در بیش تر موارد از حالت تعادل خارج شده و به سرزنش گری افراطی گرایش می یابد. این گونه نه تنها رفتار و کنش مثبتی نخواهد بود، بلکه موجب آسیب جدی فردی و اجتماعی می شود؛ به این معنا که این رویه و کنش اجتماعی نه تنها برای شخص سرزنشگر مفید نیست بلکه در حوزه رفتار اجتماعی نیز موجب درگیری و افزایش تنش ها و گسترش اختلافات می شود. از این روست که زیاده روی در سرزنش و ملامت نتیجه عکس می دهد. از این روست که امام معصوم(ع) می فرماید: «الافراط فی الملاته یشبّ نیران اللجاج؛ زیاده روی در سرزنش، آتش لجاجت را بر می افروزد و او بر کار اشتباه خود اصرار و پا فشاری می ورزد.» (تحف العقول، ص 80)


95/5/16::: 4:32 ع
نظر()
  
  

انسان نگرشی دارد که بر اساس فلسفه هستی شناختی انسان به خود و جهان شکل می گیرد. رفتارهای انسانی بر اساس این نگرش است. پس اگر سخاوت می کند  و خود می خورد و به دیگری هم می دهد یا حتی بالاتر از مقام اکرام ایثار می کند و با از خودگذشتگی چیزی که خود دوست و نیاز دارد به دیگری می دهد، ریشه در همین نگرش های آدمی دارد؛ مگر آن که شخص منافق باشد و خلاف اعتقاد و باور خویش عمل کند و یک ناهماهنگی شناختی و رفتاری را به نمایش بگذارد.
نگرش های انسانی آهسته و پیوسته شکل می گیرد و سال ها طول می کشد که یک نگرشی در شخص شکل  گیرد و در قالب  ایمان و اعتقاد او  تقویت شود. از این روست که تغییر نگرش ها و ایمان ها یا نشدنی یا سخت است.
انسان تغییر نگرش ها را نمی پذیرد و اگر با واقعیتی مواجه شود که خلاف نگرش وی باشد می کوشد تا آن را تفسیری کند که با نگرش وی مطابق باشد. این گونه است که در صورت دیدن واقعیتی بر خلاف نگرش به جای تغییر نگرش ترجیح می دهد تا واقعیت را دوباره تفسیر کند تا به طوری مطابق با نگرش وی باشد؛ زیرا نگرش ها ، همانند یک قانون کلی است که جزئیات را در یک کلیت سامان داده و معنا می بخشد . پس اگر واقعیتی بر خلاف آن کلیت و قانون کلی باشد، آن را نقض نگرش نمی شناسد و می کوشد تا آن را به گونه ای تفسیر کند که مطابق نگرش وی باشد.
وقتی قوم ابراهیم(ع) با واقعیت عدم نطق  و ناگویایی بتان مواجه می شوند به جای تغییر نگرش درباره خدا و پروردگار، واقعیت را تفسیر دوباره می کنند.(انبیاء، آیات 63 تا 66)
وقتی انسان نتواند برای رفتاری علت بیرونی بیابد تا آن را توجیه و تفسیر درست کند، به سراغ توجیه درونی می رود که همان بهانه جویی است؛ چنان که اهل فجور برای فسق و فجور خودشان بهانه ای را جور می کنند تا مساله معاد و رستاخیز را انکار کنند و رفتار خویش را توجیه نمایند.(قیامت، آیات 1 تا 5)


95/4/7::: 5:22 ع
نظر()
  
  

همان طوری که ابلیس با استفاده از روان شناسی انسان، از دو صفت جهول و ظلوم حضرت آدم(ع) استفاده کرد (احزاب، آیه 72) تا انسان را وسوسه کرده از میوه درخت ممنوع بچشد و این گونه از مَقام و مُقام خود دور شد(طه، آیات 120 تا 124؛ اعراف، آیه 20)؛ امروز شیاطین انسانی ابلیس با بهره گیری از روان شناسی و استفاده از سازوکارها و شیوه های نامحسوس تلاش می کنند تا طرز فکر و رفتار و علاقه مندی های انسان را تغییر دهند و به سوی میوه های ممنوع چون خیانت به همسران، عدم وفاداری و مسئولیت پذیری خانوادگی، هم جنس گرایی، مصرف گرایی و مانند آن سوق دهند و در یک تهاجم فکری و فرهنگی ، سلائق و علائق مردم را تغییر داده و ماهیت فطری انسان را از او سلب کرده یا دفن نمایند و او را در حد چارپایان تربیت شده بر اساس خواسته های شرکت ها و دولت های استکباری و استعماری به عنوان بردگان جدید تنزل درجه دهند و از مقام و مقام و منزلت انسانی پایین کشند.

بهره گیری از شیوه انگیزش پنهانی و تاثیرات آستانه ای ، امروز به گونه ای بر اساس روان شناسی مورد سوء استفاده است که مخاطب پیام های کوتاه در لابلای فیلم ها و برنامه های تلویزیونی و نوشتارهای مطبوعاتی و تابلوهای تبلیغاتی ناخواسته به سمت و سویی می رود که مستکبران و تجار برده جدید می خواهند.

امروز هر بسته فرهنگی و غیر فرهنگی را باز کنید سرشار از پیام های پنهانی است که شما را به مسیر ناخواسته ای می کشاند که خواسته دشمنان بشریت است. شیاطین انسانی با بهره گیری از روان شناسی، وسوسه هایی را بر می انگیزند تا شما به عنوان یک برده اقتصادی، جنسی، نظامی، فرهنگی و مانند آن با تمام علاقه مندی در خدمت اهداف شیاطین باشید و حتی برای انجام اهداف آن از منابع فکری و مالی خود هزینه کنید. قلب و روح شما در اختیار آنان قرار می گیرد و آنان همانند ابلیس افساری می زنند و تحت الحنکی می اندازند و بر گرده سوار می شوند(اسراء، آیه 42) و اگر اوضاع فراهم تر شود، به درون قلب ها رفته و مهار و مدیریت فکر و رفتار و احساس و عواطف شما را در دست می گیرند و به تعبیر قرآنی تحت ولایت شیطانی رفته (نساء، آیه 76؛ آل عمران، آیه 175) و از وحی شیطانی(انعام، آیه 121) سود برده و در همان چارچوب فکر و عمل می کنید.

مستکبران شیطانی با استفاده از روان شناسان، روان پزشکان و دیگر علوم انسانی و اجتماعی بسته هایی را فراهم آورده اند تا هماره وضعیت شما را بسنجند و میزان تاثیر و مقاومت را دریابند و بر اساس آن نسخه های فرهنگی فراهم آورند. آنان امروز یاد گرفته اند چگونه از نگرانی‌ها، ضعف‌ها، ترس‌های ناخودآگاه، احساسات پرخاشگرانه و تمایلات جنسی مردم به نفع خود بهره‌برداری کنند تا طرز تفکر، احساسات و رفتار آنها را تغییر دهند به گونه‌ای که هرگز آگاه نشوند که دارند مورد بهره‌برداری می گیرند.

روش انگیزش پنهان به اقناع کننده یاد می دهد تا چگونه با مهار نامرئی ، مردم را با نخ های نهانی مدیریت کنند و مردم به عنوان عروسک های خیمه شب بازی در جهت منافع و اهداف آنان فکر و عمل و حرکت کنند. روان شناسی به تجار بزرگ برده های جدید می آموزد تا با موسیقی ملایم بالای سر ما در سوپر مارکت‌ها باعث ‌شود آهسته‌تر قدم بزنیم و مواد غذایی بیشتری خریداری کنیم، چه به آن نیاز داشته باشیم و چه نداشته باشیم. اغلب افکار پوچ و احساسات تندی که نوجوانان ما از صبح تا شب تجربه می‌کنند، توسط بازاریابهای حرفه‌ای دارای مهارت بالا که در صنایع مد و سرگرمی کار می‌کنند، به دقت برنامه‌ریزی و طراحی می‌شوند. سیاستمداران با طیف وسیعی از مشاوران کار می‌کنند که همه جنبه‌هایی را که سیاستمداران برای تحت تأثیر قرار دادن رأی‌دهندگان انجام می‌دهند، محک می‌زنند: نحوه پوشش،‌ لحن صدا، حالات چهره، آرایش، مدل مو و سخنرانی‌ها، همه، بهینه‌سازی می‌شوند. در ایران اسلامی نیز تحصیل کردگان علوم سیاسی و اطلاعاتی در انگیس با بورسیه دولت های هاشمی و خاتمی همان مهار و مدیریت نامرئی و نهان را انجام می دهند و مردم را به سمت و سویی می برند که به کسانی رای دهند که آنان می خواهند و جالب است که شخص فکر می کند با انتخاب خودش نامزد انتخابی را انتخاب و روانه مراکز حساس دولتی کرده است؛ در حالی که آشناهای تحصیل کرده در مراکز مدیریت فکر و رفتار در انگلستان و آمریکا هستند که به عنوان آشنای ما همسوگیری های ما را نظم و سامان می دهند. غرقه سازی ها و تواتر سازی ها از طریق همصدایی و یک صدایی در روزنامه ها و دیگر ابزارهای رسانه ای یک پیام را ناخواسته در دل ما می اندازند و وسواس خناس ها در گوش جان ما زمزمه می کنند تا ما هزینه انتخاب آنان را بدهیم و از مال و جان و وقت برای نامزدهای آنان مجاهدت نماییم و اهداف آنان را برآورده سازیم.

امروز ما نیستیم که درباره خودمان و برنامه های خودمان تصمیم می گیریم. این مدیران ذهن و قلب ما هستند که به ما می گویند چگونه فکر و عمل کنیم. مدیریت اطلاعات در دستان آنان است و آنان می گویند چه بخوانیم و چه نخوانیم، چه ببنیم و چه نبنیم. اسکارسازی، گوگل سازی، برترسازی و برندسازی در دستان آنان است و ما تنها بردگان جدیدی هستیم که بر اساس اهداف شیطانی و استکباری رفتار می کنیم. نظرسنجی و افکار سنجی و انواع فرم ها و حتی نوشته های ما در فضای مجازی به مدیران ذهن و قلب ما این امکان را می دهد تا دریابد چگونه فکر و عمل می کنیم و سلائق و علایق ما چیست؟ نقاط قوت و ضعف ما چیست؟ قرآن به ما هشدار می دهد که ابلیس از طایفه جنیانی است که دیده نمی شود ولی همه جا حضور دارد و گاه چنان در گوش جان ما وسوسه می کند که گمان می کنیم خودمان فکر می کنیم و خواسته عاطفی و احساسی ما است.(اعراف، آیه 27) امروز شیاطین انسانی این گونه عمل می کنند؛ همه جا هستند و مدیریت فکر و قلب ما را به عهده دارند.


95/4/7::: 11:10 ص
نظر()
  
  

برخی از جانوران برای خودشان قلمروهایی را تعیین می کنند که  حتی هم نوعان ایشان نیز نمی تواند وارد این قلمروها شده و مرزهای آن را بشکنند و از خطوط قرمزی که با علایم و نشانه های خاص خودشان نشانه گذاری شده بگذرند و به داخل قلمرو بیایند. مثلا از آن جایی که بویایی سگ و گرگ خیلی قوی است، آنان با فضولات و ادار و مانند آن محدوده ای را به عنوان قلمرو مشخص می کنند. این قلمروها گاه به کیلومترها نیز می رسد؛ قلمرویی که در آن می توانند شکار کنند و از بقای خویش محافظت کنند.
از آن جایی که در میان حواس آدمی، حس بینایی مهم ترین حس برای شناساندن قلمروی انسانی است، انسان ها برای تعیین حدود قلمروی خود، از دیوارهای آشکار و نهانی استفاده می کنند تا کسی وارد این قلمرو نشود.
مهم ترین کارکردهای قلمرو برای انسان را می توان در موارد زیر شناسایی کرد:1. تامین و تضمین نوعی صلح؛ 2. تسهیل و تنظیم تعاملات اجتماعی؛ 3. ارایه اطلاعات به دیگران از خود؛ 4. مهارت و مدیریت اطلاعات در باره خود؛ 5. تاثیرگذاری در روابط اجتماعی .
البته قلمروهای انسانی دارای انواع چندی است که مهم ترین آن ها همان قلمروی عمومی و قلمروی خصوصی است که به عنوان حریم خصوصی شناخته می شود. قلمروهای عمومی در دسترس عموم مردم است ولی هنجارهای اجتماعی اجازه نمی دهد تا کسی وارد محدوده قلمروی شود و آن را بشکند؛ مثلا قلمروی که در اتوبوس و متروی برای هر شخص است . اگر کسی داد بزند یا سیگار بکشد این قلمروی عمومی را شکسته و مجازات و تنبیه می شود که بر اساس قوانین و مقرراتی که در جوامع است تغییر می کند؛
اما مهم ترین قلمروی انسان، همان حریم های خصوصی است که انسان با آن فاصله خود با دیگران را حفظ می کند. حریم خصوصی همانند یک حباب فرضی است که دور آدمی کشیده می شود و انسان با استفاده از آن فاصله خود را با دیگران حفظ می کند. ویژگی حریم شخصی نامرئی بودن آست . ما تلاش می کنیم تا حفظ حریم شخصی زندگی خود را حفظ کرده و زندگی خصوصی برای خودمان داشته باشیم. ماهیت حریم شخصی فاصله ای است که ما را از دیگران جدا می کند.
اصطلاح غیرت در ادبیات اجتماعی و اسلامی ما برای بیان همین حریم های عمومی و خصوصی وضع شده است. بنابراین، در حریم خصوصی و شخصی، غیرت می ورزیم تا قلمروی خانواده را حفظ کنیم و به کارکردهای قلمرو دست یابیم؛ در قلمرو و حریم عمومی نیز تلاش می شود تا این گونه جامعه خود را از تعرض دیگران حفظ کنیم. اگر این گونه نباشیم و حریم های عمومی و خصوصی دیگران را مراعات نکنیم به عنوان بی غیرت و دیوث شناخته می شویم؛ حال چه معترض حریم خصوصی دیگران و زن و بچه اش شویم، یا اجازه تعرض دیگران به زن و بچه خودمان را بدهیم؛ زیرا امام علی(ع) می فرماید: مازَنَی غَیورٌ قَطُّ.؛ غیور همان طوری که اجازه نمی دهد دیگران معترض زنش شود؛ هرگز به خود اجازه نمی دهد تا متعرض زن دیگری شود.
پس هماره بر اساس اصل غیرت ، از حریم ها و قلمروهای عمومی و خصوصی خود حفاظت کرده و متعرض حریم های عمومی و خصوصی دیگران نشویم تا به عنوان غیرتمند باشیم نه دیوث و بی غیرت.


95/4/7::: 10:3 ص
نظر()
  
  

یکی از توصیفات خداوند نسبت به پیامبران بزرگ صاحب شریعت، توصیف ایشان به صاحبان عزم است. خداوند می فرماید: فاصبر کما صبر اولوا العزم من الرسل؛ پس صبر کن همان طوری که صاحبان عزم از میان رسولان صبر کردند.(احقاف، آیه 35)
خداوند در آیات دیگر قرآنی عناصر و مولفه هایی که موجب می شود تا شخصی به این صفت بزرگ صاحبان عزم ستوده شود را بیان کرده است. این عناصر عبارتند از:
1. صبر در اقسام سه گانه آن که شامل صبر بر طاعت و صبر بر مصیبت و صبر از معصیت. البته در این میان صبر بر مصیبت مهم تر است.(نگاه کنید: آل عمران، آیه 184؛ لقمان، آیه 17؛ شوری، آیه 43)
2. تقوای الهی دومین عنصر از عناصری است که انسان را به مقام صاحبان عزم می رساند(آل عمران، آیه 184)؛
3. اقامه نماز و بر پاداشتن آن که نماز جماعت تحقق می یابد(لقمان، آیه 17)؛
4. امر به معروف که چهارمین عنصر تحقق بخش این صفت بزرگ برای آدمی است(همان)؛
5. نهی از منکر و باز داشتن دیگران از کارهای زشت عقلانی و عقلایی و شرعی(همان)؛
6. غفران و آمرزش نسبت به دیگرانی که خطای کرده اند.(شوری، آیه 43)
خداوند در آیه 184 سوره آل عمران می فرماید: تصبروا وتتقوا فإن ذلک من عزم الامور؛
در آیه 17 سوره لقمان نیز می فرماید: یا بنی اقم الصلاة وامر بالمعروف وانه عن المنکر واصبر على ما اصابک ان ذلک من عزم الامور؛
و نیز در آیه 43 سوره شوری می فرماید: ولمن صبر وغفر ان ذلک لمن عزم الامور.
اگر در این سه آیه و نیز آیه 35 سوره احقاف دقت شود معلوم می شود که در میان این عناصر شش گانه مهم ترین عنصر تحقق بخش رسیدن به مقام و منزلت صاحبان عزم، صبر به ویژه در مصیبت است. پس اگر بخواهیم همانند پیامبران اولوا العزم باشیم باید صبور باشیم و به ویژه در مشکلات و مصیبت ها بی تابی و جزع و فزع نداشته و بلکه حتی عجله نداشتیم که کارها به نفع ما و علیه مصیبت تغییر کند و یا کسانی که مصیبت سازند   عذاب شوند و مثلا دشمنان ما فوری نابود شوند و ما پیروز، بلکه بر اساس آیه 35 سوره احقاف در مصیبت ها صبوری پیشه گیریم.


95/4/7::: 9:37 ص
نظر()
  
  

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، شب قدر ، همان آغاز سال واقعی برای تعیین سرنوشت های کل هستی است. اگر در آیات قرآنی از جمله 27 سوره قصص اول سال قمری همان ماه ذی الحجه است که امروزه بعد از آن یعنی اول ماه محرم الحرام آن را آغاز می کنند؛ ولی سال واقعی سرنوشت ساز همان ماه رمضان و شب قدر است.
بر اساس آیات 22 و 23 سوره حدید، همه امور هستی از خلقت تا پایان آن که دوره آن را یک یوم الله می نامند، در کتابی به نام ام الکتاب نوشته شده است. این کتاب در اختیار خلیفه الهی است. روح که مسئولیت جان بخشی به موجودات را دارد با دیگر فرشتگان از جمله جبرئیل و عزرائیل و مکائیل که مسئولیت علم و مرگ و رزق را به عهده دارند می آیند تا مقدرات هرساله را از امام زمان هر عصری بگیرند که خلیفه الهی است. او بر اساس ام الکتاب مشخص می کند که امسال چه موجودی خلق می شود یا چه کسی می میرد و چه اندازه رزق و روزی می برد و دیگر امورات که امر حکیم است(دخان، آیات 1 تا 4) باید چگونه اجرا شود. پس از امضای آن حضرت(ع) است که فرشتگان می روند تا آن را اجرایی کنند.
البته دست خداوند با ام الکتاب بسته نیست ، بلکه محو و اثبات هم چنان در دست خدا است: یمحو الله ما یشاء ویثبت وعنده ام الکتاب ؛ خداوند هر چه می خواهد محو و اثبات می کند و در نزدش ام الکتاب است.(رعد، آیه 35)
بر اساس آیات قرآنی یکی از راه های تغییر در قالب محو و اثبات از طریق توسل به چهارده معصوم (ع) است. پس در این شب های قدر با توسل بخواهیم تا اگر عمر ما به سبب گناهی چون ترک صله رحم باید سی سال کم شود و بر اساس اجل معلق عمل شود، می توان با توسل این را تغییر داد و سی سال بر عمر خود افزود. این تغییرات البته تا جایی است که حکمت الهی به هم نریزد: یا من لایبدل حکمته الوسایل؛ ای کسی که حکمتش را وسایل تغییر نمی دهد.(صحیفه سجادیه)
پس شب قدر را قدر بدانیم و از آن غافل نشویم و با استغفاری که از طریق توسل انجام می شود خود را برای سعادت ابدی آماده کنیم و تقدیرات خود را در سال آینده چنان که خوشایند است تغییر دهیم.


95/4/6::: 8:40 ع
نظر()
  
  

واژه لج در قرآن در چند جا به کار رفته است. لج مضاعف  است یعنی لجج است که با تشدید خوانده می شود. در لغت لجه به میانه آب و ژرفای آن و نیز به آب پر موج و پر سر  و صدا  اطلاق می شود :اللَّجَّةُ : کثرة الأصوات واختلاطُها ؛ و  نیز گروه پر جمعیت را نیز لجه می گویند. امروز به کمیته هایی که در آن از یک موضوع بحث می شود نیز گفته می شود؛ زیرا جایی پر سر و صدا و همهه است. هم چنین به نهر آب ژرف که آب با شدت در آن در حرکت است لجه  می گویند. اللّجَّةُ : ماء کثیر تصطخب أمواجُه . در قرآن همین معنا به کار رفته است (نمل، آیه 44)پس مولفه هایی چون عنصر شدت، ژرف ، حرکت تند، فشار و مانند آن نقش تعیین کننده در تحقق معنا و مفهوم واژه دارد.
 لج بازی رفتار غیر منطقی و غیر معقول که با اصرار و یکدنگی و خیره سری بر حرف و کار خود پافشاری می کند.
خداوند درباره این رفتار غیر منطقی و غیر معقول می فرماید:وَلَوْ رَحِمْنَاهُمْ وَکَشَفْنَا مَا بِهِمْ مَن ضُرٍّ لَلَجُّوا فِى طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ؛ و اگر در سراى آخرت نیز آنان را ببخشاییم و از گزند عذاب و زیان - که ثمره شوم بداندیشى و بدکردارى آنان است - نجاتشان دهیم و به دنیا بازگردانیم، باز هم در سرکشى و خیره‏ سرى و حق‏ستیزى خود پاى مى ‏فشارند.(مومنون، آیه 75)


95/4/5::: 7:1 ع
نظر()
  
  

از نظر قرآن، جنیان شیطانی بر هر کسی فرود نمی آیند، مگر آن که شخص ظرفیت ارتباطی با آنان را دارا باشد.
بسیاری از مردم می پرسند که جنیان بر گرده آنان سوار شده اند و آن را احساس می کنند و یا می گویند جنی در درونش رفته و بر قلبش حاکم شده است و هر کاری می کند جن بیرون نمی آید.
قرآن می فرماید کسانی گرفتار این گونه جنیان می شوند که خودشان شیطانی شده و زمینه و بستری برای آن فراهم آورده باشند؛ و گرنه جنیان غیر شیطانی هرگز کسی را اذیت نمی کند مگر آن که انسان آنان را اشکالی آزرده و اذیت کرده باشند.
اما کسانی که جنیان شیطانی بر آنان نازل می شود کسانی هستند که گرفتار صفت هایی چون بهتان و تهمت زدن شده و بسیار اهل گناه باشند. خداوند می فرماید: هَلْ أُنَبِّئُکُمْ عَلَى مَن تَنَزَّلُ الشَّیَاطِینُ؛آیا شما را خبر دهم که شیاطین بر چه کسى فرود مى‌آیند؟ تَنَزَّلُ عَلَى کُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ ؛ بر هر دروغزن تهمت زن  گناهکارى فرود مى‌آیند.(شعراء، آیات 221 و 222)
این جنیان شیطانی کاری که می کنند فریب افرادی است که با آنان ارتباط برقرار می کنند؛ زیرا آنان اطلاعاتی را به سرقت می برند که از طریق رفتن به آسمان  وگوش دادن دزدانه است. خداوند در ادامه همین آیات می فرماید: یُلْقُونَ السَّمْعَ وَأَکْثَرُهُمْ کَاذِبُونَ ؛ که [دزدانه‌] گوش فرا مى‌دارند و بیشترشان دروغگویند.(شعراء، آیه 223) از این آیه به دست می آید که آنان استراق سمع می کنند(الا من استرق السمع فاتبعه شهاب مبین(حجر، آیه 18؛ الا من خطف الخطفه فاتبعه شهاب ثاقب(صافات، آیه 10) : انا کنا نقعد مقاعد للسمع(جن، آیه 9)، ولی همه کسانی که مدعی داشتن اطلاعات هستند راست نمی گویند، بلکه بسیاری از آنان دسترسی به اطلاعات ندارند، بلکه حتی آنان که سرقت می کنند همه اطلاعات را به دست نمی آورند و اگر هم بیاورند چون شیطنت دارند هماره همانند بی بی سی یک دروغ بزرگ را میان چند راست نهان می کنند تا به مقاصد شوم خودشان برسند. خداوند می فرماید: وَأَنَّهُ کَانَ رِجَالٌ مِّنَ الْإِنسِ یَعُوذُونَ بِرِجَال مِّنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا ؛و مردانى از آدمیان به مردانى از جن پناه مى‌بردند و بر سرکشى آنها مى‌افزودند. (جن، آیه 6) پس هدف از این کار چیزی جز دور کردن مردم از وحی الهی و شریعت نیست و شیاطین بر آن هستند با این اخبار مخلوطی از راست و دروغ مردم را به گمراهی سوق داده و به دوزخ بکشانند.


95/4/5::: 6:15 ع
نظر()
  
  
<   <<   76   77   78   79   80   >>   >