سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از جمله چیزهایی که پستی دنیا را به تو نشان می دهد، آن است که خداوند ـ جلّ ثناؤه ـ بساط آن را از رویت وجّه و اختیار، از سرِ اولیا و دوستانش برکشیده و از روی آزمون و فتنه، آن را برای دشمنانش گسترده است. [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :388
بازدید دیروز :296
کل بازدید :2163610
تعداد کل یاداشته ها : 1987
04/3/17
9:5 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
خلیل منصوری[174]
http://www.samamos.com/?page_id=2

خبر مایه
پیوند دوستان
 
فصل انتظار اهالی بصیرت هزار دستان سرباز ولایت رایحه ی انتظار اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی .:: مرکز بهترین ها ::. نگارستان خیال جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی نگاهی نو به مشاوره پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ... حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد آقاشیر کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب صراط مستقیم هم رنگــــ ِ خـــیـــآل جبهه مقاومت وبیداری اسلامی کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد ! تکنولوژی کامپیوتر وبلاگ منتظران سارا احمدی بوی سیب BOUYE SIB رمز موفقیت محقق دانشگاه سرزمین رویا وبلاگ تخصصی فیزیک پاک دیده آدمک ها ✘ Heart Blaugrana به نام وجود باوجودی ... سرباز حریم ولایت دهکده کوچک ما از قرآن بپرس کنیز مادر هرچه می خواهد دل تنگت بگو •.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.• پیامبر اعظم(ص) عطاری عطار آبدارچی ستاد پاسخگویی به مسایل دینی وبلاگ شخصی امین نورا چوبک نقد مَلَس پوست کلف دل نوشت 14 معصوم وقایع ESPERANCE55 قدرت شیطان دنیای امروز ما تا ریشه هست، جوانه باید زد... آواز یزدان خلوت تنهایی کتاب شناسی تخصصی اس ام اس عاشقانه طرحی نو برای اتحاد ایرانیان سراسر گیتی در گوشی با خدا **** نـو ر و ز***** اس ام اس سرکاری و خنده دار و طنز دنیا به روایت یوسف جاده خدا خام بدم ایلیا حرفای خودمونی من بازی بزرگان کویر مسجد و کلیسا - mosque&church دنیای ماشین ها بچه دانشجو ! پژواک سکوت گنجهای معنوی دنیای موبایل منطقه‏ ممنوعه طلبه علوم دینی مسافر رویایی انواع بازی و برنامه ی موبایل دانشجو خبر ورزشی جدید گیاهان دارویی بانوی بهشتی دو عالم سلام

از نظر قرآن، اگر عقل در شعاع شهود قرار گیرد، لذتی به انسان دست می دهد که نظیر و همانند ندارد. باید گفت که عقل از نظر قرآن می تواند به دو چیز در سایه و شعاع  قرار گیرد و بروز و ظهوری نداشته باشد: 1. خمر و شراب مست آور و مسکر که موجب می شود تا عقل در سایه قرار گیرد و کارکرد خود را از دست دهد. چنین خمر و شرابی حرام است تا موجب ناکارآمدی عقلی می شود که مدیریت دو قوه شهوت و غضب و مهار آن را به عهده دارد؛ 2. خمر و شرابی که شهود آفرین است؛ زیرا این شراب موجب نمی شود تا عقل زایل شود، بلکه شرایطی را به وجود می آورد که انسان به جای مفاهیم و علوم حصولی، حقیقت را به جان می یابد و شهود می کند.

خداوند در قرآن می فرماید: مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِیهَا أَنْهَارٌ مِنْ مَاءٍ غَیْرِ آسِنٍ وَأَنْهَارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ وَأَنْهَارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِینَ وَأَنْهَارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى وَلَهُمْ فِیهَا مِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ وَمَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ  ؛ مثل بهشتى که به پرهیزگاران وعده داده شده [چون باغى است که در آن نهرهایى است از آبى که رنگ و بو و طعمش برنگشته و جویهایى از شیرى که مزه‏ اش دگرگون نشود و رودهایى از باده‏ اى که براى نوشندگان لذتى است و جویبارهایى از انگبین ناب و بدون موم و در آنجا از هر گونه میوه براى آنان فراهم است و از همه بالاتر آمرزش پروردگار آنهاست.(محمد، آیه 15)

خداوند در جایی دیگر درباره این شراب لذت آفرین و باده شهودآفرین می فرماید: یُطَافُ عَلَیْهِمْ بِکَأْسٍ مِنْ مَعِینٍ بَیْضَاءَ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِینَ لَا فِیهَا غَوْلٌ وَلَا هُمْ عَنْهَا یُنْزَفُونَ؛ با جامى از باده ناب پیرامونشان به گردش درمى ‏آیند؛ باده‏ اى سخت‏ سپید که نوشندگان را لذتى خاص مى‏ دهد؛ نه در آن فساد عقل است و نه ایشان از آن به بدمستى و فرسودگى مى‏ افتند.(صافات، آیات 45 تا 47)

شرابی که لذت آفرین است و در آن فساد عقل و بدمستی و فرسودگی نیست، شرابی است که انسان با نوشیدن آن فراتر از عقل با بال عشق به پرواز در می آید و حقایق را به جان می بیند و از آن لذت می برد. از آن جایی که خداوند ساقی این شراب به اهل بهشت است، چیزی جز شراب حقیقت نما نیست؛ به طوری که هر کسی آن را نوشید با حقایق به شهود عرفانی و شهود لدنی ارتباط وجودی می یابد و عقل او تحت شعاع عشق محبتی خداوند می رود: وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا؛ و پروردگارشان باده‏ اى پاک به آنان مى ‏نوشاند.(انسان، آیه 21)

پس دو نوع خمر داریم: 1. خمر و شرابی است که عقل را زایل می کند و از کار می اندازد، 2. خمر و شراب طهوری که عقل را در شعاع خود می برد به طوری که دیده نمی شود.

اگر بخواهیم تمثیلی داشته باشیم باید بگوییم: 1. گاه ماه در ظل و سایه زمین می رود و خسوف رخ می دهد و ماه در آسمان شب دیده نمی شود؛ این همان حالتی است که برای عقل هنگام خوردن خمر مسکر و مست آور رخ می دهد؛ 2. گاه ماه در روز در اثر شدت نور خورشید دیده نمی شود با آن که ماه روز چهاردهم است؛ ولی در شعاع خورشید از شدت نورانیت رفته است و به چشم نمی آید. این حالتی است که از شراب شهود برای اهل عرفان در دنیا و بهشت پدید می آید.


95/9/21::: 2:25 ع
نظر()
  
  

از نظر قرآن، شادی مراتبی دارد که برخی از حالات هیجانی آن ممنوع است. از جمله این حالات ، حالتی است که در قرآن از آن به «فرح» یاد می شود. فرح که در فارسی از آن به بدمستی و سرخوشی یاد می شود، حالتی هیجانی و افراطی در شادی است. شاید گفته شود که شادی و اندوه در دست انسان نیست و این عوامل بیرونی است که حالات هیجانی را موجب می شود؛ ولی باید دانست که می توان این عوامل را مدیریت کرد و به تعبیر اصولی و کلامی«الاضطرار بالاختیار لاینافی الاختیار؛ ضرورت و اجباری که با انتخاب اختیاری ایجاد می شود منافاتی با اختیار شخص ندارد». پس کسی که به اختیار خویش با قرار گرفتن در پرتگاه سقوط زمینه افتادن و مرگ خود را فراهم می آورد نمی تواند من بی اختیار افتادم.
پس کسانی که دچار بدمستی و سرخوشی می شوند، خودشان دنبال عوامل ایجادی آن رفته اند و سرخوشی و فرح آنان اختیاری است نه اضطراری.
خداوند در قرآن، از مردم می خواهد خود را از عوامل فرح و هیجانی فرح حفظ کنند. خداوند می فرماید:لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ ؛ فرح مکنید! به راستی که خداوند فرحناکان را دوست نمی دارد.(قصص، آیه 76)
از نظر قرآن عواملی چون ثروت بی اندازه قارونی(همان)، داشته های موجود در گرایش های جناحی و احزاب : کل حزب بما لدیهم فرحون(مومنون، آیه 53؛ روم، آیه 32)، شکست و مصیبت به پیامبر(ص) و مومنان(توبه، آیه 50) و سرخوشی و بدمستی به سبب مادیات و داشته های مادی دنیوی(غافر، آیه 75؛ آل عمران، آیه 188) و مانند آن ها موجب فرحناکی و بدمستی و سرخوشی در افراد می شود که امری مذموم و ناپسند است.
از نظر قرآن تنها یک مورد از مصادیق فرح و سرخوشی مثبت است و آن نیز هیچ ارتباطی به دنیا ندارد، بلکه در ارتباط با اهل بهشت است. خداوند می فرماید: رِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَیَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ؛به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است‏ سرخوش هستند و براى کسانى که از پى ایشانند و هنوز به آنان نپیوسته‏ اند شادى مى کنند که نه بیمى بر ایشان است و نه اندوهگین مى ‏شوند.(آل عمران، آیه 170)
علت این که بدمستی و سرخوشی در بهشت مثبت است نه منفی، ممدوح است نه مذموم، به سبب آن است که هر چیزی که در دنیا ممنوع و منهی عنه است در بهشت مجاز و مباح است؛ زیرا بهشت جایی است که انسان هر چه را بخواهد و بدان شهوت داشته باشد می رسد.
به هر حال، انسان می بایست مواظب باشد عواملی چون داشته های مادی دنیوی ، انسان را فریب ندهد و گرفتار بدمستی و سرخوشی نکند؛ زیرا این حالت موجب گناهان می شود و قانون شکنی را به همراه دارد؛ زیرا بدمستان و سرخوشان اهل گناه و قانون شکنی و هنجارشکنی می شوند و این گونه شقاوت ابدی را برای خود رقم می زنند.


  
  

دولت مصلح کل، دولتی است که مهم ترین وظیفه خود را فراهم آوری شرایط برای رشد معنوی با اقامه و برپایی نماز واقعی و حقیقی و از میان بردن فقر با گرفتن و تقسیم واجبات مالی از جمله زکات و رساندن جامعه به سوی قانون گرایی و برپایی هنجارهای پسندیده اجتماعی در قالب امر به معروف و نهی از منکر است که خداوند در آیه 41 سوره حج بیان کرده است. خداوند می فرماید:
الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ ؛
همان کسانى که چون در زمین به آنان توانایى دهیم نماز برپا مى دارند و زکات مى‏ دهند و به کارهاى پسندیده وامى دارند و از کارهاى ناپسند باز مى دارند و فرجام همه کارها از آن خداست.
البته این آیه در ارتباط با همه کسانی است که قدرت و حکومت را در اختیار می گیرند ؛ زیرا از نظر قرآن مهم ترین وظایف حکومت ها و دولت ها، اجرای این امور است. در آیات 38 تا 40 سوره حج به مسایل دیگری نیز اشاره می شود که در حقیقت به نوعی تبیین گر همین مفهوم از وظایف و تکالیف دولت هاست؛ زیرا دفع دشمنان و حفظ آیین ها و مساجد و معابد به معنی تامین امنیت نیز بخشی از وظایف است که اگر فراهم نباشد معروف بر پا نمی شود حال این معروف نماز باشد یا زکات  یا هر کار پسندیده دیگر.
اما باید توجه داشت اگر دولت های امروزی به این وظیفه و مسئولیت خود در قبال خلق و خالق عمل نمی کنند و می گویند مسئولیتی در این زمینه ها ندارند و فضای مجازی که بدترین فضای واقعی تاثیرگذار در رفتار مردم است را به حال خود رها کرده اند،  و وظیفه خود نمی ببیند تا مردم را به بهشت ببرند، در آن روز امام زمان(عج) به این وظیفه شرعی و قانونی و عقلی و عرفی خود عمل می کند و جامعه را به این سمت سوق می دهد و جامعه ای صالح ایجاد می کند. به امید آن روز.


95/9/19::: 2:9 ع
نظر()
  
  

آسمان قیامت خورشیدی ندارد؛ زیرا این نظام دنیوی جمع می شود و نظامی دیگر جایگزین آن می شود(ابراهیم، آیه 48) که در آن نظام خورشیدی نیست. از این رو، هر کسی در قیامت وارد می شود خود را در تاریکی می بیند، مگر آن که نوری با خودش از دنیا برده باشد. این نور بر اساس آیات قرآنی از جمله آیه 28 سوره حدید، از راه عبادتی به دست می آید که تقواساز باشد. در حقیقت کسانی دارای نور خواهند بود و خود و اطراف خویش را روشن می کنند که با عبادت شرعی به تقوای الهی دست یافته باشند.

اما کسانی که در دنیا به عبادت شرعی تقوایی کسب نکرده باشند، فاقد نور در قیامت خواهند بود. این گونه است که برای گدایی به سویی اهل تقوا و متقین می روند و از ایشان می خواهند تا نوری از خویش به ایشان دهند. خداوند درباره گروه منافقان که در میان مومنان و متقیان زیسته، ولی به سبب نفاق نوری برای خود فراهم نیاورده اند می فرماید: یَوْمَ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِینَ آمَنُوا انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ قِیلَ ارْجِعُوا وَرَاءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذَابُ ؛ آن روز مردان و زنان منافق به کسانى که ایمان آورده‏ اند مى‏ گویند ما را مهلت دهید تا از نورتان [اندکى] برگیریم گفته مى ‏شود بازپس برگردید و نورى درخواست کنید آنگاه میان آنها دیوارى زده مى ‏شود که آن را دروازه‏ اى است باطنش رحمت است و ظاهرش روى به عذاب دارد. ( حدید، آیه 13)

پس برای آن که در قیامت در ظلمات و تاریکی گرفتار نشویم، نوری از تقوای عبادی در این جا فراهم آوریم؛ چرا که اگر کسب نور نکنیم، پس از جمع شدن این نظام آفرینش دنیوی و تبدیل آن به نظام اخروی، خورشید بیرونی نیست تا از نور آن بهره گیریم، بلکه هر کسی چیزی را دارد که خود دارد؛ زیرا خود قیامت و همه سازه های آن، ساخته خود بشر در دنیا است.


  
  

تقوای الهی آثار چندی دارد که از جمله آن ها می توان به نوری اشاره کرد که بدان انسان راه خویش را می یابد و می پیماید. خداوند می فرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَیَجْعَلْ لَکُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَیَغْفِرْ لَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ ؛ اى کسانى که ایمان آورده‏ اید از خدا پروا دارید و به پیامبر او بگروید تا از رحمت‏ خویش شما را دو بهره عطا کند و براى شما نورى قرار دهد که به [برکت] آن راه سپرید و بر شما ببخشاید و خدا آمرزنده مهربان است (حدید، آیه 28)

در این آیه خداوند بیان می کند که تقوای الهی مومنان موجب می شود تا آنان از دو رحمت الهی و نیز نور و آمرزش خاص الهی برخوردار شوند.

این نوری که انسان با تقوای الهی به دست می آورد، نه تنها چراغ راه است، بلکه خود همانند وسایل نقلیه عمل می کند و انسان را در مسیر تعالی و معنویت حرکت می دهد. در حقیقت این نور خود ابزار و وسیله نقیله است همانند براقی که پیامبر(ص) بدان نشست و به آسمان قرب الهی و معنویت رفت و اسراء و معراج داشت. کسی که به این نور دست یابد، می تواند در سیر و سلوک معنوی با این نور طی طریق نماید. پس این نور خاص افزون بر این که حقایق را روشن می کند، هم چنین خود ابزاری برای حرکت و مشی و رفتن آدمی است.

خداوند در آیه 21 سوره بقره، راه دست یابی به تقوای الهی را اعمال عبادی دانسته و می فرماید: یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ؛ اى مردم پروردگارتان را که شما و کسانى را که پیش از شما بوده‏ اند آفریده است پرستش کنید باشد که به تقوا گرایید.

عبادت همان انجام اعمالی است که در قالب شریعت بیان شده است. انجام واجبات و مستحبات و ترک محرمات و مکروهات و حتی گاه مباحات مانند خوردن و خوابیدن و گفتن.  


  
  

خداوند انسان را زیباپسند آفریده است. این زیباپسندی موجب می شود تا انسان به امور زیبا گرایش یابد و دنبال زینت و آرایه هایی برود که موجب تقویت زیبایی در خود یا پیرامونش می شود؛ اما شیطان از این حس زیباپسندی انسان استفاده بد می کند.

به سخن دیگر، از منظر روان شناسی و روان کاوی، انسان موجودی زیباپسند بوده و به زیبایی گرایش دارد؛ ولی همین خود بستری برای سوء استفاده دیگران به ویژه دشمن سوگند خورده انسان یعنی ابلیس و شیاطین می شود.

از آن جا که انسان در مقام مصداقی ممکن است به خطا و اشتباه برود و چیزی را زیبا بداند که در باطن زیبا نیست، شیطان از همین امر استفاده بد می کند و اموری را به عنوان امور زیبا به انسان نشان می دهد تا انسان بدان گرایش یابد و از همین جا به انسان ضربه وارد می کند.

در ادبیات قرآنی از واژه «تسویل» برای بیان این زیباانگاری دروغین از سوی شیطان به انسان استفاده شده است. خداوند می فرماید: الشَّیْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ؛ شیطان برای آنان تسویل کرده است. تسویل یعنی تزیین امری زشت و آراستن باطل.(محمد آیه 25)

البته شیطان برای رسیدن به مقصود پلید خویش از نیروهای داخلی و ستون پنجم کمک می گیرد؛ زیرا نفس انسانی دارای قوه غضب و قوه شهوت است که این دو اگر تحت مهار و مدیریت عقل نباشند، گرایش به افراط پیدا می کنند. همین نیروی درونی است که به تسویل گری گرایش می یابد و نفس انسانی را به «نفس مسوله » تبدیل می کند. خداوند درباره این تسویل گری نفس انسانی می فرماید: سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ؛ نفس های شما آن را برای شما تزیین داده و آراسته است.(یوسف، آیات 18 و 83) و سامری نیز اقرار می کند که تحت تاثیر هواهای نفسانی و تسویل آن اقدام به ساخت گوساله و معرفی آن به عنوان خدا و معبود گرفته است:سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی؛ نفسم آن را برایم تزیین کرد و آراست.

از آن جایی که شیطان در روانکاوی نفس انسانی خبره و کارشناس است می داند چگونه از حس زیباپسندی و زیباگرایی انسان سوء استفاده کند و انسان را گرفتار نماید و اموری زشت و باطل را خوب و حق نشان دهد و بیاراید و این گونه او را گرفتار نماید تا جایی که نفس مسوله به نفس اماره بالسوء و فرمان دهنده به بدی ها تبدیل شود.(یوسف، آیه 53)

شیطان تسویل گر با همکاری نفس مسوله در گام نخست زینت های دنیا را به عنوان زینت انسان معرفی می کند. به سخن دیگر، شیطان آن چیزی که زینت زمین است: إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَی الأرْضِ زِینَةً لَّهَا، به راستی که ما هر آن چه بر زمین است زینت و آرایه زمین قرار داده ایم(کهف، آیه 7) را به عنوان زینت انسان معرفی کرده و انسان را به کسب و به دست آوردن آن تشویق و ترغیب می کند. پس انسان به دنبال مالکیت زر و سیم و دیگر زینت های زمین می رود و تمام سرمایه پر ارزش خویش یعنی عمر غیر قابل تکرار را به پای آن می ریزد و به کسب مال و ثروت رو می آورد و در نهایت وقتی متوجه می شود که دیگر دیر و گرفتار خسران مبین شده است. در حالی که باید انسان به دنبال زینت واقعی برود که همان ایمان است. خداوند می فرماید: حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ؛ خداوند ایمان را محبوب شما کرد و در قلوب شما آراست.(حجرات، آیه 7)


95/9/15::: 3:20 ع
نظر()
  
  

واژه شاخص را شاید در باره تعیین وقت شنیده یا حتی در عمل به کار برده باشید. چوبی را برداشته و در جایی قرار داده باشید تا وضعیت سایه و ظل نور خورشید را به دست آورید. این گونه ساعت را تعیین کرده و یا در برخی از زمان ها قبله را تعیین کرده اید.

بر اساس آموزه های قرآنی شاخص یک جامعه اسلامی که مهم و نیز تعیین کننده است پیامبر است. در مراحل دیگر شاخص جامعه اسلامی امامان معصوم و عالمان عامل هستند.

اما در رسانه ملی به تبعیت از گفتمان ساختگی جهانی و فرهنگ مادی دنیوی غربی شاخص به جای «لکم فی رسول الله اسوه حسنه» تغییر می کند.

در برنامه «حالا خورشید» شبکه سه که مدتی ناخواسته شنونده این رسانه ملی دیداری هستم بخشی به فضای مجازی و نوشته های افراد به اصطلاح شاخص اختصاص یافته است اما این شاخص جز شماری هنرپیشه نیستند. البته این به معنای نادیده گرفتن این قشر تاثیرگذار و گرامی نیست بلکه سخن این است که شاخص و معیار جامعه باید چه کسانی باشند تا جامعه به سمت مجموعه کمالاتی برود که موجب پیشرفت در همه عرصه‌ها است. آیا تنها هنرپیشه‌ها شاخص و معیار جامعه هستند که تمام محور در برنامه قرار می گیرند. برخی از هنرپیشه‌ها بی گمان جزو چهره های سرشناس هستند نه شاخص که ملاک و معیار زندکی باشند. این شیوه رسانه ملی به عنوان دانشگاه آیا موجب تغییر نادرست رفتار در جامعه به ویژه جوانان نمی شود؟ آیا آنان شاخص خوبی برای همه و در همه حوزه‌ها هستند؟

به نظر می رسد باید در انتخاب اصطلاح و کاربرد آن دقت بیشتری کنیم و مردم را به سوی الگو و شاخص و سرمشق های جامع تری سوق دهیم.


  
  

از نظر قرآن کریم، عقل نظری برای انسان تنها قطع و یقین به ارمغان می‌آورد، ولی این علم ذهنی که عقد ذهنی است، هرگز به معنای عقیده قلبی نیست.

پس هرگز دانایی به معنای دارایی و ایمان نیست. از این رو با این که فرعون دارای بصیرت و دانایی نسبت به خدا و رسالت بود، اهل ایمان نبود و خداوند در آیه 14 سوره نمل می فرماید برخی یقین دارند، ولی ایمان ندارند و به انکار دانش قطعی خود می پردازند.

از نظر قرآن کریم ایمان بازتاب عقل نظر و عقل عمل است. دانایی با عقل عملی یعنی عزم ارادی از عقد به عقیده تبدیل می‌شود و این عقیده است که آدمی را نجات می‌دهد. از این رو انسان با عقل عملی می تواند خود را نجات دهد؛ زیرا کسی که تنها عقل نظر داشته باشد، همانند کسی است که عقرب و نیش زهرآگین آن را می بیند، ولی ناتوان از عمل دستی چون کشتن عقرب یا عمل پایی چون فرار است‌؛ اما وقتی شخص عقل عملی نیز داشته باشد، می تواند عملی نیز داشته باشد و خودش را نجات دهد.

همین عقل عمل است که در روایت این گونه تعریف شده است: ما عبد به الرحمن و اکتسب الجنان؛ بدان خدای رحمان عبادت می‌شود و بهشت بدان به دست می‌آید.


  
  

از نظر قرآن ستمگران در دنیا و آخرت مجازات می شوند. این سنت الهی است و تبدیل و تحویلی در سنت الهی نیست.(روم، آیه 30)

ستمگران گمان می کنند که می توانند از مجازات بگریزند؛ ولی بدانند که این گونه نیست و راه فراری از حکومت الهی و مجازاتش نیست. پس ستمگران و ظالمان باید در انتظار پاسخ گویی به اعمال ستمگرانه خود باشند و گریزگاهی برای آنان نیست. این پاسخ گویی در دنیا و آخرت است. این گونه نیست که خداوند همه مجازات را برای آخرت قرار دهد، بلکه ظالم و ستمگر در همین دنیا نیز بخشی از مجازات را باید تحمل کند. خداوند می فرماید: لَا تَرْکُضُوا وَارْجِعُوا إِلَى مَا أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَمَسَاکِنِکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْأَلُونَ قَالُوا یَا وَیْلَنَا إِنَّا کُنَّا ظَالِمِینَ فَمَا زَالَتْ تِلْکَ دَعْوَاهُمْ حَتَّى جَعَلْنَاهُمْ حَصِیدًا خَامِدِینَ؛ هان مگریزید و به سوى آنچه در آن متنعم بودید و به سوى سراهایتان بازگردید، باشد که شما مورد پرسش قرار گیرید. گفتند اى واى بر ما که ما واقعا ستمگر بودیم. سخنشان پیوسته همین بود تا آنان را دروشده بى‏جان گردانیدیم.(انبیاء، آیات 13 تا 15)

علت این امر را خداوند در آیات  16 و 17 سوره انبیاء یعنی در ادامه همین آیات این گونه تبیین کرده است: وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا لَاعِبِینَ. لَوْ أَرَدْنَا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْوًا لَاتَّخَذْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ کُنَّا فَاعِلِینَ؛ آسمان و زمین و آنچه را که میان آن دو است به بازیچه نیافریدیم؛ اگر مى‏ خواستیم بازیچه‏ اى بگیریم قطعا آن را از پیش خود اختیار می کردیم.

پس به سبب آن که همه چیز در هستی دارای حکمت و فلسفه ای است، نمی تواند ظالم بدون مجازات باقی بماند بلکه باید هر کسی پاسخگویی اعمال و رفتارش باشد؛ چرا که دنیا بازیچه نیست تا هر کسی هر کاری بکند.

این سنت در طول تاریخ برای همگان از شیطان و فرعون و هامان و قارون بود و برای آیندگان نیز خواهد بود. اگر دیروز رضاشاه و محمد رضا شاه به سبب اتراف و ظالم خودشان ناچار به فرار از کشور شدند و مردم برایشان شعر سرودند و به مسخره و سخریه گرفتند؛ فردا نیز برای دیگران ظالمان به سنت الهی تکرار خواهد شد. در هنگام فرار رضا شاه این اشعار ورد زبان مردم بود:

تو گفتی من لباس آلمان دارم

کارخانجات مال ایران دارم

بِکش! از این رنج خودت افتضاح

عجب فراری تو شدی داش رضا.


95/9/14::: 12:47 ع
نظر()
  
  

یکی از مهم ترین اصول اسلامی ممنوعیت اباحه گری است. از نظر اسلام ، انسان در برابر خدا و خلق و خود مسئول است. بنابراین، هر کاری باید در چارچوب حکمت و فلسفه وجودی و هدف خلقت باشد.
قرآن حتی، پیامبرش را مسئول و مامور می داند و اجازه نمی دهد تا خلاف دستور عمل کند؛ زیرا خلاف دستور به معنای آزادی ضد بندگی است و مجازات و کیفر دارد. خداوند به پیامبر(ص) می فرماید:لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ؛ اگر شرک ورزی همه اعمال تباه و نابود می شود.(زمر، آیه 65) و در جایی دیگر می فرماید که تحریف گری مطالب قرآن مساوی با خشم الهی است: لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ.(حاقه، آیه 45)
پس انسان هر کاری را انجام می دهد و هر کلامی بر زبان می راند باید پاسخ گو باشد. باید سنجش کند آیا بر اساس موازین و معیارها و ملاک های الهی است یا نه؟(ق، آیه 18)
البته برخی گمان کرده اند که پیامبر(ص) این گونه نیست و مختار است؛ زیرا خداوند فرموده است: إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً  لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنْبِکَ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ یَهْدِیَکَ صِرَاطاً مُسْتَقِیماً ؛ ما برای تو فتح مبین را رقم زدیم تا خداوند آن چه از ذنب پیشین و پسین بر توست ببخشد...(فتح، آیات 1 و 2)
باید توجه داشت که این ذنب یعنی پیامد عمل و از آن جایی که مرتبط با فتح مکه است باید در ارتباط با جنگ ها و کشتن دشمنان مکی باشد یا گناهی است که مردم مکه گمان می کنند پیامبر(ص) با قتل مشرکان انجام داده است. به هر حال، خداوند کاری می کند تا تبعات و آثار آن نمود نکند و کسی پیامبر(ص) را به سبب قتل مشرکان مواخذه نکند؛ همان طوری که حضرت موسی(ع) می ترسید از سوی فرعونیان به سبب قتل قبطی مواخذه شود.(شعراء، آیه 14)
اگر مراد ذنب و گناه در برابر خداوند باشد، معنا ندارد که پیامبر(ص) به گناه آینده اش بخشیده شود؛ زیرا این به معنای اباحه گری است که ضد مسئولیت وتکلیف است. از سوی دیگر پیامبر(ص) معصوم است.
به هر حال، اباحه گری از نظر اسلام مردود  و ممنوع است و حتی پیامبرش نیز مسئول و مکلف است.


95/9/5::: 9:12 ص
نظر()
  
  
<   <<   71   72   73   74   75   >>   >