سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکس در آنچه فراگرفته نیک بیندیشد، دانشش را استوار کرده است و آنچه را نفهمیده بفهمد . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :232
بازدید دیروز :417
کل بازدید :2165330
تعداد کل یاداشته ها : 1987
04/3/21
9:19 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
خلیل منصوری[174]
http://www.samamos.com/?page_id=2

خبر مایه
پیوند دوستان
 
فصل انتظار اهالی بصیرت هزار دستان سرباز ولایت رایحه ی انتظار اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی .:: مرکز بهترین ها ::. نگارستان خیال جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی نگاهی نو به مشاوره پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ... حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد آقاشیر کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب صراط مستقیم هم رنگــــ ِ خـــیـــآل جبهه مقاومت وبیداری اسلامی کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد ! تکنولوژی کامپیوتر وبلاگ منتظران سارا احمدی بوی سیب BOUYE SIB رمز موفقیت محقق دانشگاه سرزمین رویا وبلاگ تخصصی فیزیک پاک دیده آدمک ها ✘ Heart Blaugrana به نام وجود باوجودی ... سرباز حریم ولایت دهکده کوچک ما از قرآن بپرس کنیز مادر هرچه می خواهد دل تنگت بگو •.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.• پیامبر اعظم(ص) عطاری عطار آبدارچی ستاد پاسخگویی به مسایل دینی وبلاگ شخصی امین نورا چوبک نقد مَلَس پوست کلف دل نوشت 14 معصوم وقایع ESPERANCE55 قدرت شیطان دنیای امروز ما تا ریشه هست، جوانه باید زد... آواز یزدان خلوت تنهایی کتاب شناسی تخصصی اس ام اس عاشقانه طرحی نو برای اتحاد ایرانیان سراسر گیتی در گوشی با خدا **** نـو ر و ز***** اس ام اس سرکاری و خنده دار و طنز دنیا به روایت یوسف جاده خدا خام بدم ایلیا حرفای خودمونی من بازی بزرگان کویر مسجد و کلیسا - mosque&church دنیای ماشین ها بچه دانشجو ! پژواک سکوت گنجهای معنوی دنیای موبایل منطقه‏ ممنوعه طلبه علوم دینی مسافر رویایی انواع بازی و برنامه ی موبایل دانشجو خبر ورزشی جدید گیاهان دارویی بانوی بهشتی دو عالم سلام

فضلیت ها و ارزش های اخلاقی آن دسته از هنجارهای عقلانی و عقلایی است که آدمی آن را می پسندد و می کوشد تا آن را دارا شود. در آیات قرآنی کسانی که بر فطرت سالم هستند و پلشتی ها و زشتی ها و امور ناپسند گرایش ندارند و از آن هر گونه زشتی و پلشتی پروا و پرهیز دارند به عنوان اهل تقوا دانسته شده و امید به هدایت و بهره گیری از آن و دست یابی به کمالات عالی در میان ایشان بسته شده است و اصولا قرآن چنان که آیات نخست سوره بقره بیان می دارد برای هدایت چنین افرادی آمده است که قرآن از آنان به نام متقین یاد می کند و سپس می فرماید که آنان کسانی هستند که امید به ایمان در ایشان می رود و قرآن برای هدایت این دسته از افراد دارای سلامت روح و روان و پرهیزگاران از پلشتی های اخلاقی فرو فرستاده شده است.  ادامه مطلب...فروتنی و تواضع


  

یکی از دشواری های شناخت حقیقت و ماهیت آدمی، مساله آفرینش اوست. اگر این مساله به گونه ای حل می شد شاید نسبت به خود بیش تر شناخت می داشتیم و برای ادامه راه درست و بهره گیری بهتر از موقعیت و وضعیت و توانمندی های خویش بیش از پیش می توانستیم عمل کنیم. هر چند قرآن به مساله آفرینش انسان از جهات مختلف پرداخته است ولی هنوز نکات بسیاری در این کتاب آسمانی و وحیانی است که به عللی مختلف بر ما پوشیده مانده است. برخی با نگاهی نمادگرایانه و تمثیلی به این مباحث می نگرند و آن در حوزه های عرفانی و تمثیلی می برند و کار خویش را آسان می سازند ولی این هم برای آنان کارساز نیست زیرا در بسیاری از موارد به تفسیری دست می یازند که صاحب کتاب خود بدان راضی و خشنود نیست و تاویلاتی را به کار می گیرند که آشکارا خود بر تناقض و تضاد دلالت می کند.

 

ادامه مطلب


87/1/21::: 6:39 ع
نظر()
  

 

رهبر معظم انقلاب اسلامی سال 1387 خورشیدی را سال نوآوری و شکوفایی نامید. این در حالی است که ایشان سال گذشته را سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی نامیده بود. اگر به عناصر تمدنی توجه شود، دانسته می شود که هدف از این نام گذاری دست یابی به همه عناصری است که بتواند تمدن اسلامی را در قالب جدید ارایه دهد و زمینه های شکوفایی تمدنی جدید اسلامی ایرانی را فراهم آورد.

ملتی می تواند تمدن ساز باشد که از وحدت ملی برخوردار باشد و اهداف و غایات خاصی آنان را در سایه سار خود متحد کند و همه ظرفیت ها و توانمندی ها و امکانات خود را که سرمایه های ایشان است را در یک راستا و جهت گرد آورد. آن گاه پس از دست یابی اتحاد و همگرایی و همدلی ملی و انسجام در راستای اهداف کلان اسلامی است که ملت می تواند به مرحله شکوفایی برسد؛ زیرا شکوفایی به معنای بروز و ظهور همه امکانات و توانمندی های ذاتی ملت در راستای اهداف غایی و راهبردهای اساسی است. در این زمان است که ملت می تواند خود را به کمال برساند و تمدنی را شکل بخشد.

البته شکوفایی به معنای پیش گفته به تنهایی کفایت نمی کند؛ زیرا نیازهای ملت با تغییر شرایط و مقتضیات تغییر می یابد؛ از این رو لازم است تا به این نیازهای نوشونده نیز پاسخ های در خور و شایسته ای داده شود که از آن به نو آوری یاد می شود.

در حقیقت نوآوری پاسخ ملت و جامعه تمدنی و فرهنگی به نیازهای نوشونده و مقتضیات عصری است که تمدن را به سوی پیشرفت و تکامل رهنمون می سازد.

بنابراین مولفه ها و عناصری چون وحدت ملی ، شکوفایی و نوآوری از مولفه های اصلی تمدن سازی است که هر ملت و تمدنی برای دست یابی به کمال پیشرفت و آسایش و آرامش نیازمند است.


  

 

نوآوری واژه ای پارسی به معنای آوردن و ایجاد امر نو و جدید است که برای پاسخ گویی به نیازهای جدید انجام می شود. از این رو نوآوری می تواند در حوزه روشی و محتوایی باشد. به این معنا که روش های جدیدی برای پاسخ گویی به همان نیازهای دیروزی و امروزی در پیش گرفته می شود و با بهره گیری از روش های نوین پاسخ های جدیدی به دست می آید و به شکل دیگری به نیازهای جدید و یا قدیم پاسخ داده می شود. از این رو می تواند نوآوری در حوزه روش و شکل ارایه امر و چیزی باشد. گاه دیگر می تواند در حوزه محتوا و مفاهیم باشد. به این معنا که تغییر در روش ها انجام نمی شود و شخص مثلا نمی آید با بهره گیری از روش تجربی به جایی روش عقلانی مساله را حل و فصل کند بلکه می آید و در محتوا تغییر ایجاد می کند. اصولا هر گونه تغییر و نوآوری از سوی مردم به ویژه سالمندان و کسانی که پا به سن گذاشته اند به سختی و دشواری مورد قبول واقع می شود و هضم می گردد. از این رو سالمندان و کسانی که شخصیت آنان شکل و شاکله یافته به سختی با نوآوری ها حتی شکلی و روشی آن کنار می آیند. این در حالی است که جوانان و نوجوانان به دلیل نوگرایی و نوخواهی همواره نه تنها در حوزه ها ی روشی و شکلی به دنبال نوآوری هستند بلکه با هر امر تازه ای روی خوش نشان می دهند و حتی می کوشند تا در امور محتوایی نیز تغییراتی را ایجاد کنند.

نوآوری برای جوانان و نوجوانان امری پسندیده و دلخواه است و به حکم لکل جدید لذه ؛ برای هر تازه و نویی لذتی است بدان گرایش داشته و می کوشند در همه بخش های شخصی و جمعی و گروهی زندگی خود نوآوری داشته باشند.

قرآن نیز اموری بسیاری را به حکم نوآوری پسندیده می شمارد و خداوند خود را بدیع السموات و الارض می شمارد که بی هر گونه طرح و نظام پیشینی طرحی نو در انداخته است.

حافظ شیرازی نیز نو آوری و بدعت به این معنا را پسندیده دانسته می فرماید:

 

بیا تا گل بر افشانیم و می در ساغر اندازیم

فلک را سخت بشکافیم و طرحی نو در اندازیم

در حقیقت طرح نو به معنای نوآوری در کلیت است که شامل روش و شکل و محتواست. به نظر او دنیا همواره نیازمند بازسازی و نو آوری است و بی تغییر و نوآوری نمی توان به همه نیازهای نوشونده آدمی پاسخ گفت.

با این که از نظر قرآن بدعت در بسیاری از امور پسندیده است اما بدعت و نوآوری در حوزه ارزش ها و اصول امری ناپسند شمرده شده است. خداوند از این رو کسانی که می کوشند با گسست فرهنگی و تمدنی میان ارزش های حاکم بر جامعه و نسل نو فاصله اندازند به عنوان دشمنان مورد حمله و تهاجم قرار می دهد.

از این روست که در حوزه دینی بدعت و نوآوری بد و ناپسند شمرده شده است. البته نباید از یاد برد که این بدعت زمانی مورد نکوهش و سرزنش قرار می گیرد که اصول ارزشی را در روش و شکل و محتوا نادیده بگیرد و آن را دگرگونه سازد؛ زیرا این گونه نوآوری و دگرگونی به معنای گسست تمدنی و فرهنگی همانند گسست نسلی است که بسیار برای جامعه خطر ساز و موجبات بحران هویت جامعه و تمدن و فرهنگ ها را فراهم می آورد.

 


87/1/17::: 5:2 ع
نظر()
  

شخصیت انسانی از پیچیده های بسیاری برخوردار است. این پیچیدگی در جامعه انسانی نیز خود را نشان می دهد. ظرفیت هایی شخصیتی در جامعه به شکل ظرفیت های اجتماعی خود را نشان می دهد. از این روست که نمی توان از ظرفیت ها و توانمندی های اجتماعی سخن گفت و از ظرفیت های انسانی چشم پوشید. این نگرش بر این باور است که میان فرد و اجتماع و شخصیت فردی و جامعه و تاریخ انسانی ارتباط فراتر از آن است که بتوان از هر یک به تنهایی سخن گفت.
در نگرش و تحلیل قرآنی انسان موجودی فراتر از هر موجودی است که در تصور و حتی تخیل انسانی بجنگد؛ زیرا وی را خلیفه و جانشین خدا بر هستی دانسته است. این بدان معناست که غیر از خداوند تبارک و تعالی هیچ موجودی را نمی توان یافت که در حد و اندازه های انسانی پدید آمده و آفریده شده باشد.
در آیات قرآنی بر این نکته تاکید شده است که وی موجودی است که همه اسمای الهی را در خود به شکل نرم افزاری و غیر فعال دارا می باشد؛ تلاش های انسانی در یک فرآیند آن را به شکوفایی و باوری می رساند. اسمای الهی در تفسیر و تحلیل قرآنی به معنای ظرفیت هایی است که در انسان به شکل قوه در ذات وی نهاده و سرشته شده است.

 

ادامه مطلب...


87/1/9::: 10:31 ع
نظر()
  

در بینش و نگرش ایرانی اسلامی سرمایه دار بودن امری مطلوب و خوب نیست و اشعار و داستان هایسرمایه دار بسیاری از سرمایه داران و پولداران و بدگویی از سرمایه داری وجود دارد که گاه آدمی را از شنیدن آن چندش می گیرد. به نظر می رسد که در سال های اخیر نوعی گردش و چرخش افراطی رخ داده است و در آمارهایی که درباره ویژگی های شوهر خوب از دختران جوان گرفته شده سرمایه دار بودن شرط نخست شوهر مطلوب شمرده شده است. این گردش هر چند که پاندولی و افراطی است و جای اما و اگرهای بسیاری نیز دارد ولی در اصل امری خوب است که می بایست با مدیریت و کنترل آن را به سوی اعتدال سوق داد. این که سرمایه داری و داشتن ثروت و مال امری خوب شمرده شده جای شکرش را دارد و نباید از امید به بازسازی بینشی و نگرشی مردم دست شست.
 ادامه مطلب


86/12/18::: 3:0 ع
نظر()
  

روابط دختر و پسر در عصر رسالت برخلاف امروز نه تنها معضل نبوده بلکه حتی مساله ای برای طرح نبوده است تا آموزه های وحیانی بدان بپردازد و فصلی بزرگ و یا کوچکی از آموزه های آن را به خود اختصاص دهد. شاید به نظر می رسد که معضل و یا مشکل و یا حتی مساله روابط دختر و پسر امری زایده خیال و یا توهم و حتی تغییرات بنیادین در بینش و نگرش متشرعان  و اهالی اسلام باشد که بیرون از چارچوب های قانونی و هنجاری اسلام و بینش و نگرش آن شکل گرفته و قوام یافته و به عنوان حدود و رسوم و قوانین شفاهی و سپس با کمی اغماض از سوی فقیهان به عنوان مساله و در نهایت به علل مختلف به شکل مشکل و معضل خود نمایی کرده است. این در حالی است که اگر مساله روابط دختر و پسر به عنوان مساله در جامعه عصر رسالت مطرح بوده به شکل قوانین و آداب در آیات و آموزه های قرآنی و یا آموزه های نبوی و داستان هایی از مساله و یا مشکل خودنمایی می کرد؛ مگر آن که بر این باور باشیم که همه مردمان عصر رسالت بر خلاف طبیعت گرایش جنسی به ویژه در میان دختران و پسران ، مردمانی از آن نوع دیگر و از ما بهتران بوده اند و دختران و پسران عصر رسالت همگی بالجمله و بی استثنایی بچه مثبت بوده و هیچ گونه رفتارهای خلاف اخلاق انجام نمی داده اند و یا این که بپذیریم که آن چه امروزه به عنوان خلاف اخلاق و اصول و آداب و رسوم هنجاری مطرح است در حقیقت رفتارهای هنجاری و آدابی سالم و فطری و هنجاری است که به سبب تغییر نگرش و بینش تحمیلی در میان متشرعه خشک و متحجر این گونه تغییر ماهیت داده است.

ادامه مطلب...


  

بی گمان برای کتاب تکوین و تدوین الهی فصول مهمی و اساسی است که یکی از مهم ترین آن فصل دوستی و مهرورزی است. اصولا بنیاد دین و آموزه های وحیانی بر مهر و محبت است ؛ از این رو امام صادق (ع) می می فرماید : هل الدین الا الحب و هل الایمان الا الحب ؛ مگر دین و ایمان جز دوستی و مهرورزی است؟ از این روست که آیات تکوین الهی سرشار از عشق و محبت است  و اساس روابط میان امور و اشیای جهان بر مهر و محبت به یک دیگر نهاده شده است. تداوم نسل و بقای اجتماع و بنیاد خانه و خانواده بر مهر و محبت است. مادر به عشق و مهر و محبت است که فرزند را به شیره جان می پروراند و همسر به مهر و محبت است که سختی های بسیار را به جان می خرد و دوستان به عشق و صفای محبت است که دستگیر یک دیگرند و حتی در جان فشانی برای رهایی و نجات دوست هم دریغ نمی ورزند.


خداوند در آیات قرآنی از مردمان می خواهد که راه عشق و دوستی و مهر را به عنوان صراط مستقیم الهی بر گزینند. از این روست که حب و دوستی اهل بیت (ع) را وسیله رضا و خشنودی خود قرار داده است و از مردمان می خواهد که این کوتاه ترین و آسان ترین و برترین و بهترین راه را انتخاب کنند و اگر می خواهند که مورد مهر و محبت الهی قرار گیرند به پیامبر(ص) و اهل بیت (ع) او عشق ورزند. چه کسی می خواهد محبوب خداوند شود؟ هر کسی هوس عشق و محبوب شدن دارد می تواند با عشق و محبت به اهل بیت عصمت و طهارت (ع) بدان دست یابد.


بنابراین عشق بنیاد و اساس دین است و مهر و محبت عصاره دین پرستی می باشد. این گونه است که فصل دوستی در کتاب الهی و آموزه های وحیانی از جایگاه بلند و برتری برخوردار می باشد و فصلی مهم و اساسی از آن به شمار می آید.

ادامه مطلب...


86/11/29::: 1:57 ع
نظر()
  

برخی از امور با امور دیگر از چنان رابطه ای استوار و محکمی بر خوردار می باشند که گمان می رود که نسبت میان آن دو از نوع رابطه علی و معلولی است. از جمله اموری که رابطه ای از این دست میان آن دو در تحلیل و نگرشی قرآنی وجود دارد رابطه ثروت و طغیان گری است. نگرش و تحلیل قرآن به گونه ای است که فراتر از رابطه همبستگی را میان ثروت و طغیان می توان اثبات کرد که ما از آن به نسبت و رابطه علی و معلولی یاد می کنیم. بدین معنا که هر گاه ثروت در جایی حضور یافت طغیان گری نیز پدید می آید. چنین تصویری را بیش تری مردم میان قدرت و فساد می یابند و بر این باورند که میان قدرت و فساد رابطه علی و معلولی است و این رابطه فراتر از همبستگی است. در حقیقت مردم بر این باورند که اصولا قدرت بی فساد معنا و مفهومی ندارد و دروغ بزرگ است. هر چند که در واقعیت امر میان قدرت و فساد نسبت علی و معلولی نیست و مردم به حکم اکثریت و مصادیق فراوان و متعدد آن که بیش از نود درصد را در بر می گیرد به قطع و یقین عرفی و علم عرفی دست یافته اند که میان قدرت و فساد رابطه علی و معلولی برقرار است.

چنین رابطه و نسبتی را می توان میان ثروت و طغیان گری یافت هر چند که این رابطه ممکن است از نوع علی و معلولی نباشد ولی افزایش و کثرت مساله و مصادیق بیرونی و تحقق خارجی آن موجب شده است که این باور و گمان تقویت شود که رابطه ای جز علی و معلولی را نمی توان میان آن دو یافت.

بررسی آیات قرآنی و تحلیل آن نشان می دهد که رابطه ای قوی و مستحکمی میان ثروت و طغیان گری است. از جمله این آیات می توان به آیه 27 سوره شوری می فرماید: لو بسط الله الرزق لعباده لبغوا فی الارض و لکن ینزل بقدر ما یشاء انه بعباده خبیر بصیر؛ و اگر خدا برای همه روزی را گسترده می ساخت در زمین ستم گری می کردند و سرکشی می نمودند ولی از روزی آنان آن چه را بخواهد به اندازه معین فرو می فرستد ؛ زیرا او بر بندگانش آگاه و بیناست.

در حقیقت شناخت خداوند نسبت به بندگان و آفریدگانش موجب شده است تا خداوند رزق و روزی ایشان را محدود و در اندازه معینی و در یک فرآیند زمانی بلند فرو فرستد تا ایشان احساس استغنا نکرده و طغیان و فسادگری را پیشه خود نسازند. در آیات دیگر توضیح داده است که کسانی که احساس استغنا کرده اند طغیان ورزیده اند و حتی ضد خداوند تکبر ورزیده اند و خداوند را بنده نبوده اند.

در آیه ای دیگر بیان می دارد که بزرگ ترین مجرمان هر جامعه ای مترفان و کسانی بوده اند در رفاه زده بودند و در آسایشی قرار داشتند که فراتر از نیاز ایشان بوده است و درد کمبود نداشته و همواره احساس بی نیازی داشتند. این احساس بی نیازی مادی است و آسایش بیش اندازه و ظرفیت اشخاص است که آنان را به سوی جرم می کشاند. این گونه است که بزرگ ترین مجرمان اجتماعی هر جامعه ای که هنجارهای قانونی و عرفی و شرعی را زیر پا می گذارند مترفان و کسانی بودند که از ثروت بسیار و بی حد و اندازه برخوردار بوده اند که  از آن میان می توان به قارون اشاره داشت.

خداوند در آیه 27 سوره شوری تبیین می کند که اگر خداوند دست بندگانش را در رزق و روزی باز می گذاشت و آن چه را که می بایست در طول 70 سال زندگی به ایشان می داد در مدت کوتاهی از عمر مانند یک و دوسال به ایشان می داد ایشان نه تنها گرفتار استغنا و اتراف و اسراف می شدند و از نظر اخلاقی فرو می ریختند و تکبر و غرور و تکبر می ورزیدند بلکه ازنظر اجتماعی نیز رفتاری ضد هنجاری را در پیش می گرفتند و به جای آن که از این ثروت و رزق بسیار در کارهای خیر و نیک بهره گیرند وخود و جامعه را به تعالی و پیشرفت و تکامل سوق دهند به بیراهه می کشانند.

از این روست که ثروت زیادی را عاملی مهم و اساسی در طغیان گری در زمین بر می شمارد و بیان می کند که ثروتمندان و کسانی که از رزق زیاد و گسترده بهره مند شده اند در جامعه بغی و فساد پیشه می کنند و زمینه فساد اجتماعی را فراهم می آورند. در حقیقت ثروت بسیار ایشان موجب می شود تا استکبار ورزند و بر مردم و جامعه حکومت اقتداری و استعماری بر قرار کنند و نسبت به آنان ظلم و ستم روا دارند؛ زیرا باغی کسی است که در جامعه فساد می کند و ظلم و ستم را نسبت به مردم به اجرا می گذارد. باغی کسی است که از حد اعتدال و میانه در رفتارهای اجتماعی بیرون می رود و به دیگران زور می گوید و اقتدار خویش را با ثروت اندوخته کلان خود می آمیزد و ظلم و ستم را در جامعه و میان آنان گسترش می دهد. از این روست که خداوند برای این که مردم در طغیان و بغی قرار نگیرند ثروت و رزق و روزی ایشان را محدود و معین می فرستد.

این که گفته می شود خداوند خر را شناخت به او شاخ نداده است به این معناست که طبیعت بشری به گونه ای است که ثروت و رزق زیاد وی را به تباهی می کشاند بلکه حتی جامعه را فساد می کند.

به هر حال میان ثروت و طغیان بشر در جامعه رابطه ای استوار و محکمی است که آیات بسیاری در این باره وجود دارد و از آن جایی که خداوند ذات و طبیعت بشری را می شناخت و به عنوان آفریدگار عالم و پروردگار حکیم و فرزانه می دانست که جز با کنترل و مدیریت ثروت و رزق او نمی توان وی را به کمال رساند رزق او را کنترل و معین شده فرو می فرستد .( شوری آیه 27)

با این همه اگر به کسی ثروت و رزق بسیاری داده شده است اولین اندیشه ای که در ذهن او می بایست خطور کند آن را ابتلا و آزمونی بزرگ برشمارد و از آن برای تعالی و تکامل و پیشرفت خود و جامعه استفاده و بهره گیرد وگرنه همین نعمت به نقمت و بلایی بزرگ تبدیل می شود. خداوند به انسان هایی که مالی می بخشد بیان می دارد که این ثروت و مال که وی به داده می شود تنها از آن وی نیست بلکه او را واسطه ای فیض قرار داده است و می بایست آن را در مسیری که آموزه های الهی و قرآنی تبیین کرده قرار دهد. به این معنا که بخشی از این ثروت و رزق از آن سائلین و محرومان است ( ذاریات آیه 19) و او به عنوان واسطه می بایست همانند کارگزار خداوند به ایشان برساند و هم چون کارمند بانکی آن را حفظ و به صاحبان اصلی پس دهد. آموزه های دستوری دیگری چون زکات و انفاق و صدقه و هبه و قرض و وام حسنه در حقیقت راه رهایی از مصیبت ثروتی است که به او داده می شود. اگر این ثروت در این مسیر به کار گرفته نشود عاملی اصلی برای طغیان و بغی و فساد خود و جامعه اش می شود و در آخر به جای آن که موجبات سعادت و خوشبختی وی را فراهم آورد موجبات بدبختی و سقوط در آتش دوزخ وی می شود.


86/11/25::: 7:5 ع
نظر()
  

قدرت به معنای زور مشروع و اقتدار قانونی است. این واژه در اصطلاحات سیاسی معاصر به معنای توانایی اعمال زور از سوی دولت و حکومت ها برای دست یابی به اهداف مشخصی است که به عنوان وظایف و مسئولیت های دولت از سوی قانونگذاران تبیین و وضع شده است. بنابراین هر گونه اعمال قدرتی از سوی نهادها و افراد و گروه ها به معنا و مفهوم خشونت تلقی شده و از سوی دولت و مردم و نهادهای انتظامی و نظامی سرکوب می شود و قانونگذاران به دولت این اختیار را داده اند که از هر گونه اعمال قدرتی بیرون از چارچوب نهادهای قانونی جلوگیری کنند. از این روست که جریان های سیاسی و اجتماعی که برای دست یابی به هر هدف صنفی و سیاسی و یا اجتماعی از قدرت و اعمال قدرت استفاده و بهره گیرند به عنوان شورش و خشونت و طغیان از سوی دولت سرکوب می شود و عوامل آن به مجازات می رسند. بنابراین دولت ها تنها نهادهای قانونی و مشروعی هستند که می توانند اعمال قدرت و زور کنند و کارهای خویش را پیش برند. اعدام مجرمان و تباهکاران و قاتلان و امور کیفری که در حوزه قوه قضایی اعمال می شود برخاسته از چنین مشروعیت قانونی دولت برای اعمال قدرت می باشد.

در نگرش قرآن از مسایل قدرت، اقتدار و مشروعیت اعمال زور نسبت به شهروندان و یا انسان های دیگری که در بیرون از حوزه شهروندی دولت قرار دارند، به این نکته به عنوان اصل نخست تاسیسی و یا تاییدی اشاره شده است که هیچ کسی را بر کسی دیگر ولایتی نیست؛ این بدان معناست که هر گونه اعمال زور و قدرتی در اصل نامشروع و غیر قانونی و غیر مجاز است و کسی بر کسی دیگر هیچ گونه ولایتی ندارد تا در زندگی شخصی و یا اجتماعی او دخالت کند.

از این اصل نخست و بنیادین شماری از اشخاص به دلایل خاص و متقن و مستندی استثنا شده و بیرون رفته اند. یکی از این اشخاص خداوند به عنوان آفریدگار و پروردگار و مالک هستی است. از این روست که به عنوان آفریدگاری و پروردگاری مجاز است تا بر هر موجودی که آفریده و آن را ربوبیت می کند اعمال قدرت و نفوذ کند و ولایت خویش را داشته باشد.

بر این اساس است که پدر و مادر نیز از نوعی ولایت طولی به عنوان آفریدگار و پروردگار ثانوی برخوردار می باشند و به همان علت پیشین می تواند اعمال ولایت و قدرت نسبت به فرزندان داشته باشند.

از دیگر کسانی که برای آنان نوعی ولایت است همان کسانی هستند که نقش پروردگاری را در طول ربوبیت خداوندی ایفا می کنند. اینان همان کسانی هستند که به عنوان انسان کامل و خلیفه الهی هم نسبت به مردمان و هم بر سایر خلایق و افریده ها از ولایت برخوردار می باشند. از این روست که پیامبران به عنوان انسان های کامل و معصوم و خلیفه های و جانشین های خداوند در طول ربوبیت الهی از نقش پروردگاری و به همین سبب از ولایت و خلافت برخوردار می باشند.

در نهایت کسانی از این ولایت برخوردار می باشند که به عنوان اولوالامر و صاحبان مشروع قدرت و ولایت از آنان یاد می شود. در این جا در باره مصادیق آن سخنی نخواهیم داشت و مساله را به جایی دیگر وا می گذاریم ولی آن چه مهم است این که اولوالامر همان کسانی هستند که مدیریت جامعه را در اختیار دارند و از قدرت و اقتدار مشروع برخوردار می باشند. آنان به همین سبب می توانند اعمال زور مشروع داشته باشند وبرای تعالی و جلوگیری از اختلال در جامعه و فراهم آوری بستر های مناسب برای تکامل جمعی بشر تلاش کنند. ایجاد فضای مناسب از آرامش و آسایش و امنیت از وظایف نخستین دولت ها و اولوالامر است.

اما مساله ای که در این جا مطرح است مناسبات قدرت با مردم است. به این معنا که قدرت برای اعمال خود می تواند از روش ها و شیوه های مختلف و گوناگونی بهره گیرد. این شیوه می تواند بر پایه قانون های خشک و غیر انعطاف پذیر باشد و یا تکیه گاه خود را بر عدالت صرف و محض قرار دهد و یا می تواند بر اساس و اصولی اخلاقی در مقام نخست و اصول قانونی انعطاف پذیر در مقام دوم و خشونت و اعمال خشک عدالت بی هیچ انعطافی در مقام سوم انجام شود.

به نظر می رسد که قرآن نگرش مرتبه ای را در اعمال قدرت و مناسبات آن در نظر دارد. به این معنا که اصل را بر اساس و اصول اخلاقی نهاده است. این مطلب را می توان از همان آغاز از تسیمه قدرت و دولت به ولایت به دست آورد. ولایت که به معنای دوستی و محبت آمده است و ولی کسی است که در کنار انسان قرار می گیرد و کمک کار و مددگر اوست از روی مهر و محبت می کوشد تا وی را به کمال سوق دهد. از این روست که صاحبان امر قدرت و دولت و مدیریت کسانی هستند که محبت اساس و بنیاد تعاملات و مناسبات اجتماعی آنان را تشکیل می دهد.

نکته دیگر آن که دولت اسلامی و ولی امر مسلمانان کسی است که می بایست سرشار از عشق و دوستی به همه آفریده ها باشد و اصل را تعاملات بر اساس احسان  و شفقت و دوستی و مهر قرار دهد. از این روست که حتی در دعای منسوب به صاحب زمان (عج) که در حقیقت دستور عمل زندگی است به این نکته اشاره می کند که مبنای حکومت عدالت و شفقت است. عدل به معنای قرار دادن هر چیزی در جای درست خویش است و این که حقی ضایع نشود و ظلمی به کسی وارد نشود و باطلی جای حق ننشیند. با این همه آن چه می بایست مرکز تعاملات و محور مناسبات باشد شفقت و مهربانی است. انسان شفیق کسی است که همواره نگران دیگری است و از روی دلسوز با او تعامل دارد. برادران شفیق کسانی هستند که نسبت به هم دلسوز هستند و دل ایشان مبنای تعاملات و مناسبات است. از این رو افزون بر عدل بر آن چه تکیه می شود همان عواطف و احساسات انسانی است. این بدان معنا خواهد بود که دولت در اعمال قدرت مشروع خویش اصل را می بایست بر عدالت قرار دهد و اگر در این میان مساله مرتبط با ملت و امت است اساس را بر دلسوزی قرار دهد و اساس مناسبات را بر دلسوزی و عواطف انسانی  قرار دهد.

عدالت برای این است که حقی از مردم ضایع و تباه نشود ولی اگر در این میان به جهتی حقی از دولت ضایع می شود دولت می بایست بزرگوارانه عمل کند و بر اساس عواطف انسانی مناسبات خود را با ملت و مردم سامان دهد.

به سخن دیگر برای دولت و ملت حقوق متقابلی است چنان که برای هر دو تکالیفی نسبت به یک دیگر است. اگر دولت حقی دارد که از سوی ملت ضایع و تباه شده است اصل را بر این  قرار دهد که از عواطف و احساسات بهره گیرد و در حق ملت گذشت و عفو داشته باشد. در این میان اگر ملت تکلیفی را انجام نداد باز گذشت و عواطف را اصالت بخشد.

البته در همین دعا به مردم توصیه و سفارش شده است که در رفتارهای اجتماعی انصاف و سیره و روش پسندیده را در پیش گیرند تا نیازی به اعمال قدرت از سوی دولت نباشد؛ زیرا دولت در زمانی اعمال قدرت می کند که مردم نسبت به یک دیگر رفتاری ناپسند در پیش گرفته اند.

به سخنی دیگر اصل آن است که مردمان در میان خود بر رفتارها و هنجارهای پسندیده سیر کنند و انصاف را مراعات دارند ولی هرگاه این گونه عمل نکردند و دولت می بایست برای بازسازی مناسبات میان ملت تلاش کند اصل را نیز بر شفقت و مهرورزی گذارد.

در مقاله مسئولیت های حکومت اسلامی به بخشی از وظایف دولت اشاره شده است ولی آن چه در این مقاله مهم و مورد اهتمام است این می باشد که قدرت به طور طبیعی برای نااهل آن فساد آور است و می بایست به گونه ای جلوی آن گرفته شود. از این رو قرآن بنیاد حکومت و قدرت و مناسبات قدرت با مردم را بر اساس محبت و عشق و ولایت نهاده است تا از هرگونه اجحاف در حق ملت جلوگیری کند.

قرآن برای ایجاد تعادل میان قدرت و ضعف و سستی ملت افزون بر شیوه ها و راهکارهایی که برای انتخاب والیان و اولوالامر در نظر گرفته و شرایط سختی چون عدالت در تمام عمر و تزکیه و خودسازی و تقوا در نظر گرفته است راهکارهایی را نیز برای کنترل و مهار قدرت در نظر گرفته است که افزون بر نظارت دایم اجتماعی و امر به معروف و نهی از منکر می توان به روش های اعمال قدرت از سوی دولت و قدرت اشاره کرد. دولت های اگر به شیوه شفقت و ولایت دوستی وارد نشوند و عدالت و شفقت و اصول اخلاقی را مقدم ندارند و تنها بر بنیاد قانون های خشک و غیر منعطف عمل کنند می توان گفت که اعمال قدرت بیرون از معیارها و ملاک های مناسبات قدرت در بینش و نگرش قرآنی است.

به هر حال اصول مناسبات قدرت با ملت در تعاملات و حقوق و تکالیف بر اساس اصول اخلاقی نهاده شده است و اصل نخست مراعات اصول اخلاقی و عدالت و شفقت و مهرورزی است و در صورت عدم امکان اجرای عدالت و لزوم خشونت باز هم عفو و گذشت را اصالت بخشد مگر آن حق گروه بزرگی از جامعه به علت عمل به اصول اخلاقی از میان برود که در این صورت اعمال قدرت و به کارگیری خشونت مشروع در حد ضرورت مجاز است.

 


  
<   <<   136   137   138   139   140   >>   >