سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و روایت شده است که حضرتش روزى میان یاران خود نشسته بود . زنى زیبا بر آنان بگذشت و حاضران دیده بدو دوختند . پس فرمود : ] همانا دیدگان این نرینگان به شهوت نگران است و این نگریستن موجب هیجان . پس هر یک از شما به زنى نگرد که او را خوش آید با زن خویشش نزدیکى باید ، که او نیز زنى چون زن وى نماید . [ مردى از خوارج گفت خدا این کافر را بکشد چه نیک فقه داند . مردم براى کشتن او برخاستند ، امام فرمود : ] آرام باشید ، دشنام را دشنامى باید و یا بخشودن گناه شاید . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :187
بازدید دیروز :417
کل بازدید :2165285
تعداد کل یاداشته ها : 1987
04/3/21
8:2 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
خلیل منصوری[174]
http://www.samamos.com/?page_id=2

خبر مایه
پیوند دوستان
 
فصل انتظار اهالی بصیرت هزار دستان سرباز ولایت رایحه ی انتظار اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی .:: مرکز بهترین ها ::. نگارستان خیال جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی نگاهی نو به مشاوره پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ... حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد آقاشیر کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب صراط مستقیم هم رنگــــ ِ خـــیـــآل جبهه مقاومت وبیداری اسلامی کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد ! تکنولوژی کامپیوتر وبلاگ منتظران سارا احمدی بوی سیب BOUYE SIB رمز موفقیت محقق دانشگاه سرزمین رویا وبلاگ تخصصی فیزیک پاک دیده آدمک ها ✘ Heart Blaugrana به نام وجود باوجودی ... سرباز حریم ولایت دهکده کوچک ما از قرآن بپرس کنیز مادر هرچه می خواهد دل تنگت بگو •.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.• پیامبر اعظم(ص) عطاری عطار آبدارچی ستاد پاسخگویی به مسایل دینی وبلاگ شخصی امین نورا چوبک نقد مَلَس پوست کلف دل نوشت 14 معصوم وقایع ESPERANCE55 قدرت شیطان دنیای امروز ما تا ریشه هست، جوانه باید زد... آواز یزدان خلوت تنهایی کتاب شناسی تخصصی اس ام اس عاشقانه طرحی نو برای اتحاد ایرانیان سراسر گیتی در گوشی با خدا **** نـو ر و ز***** اس ام اس سرکاری و خنده دار و طنز دنیا به روایت یوسف جاده خدا خام بدم ایلیا حرفای خودمونی من بازی بزرگان کویر مسجد و کلیسا - mosque&church دنیای ماشین ها بچه دانشجو ! پژواک سکوت گنجهای معنوی دنیای موبایل منطقه‏ ممنوعه طلبه علوم دینی مسافر رویایی انواع بازی و برنامه ی موبایل دانشجو خبر ورزشی جدید گیاهان دارویی بانوی بهشتی دو عالم سلام

 آدمی همواره نسبت به کارهای خود خوش بین است و با توجه به نیت و آگاهی از خود به آسانی با رفتارها و کردارهای خود کنار می آید. اگر اصل توجیه گری و عذرتراشی را نادیده بگیریم که هر کسی می کوشد رفتار ناهنجار خویش را توجیه کند، شخص خود را متهم نمی سازد و هیچ گمان بد به خود نمی برد. اما هنگامی که به دیگری می رسد این نگرش به کلی متفاوت می شود. هر کار دیگری با هزاران اما و اگر رو به رو می شود و به آسانی درستی کار دیگری را نمی پذیرد. با آن که بسیار گفته و شنیده است که آن چه بر خود نمی پسندی بر دیگران مپسند ؛ ولی در مقام عمل به این دستور و فرمان وقعی نمی نهند و گوش دل بدان نمی سپارد.

در آموزه های وحیانی که بر پایه فطرت سالم قرار داده شده است به این مساله از زوایای مختلف و ابعاد متنوع آن پرداخته شده است. از این رو قاعده ای در آموزه های وحیانی اسلام پدیدار شد که به اصل صحت شهرت یافته است. اصل صحت در حوزه قانون گذاری و قانون گزاری و حقوق فردی و اجتماعی مورد توجه قانونگذار اسلامی بوده است. چنان که در حوزه اخلاق و هنجارهای شخصی و اجتماعی نیز به عنوان اصل حاکم مورد تایید و تاکید قرار گرفته است. در این نوشتار کوشش می شود تا نگرش اسلام و آموزه های وحیانی را نسبت به این اصل واکاوی شده و مباحث و مسایل آن از جهات مختلف بازخوانی شود.

گستره معنایی اصالت صحت

اصل صحت از قواعدی است که در کتاب های اصول فقه که مبانی و روش استنباط احکام دینی را از منابع اصلی کتاب و سنت بیان می دارد ، از آن به طور کامل بحث می شود. این اصل به نوع برخورد و قضاوت انسان درباره گفتار و کردار و عقاید دیگران ( بدون توجه به دین آنان) مربوط می شود.

برخی دیگر از اصولی ها بر این باورند که این اصل در دو معنا و اصطلاح مختلف به کار می رود: 1. به معنای حمل فعل مومن بر وجه صحیح و جایز در مقابل قبیح ( حرام و ممنوع ) . به این معنا که هر گاه مردی مسلمان با زنی در خلوتگاهی دیده شد ، بر این حمل می کنیم که وی به جهتی درست و شرعی با وی خلوت کرده است و گناه و حرامی را مرتکب نشده است . به این معنا که شاید وی از محارم اوست و یا به هر عنوان درست دیگری این امکان را داشته است تا با او خلوت کند ؛ زیرا شخص مسلمان با نا محرم خود خلوت نمی کند.

2. معنای دیگر این است که هر کار دیگری را به تمام آن حمل کنیم و بگوییم که وی کاری را به درستی انجام داده است. مانند زمانی که از فردی مسلمان و متشرعه بخواهیم که نمازی بر میت بخواند و او چنین کند. ما در این زمان رفتارش را به درستی حمل کرده و می گوییم که وی نماز میت را به درستی و تام و کامل خوانده و چیزی را فروگذار نکرده است.

تفاوت دو معنا در این است که معنای نخست مختص مسلمانان و از احکام خاص اسلامی است و تنها نسبت به خودی یعنی مسلمانان به کار می رود و اما در باره اعمال و رفتار غیر مسلمانان چنین حکم و قضاوتی نخواهیم کرد. اما معنای دوم اختصاصی به مسلمانان نداشته و نسبت به هر شخص دیگری از مسلمان و غیر مسلمان به کار می رود. به این معنا که وقتی مالی را در دست حتی کافری می بینیم و یا معامله را انجام می دهد در مقام داوری حکم می کنیم که این معامله به صورت کامل انجام شده و نقص ندارد.( مصباح الاصول ؛ ج 3 ص 322)

بنابر این دو برداشت در باره اصل صحت وجود دارد که برداشت نخست بر پایه حسن ظن و گمان نیکو بنا گذاری شده و اصلی از اصول اخلاقی شمرده می شود . بدین معنا که اگر در عمل مسلمان یا مومنی به لحاظ حکم تکلیفی ، تردید حاصل شد که آن چه از گفتار و کردار و عقیده نمود می کند ، حلال و مشروع و یا حرام و قبیح است، باید عمل و کار وی را بر وجه مباح و جایز حمل کرد؛ به عنوان نمونه اگر کسی از دور سخنی گفت و شنونده شک کرد آیا سلام می کند و یا ناسزا می گوید یا شخصی مایعی می نوشد و مشخص نیست آب است یا نوشیدنی حرام ، یا مردی به همراه زنی مشاهده شد و هر دو به زوجیت خود اقرار کردند، در این موارد و مشابه آن که در جامعه فراوان اتفاق می افتد می بایست اصل را مورد ملاحظه قرار داده و به اقتضای آن فعل را بر امر مباح و جایزی حمل کرد و گفتار و کردار و عقیده وی را بر شکل درست و نیکوی آن بار نمود.

ولی بنا به برداشت دوم ، اصل صحت تنها قاعده ای فقهی است که در کتاب های علم اصول از آن بحث می شود و به مسلمانان اختصاص ندارد . از این رو اگر در فعل و کار کسی به لحاظ حکم وضعی تردید شد که آیا آن را به صورت درست و صحیح انجام داده یا نداده است ، باید عملش را بر درستی بار کرد. به عنوان نمونه اگر معامله ای چون خرید و فروشی ، ازدواج و طلاقی انجام دهد همه این موارد بر صحت حمل می شود و آثار عقود  یا ایقاعات مترتب می گردد.

قرآن و اصالت صحت

اصل صحت به عنوان یک اصل اخلاقی ، اصلی عقلایی است. به این معنا که جوامع انسانی بر پایه اصول عقلایی نسبت به رفتار دیگران چنین برخوردی را به کار می گیرد. بنابراین اگر سخن از اصل صحت در قرآن و آموزه های آن به میان می آید به معنای حکمی امضایی و تاییدی است و این گونه نیست که اسلام آن را به عنوان یک اصل تاسیسی ابداع کرده و برای نخستین بار به مردما سفارش داه باشد. سیره عقلایی مردمان بر این است که در رفتار خویش نسبت به دیگران این گونه رفتار کنند و اصل را بر صحت قرار دهند. این گونه است که در بسیاری از دستورها و ضرب المثل های اقوام مختلف با دستورهای مشابه اصل صحت مواجه می شویم. در دستوری از کنفوسیوس به این مطلب رو به رو می شویم که می فرماید درباره دیگری چنان که دستوری می داری که دیگری با تو انجام دهد. آن را به خود نمی پسندی بر دیگران مپسند و آن را برای خود می خواهی برای دیگران نیز بخواه.

قرآن نیز این اصل را به شیوه های مختلف تایید و امضا کرده است . در این جا به برخی از موارد و شواهدی که این اصل را تایید و امضا می کند توجه داده می شود.

خداوند در آیه 83 سوره بقره دستور می دهد که در برخورد گفتاری با دیگران اصل را بر گفتار نیکو و پسندیده قرار دهید: قولوا للناس حسنا. هر چند که ظاهر این آیه آن است که با مردم به نیکی سخن بگویید و گفتارتان  سبب بغض و عداوت نگردد؛ ولی می توان با توجه به روایتی از امام صادق در تفسیر آیه آن را به عنوان شاهدی بر تایید اصل عقلایی دانست. امام صادق با اشاره به آیه می فرماید:  تا زمانی که یقین ندارید کار دیگران شر و قبیح و ناپسند است درباره آن جز داوری خیر و نیکو نداشته باشید.( کافی ج 2 ص 164) شیخ انصاری نیز در توضیح آن می نویسد: شاید مراد از قول در آیه و روایت همان ظن و اعتقاد باشد ؛ بدین ترتیب آیه کریمه به کمک روایت ، به حسن ظن و گمان نیکو در حق دیگران بردن ترغیب و تشویق می کند و بدگمانی را نسبت به مردم ناپسند می شمارد.( فرائد الاصول ج 2 ص 715)

در سوره حجرات آیه 12 می فرماید: یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیرا من الظن ان بعض الظن اثم ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید از گمان بسیار پرهیز کنید ؛ زیرا برخی از ظنون گناه هستند. در این آیه مومنان از بسیاری از گمان ها درباره دیگران منع شده اند که مراد گمان سوء است؛ نه گمان خیر؛ زیرا در آیه 12 سوره نور قرآن به گمان خیر که همان حسن ظن و گمان نیکو است ، تشویق و ترغیب کرده است.

در این آیه سخن از گمان بد نکردن در باره دیگری است و هر چند که گمان و ظن یکی از حالات چهارگانه یقین و گمان و شک و وهم است که به طور غیر اختیاری بر انسان عارض می شود و نمی تواند مورد امر و نهی قرار گیرد ولی مراد آن است که انسان آثار ظن و گمان را نباید بر آن بار کند و به چنین گمانی ترتیب اثر دهد. به این معنا که شخص نباید به گمان بدی که در حق دیگران می کند اعتنایی کند. بنابراین اگر گمانی بد در دل وی خطور کرد اشکالی ندارد ولی نباید بدان توجه و آثارش را بر آن مترتب سازد. در روایات آمده است که یکی از چیزهایی که برای مومن نیکوست و راه خلاصی آن را دارد گمان بد و سوء ظن است که راه رهایی از آن بی توجهی به آن و جامه عمل نپوشاندن به آن است. (وسائل الشیعه ج 8 ص 263)

هدف از این کار آن است که آبروی مومن حفظ شود ؛ زیرا مومن در پیشگاه خداوند از منزلت و جایگاه والا و برتری برخوردار است و آبروی او از جمله سه گانه هایی است که نمی توان متعرض آن شد؛ زیرا شخصی مسلمان شود جان و مال و عرضش در امان است و آبروی و حفظ آن یکی از مهم ترین مسایلی است که نمی توان آن را بی ارزش کرد و به تعرض به آن آبروی شخص را به خطر انداخت.

در قرآن پیامبر (ص) به علت آبروداری ستوده شده است. آن حضرت (ص) چنان عمل می کرد که منافقان وی را متهم کرده بودند که سادگی می کند و شخصی خوش باور است. قرآن بیان می کند که خوش باوری آن حضرت به نفع و سود شماست که حفظ آبروی شما را می کند و آن چه در دل دارید آشکار نمی سازد . ( توبه آیه 61) زیرا اگر پیامبر (ص) می خواست بی درنگ پرده ها را کنار می زدد و شما را رسوا می ساخت که مشکلات فراوانی برای شما پدید می آمد.

امیرمومنان علی (ع) می فرماید: کارهای بردار دینی ات را بر بهترین وجه حمل کن و در سخن وی بر اساس بدگمانی داوری نکن، مگر آن که یقین به خلاف پیدا کنی .(کافی ؛ ج 2 ص 361)

 


  

بی گمان می توان برای ایمان کارکردهای چندی در حوزه امور مادی و معنوی و نیز در دنیا و آخرت در آموزه های قرآنی یافت. در جامعه شناسی دین که از دین به عنوان یک پدیده اجتماعی بحث می شود ، تلاش بر این است تا کارکردهای دین ( ایمان ) در حوزه عمل اجتماعی انسان شناسایی و تحلیل و تبیین گردد. رویکردهای مختلف روان شناسی تحلیلی ، روان شناسی اجتماعی ، عقل گرایی و کارکردگرایی همه در صدد تبیین کارکردهای آن در حوزه مختلف هستند هر چند که سخن از مسایل عاطفی و عقلانیت به میان می آید. به این معنا که می کوشند تا در یابند که دین در زندگی مردمان چه نقشی را ایفا می کند. هدف این نیست تا بر درستی و نادرستی آن دسترسی یابند و به داوری در این حوزه بنشینند، بلکه تلاش جامعه شناسی دین درک پدیده و کارکردهای آن می باشد؛ زیرا در نظر ایشان هر چیزی در جامعه می بایست از عنصر مفید بودند برخوردار باشد و به عنوان نهادی اجتماعی نقشی را در زندگی انسان به عهده گیرد. این نقش است که به هر نهادی معنا و مفهوم می بخشد و وجودش را هنجاری و مثبت می سازد. اگر نهادی کارویژه مشخصی نداشته باشد و یا نقشی را در زندگی انسان ایفا نکند به عنوان ناهنجار تلقی می شود و عمل جراحی برای رهایی از آن ضروری تشخیص داده می شود. حتی اگر برای پدیده ای کارکردی یافت شود ولی این کارکرد هنجاری نباشد باز به عنوان یک آسیب اجتماعی تلقی و توصیه و پیشنهادهایی برای رهایی از آن بیان می شود. مارکس و انگلس بر این باور بودند که نقش اجتماعی دین نه تنها سازنده نیست بلکه به جهاتی آسیب زاست. از این رو به عنوان افیون توده ها شناسایی و خواستار برداشتن این غده سرطانی از جوامع انسانی شده اند. به هر حال درباره نقش و کارکرد ایمان در زندگی فردی و اجتماعی مباحث و رویکردهای مختلفی مطرح شده است. جامعه شناسان دین در پی کشف این کارکرد با رویکردهای مختلفی به این مساله به عنوان پدیده ای اجتماعی نگریسته اند. برخی سخن از کارکرد آن در حوزه روان شناسی به میان آورده و تاکید می کنند که دین و ایمان مهم ترین و اصلی ترین کارکرد خود را در حوزه عاطفه و آرامش انسان به جا می گذارد. برخی دیگر آن را عاملی مهم در همبستگی اجتماعی دانسته و از کارکرد دین در اتحاد جوامع سخن می گویند. رویکرد عقل گرایی در پی کشف کارکرد به حوزه معنابخشی سری می زند و می کوشد برای دین کارکردی در حوزه عقلانیت بیابد. آنان بر این باورند که کارکرد اصلی دین و ایمان معنابخشی به زندگی انسان است و انتظاری که می بایست از ایمان و دین داشت این است که به زندگی ما در این دنیا معنای درست و مفهومی هدفمند بخشد. مرگ را تفسیری درست کند و پوچ گرایی را از ساحت هستی و زندگی انسان بزداید. هر یک از رویکردهای جامعه شناسی دین تلاشی برای درک کارکردهای دین و ایمان است. از آن جایی که این تلاش های انسانی ناتوان از تصویر و ترسیمی درست و کامل از کارکرد و نقش ایمان حتی در حوزه اجتماعی و یا زندگی دنیایی مردم است ، در این نوشتار تلاش می شود تا با نگاهی به آیات و آموزه های وحیانی قرآن بینش و نگرش قرآن را نسبت به کارکردهای ایمان و دین در زندگی بشر به دست دهیم. تفسیر جامعه شناسی دین، نگرشی بیرون دینی از تفسیر ایمان و دین و جایگاه آن در زندگی است ولی تفسیر قرآنی تفسیر و تحلیل درون دینی است. تفاوت این دو دیدگاه در این است که تحلیل قرآنی مستند به کارکردهایی است که دین برای خود به طور مشخص معین کرده است که می تواند گاه مخالف انتظارات و کارکردهایی باشد که تفسیر برون دینی ارایه می دهد و گاه دیگر نیز افزون تر از کارکردهای تعیین شده جامعه شناسی دین باشد. از این رو می بایست نگرش درون دینی را بسیار جدی و مهم تلقی کرد ؛ زیرا دین خود مشخص می کند که چه انتظاراتی می بایست از دین و ایمان داشت و چه انتظاراتی را نداشته باشد. به سخن دیگر دین خود نه تنها محدوده انتظارات را مشخص می کند بلکه خود کارکردها و آثار ایمان را نیز تبیین می نماید. از این رو ما در این نوشتار تنها از زاویه درون دینی به مساله می پردازیم و بررسی آثار و کارکردهای دین از منظر برون دینی را به فرصت دیگر وامی گذاریم.


86/3/10::: 11:53 ص
نظر()
  

زندگی در برزخ ویژگی های خاص خود را دارد. قرآن در آیات چندی به این ویژگی ها پرداخته است. یکی از ویژگی های عالم برزخ داشتن روز و شب است. هر چند که قرآن به کیفیت آن نپرداخته است ولی می توان دریافت که شباهتی با روز و شب دنیای دارد ولی ممکن است که این طول و زمان آن با زندگی دنیایی تفاوت دارد. خداوند می فرماید: النار یعرضون علیها غدوا و عشیا و یوم تقوم الساعه ادخلوا آل فرعون اشد العذاب؛ هر بامدادان و شبانگاهان آتش دوزخ بر آنان عرضه می شود و هنگامی که قیامت بر پا می شود گفته می شود که آل فرعون را در عذابی دردناک وارد کنید. ( غافر آیه 46) از دیگر ویژگی های برزخ پرسش و پاسخ از اعمال دنیایی انسان است ( ابراهیم آیه 27) از این رو انسان بر اساس عمل کرد خود در آن جا به بهشت برزخی یا دوزخی برزخی در می آید. اگر انسانی عملکرد وی بر پایه آموزه های وحیانی باشد در بهشت برزخی از هر گونه آسایش و نعمت های مشابه دنیا و بهتر برخوردار می گردد که در آیات چندی به عنوان نمونه از گروه هایی با صفات مشخصی چون شهیدان ( آل عمران آیه 169 و 170) و مقربان به خدا (واقعه آیه 88 و 89) و یا اشخاص خاصی چون حبیب نجار ( یس آیه 20 و 26) یاد می کند که از بهشت برزخی بهره مند هستند. در مقابل بیان می کند که چگونه اصحاب شمال و کافران تکذیب گر و گمراه در عالم برزخ گرفتار دوزخ و آتش آن هستند.( واقعه آیات 90 تا 93) و یا فرعون و آل او در برزخ دوزخی چگونه معذب می باشند.(غافر آیه 45 و 46) از ویژگی های بهشت برزخی همانندی آن با بهشت رستاخیز است از این رو از امکاناتی برتر از زندگی دنیایی برخوردار می باشند و هرگز گرفتار حزن و اندوه نمی شوند.(آل عمران 169 و 170) آنان در بهشت برزخی خوشحال و شادامان هستند و زا عطایا و نعمت های الهی برخوردار می باشند.( همان ) آنان هم چنین در آن جا از آسودگی خاطر برخوردار بوده و از فضل الهی بهره مند هستند.( محمد آیه 4 و 5 و نیز همان ) در مقابل در دوزخ برزخی نیز شرایط سختی وجود دارد و افراد در آن گرفتار انواع و اقسام عذاب های دردناک هستند. عذاب های برزخی ویژه دوزخیان عبارتند از آب های داغ و جوشان ( واقعه آیه 92 و 93) آتش (نوح آیه 25 و 26) اهانت و خفت ( انعام آیه 93) ناخوشایندی و بدی آن ( غافر آیه 45 و 46) برزخیان در برزخ از وضعیت خود آگاهی کاملی دارند و فرشتگان مجرمان را از محرومیت از رحمت الهی آگاه می سازند.(فرقان آیه 22) غیر از کسانی که می میرند کسانی دیگری نیز به عالم برزخ می روند از این رو می توان گفت که برزخ عالمی است که امکان ورود به آن حتی برای کسانی که نمرده اند نیز فراهم است . قرآن با آن که به صراحت بیان می دارد که حضرت عیسی (ع) نمرده است و یا کشته نشده است و تنها روح او به عالم بالا برده شده است با این همه سخن از بود آن حضرت در عالم برزخ می کند. (مریم آیه 30 و 33) به هرحال عالم برزخ عالمی است که پس از مرگ برای بیشتری مردمان آغاز می شود و انسان دوباره در آن زنده می شود و به زندگی جدیدی وارد می شود و گویا مدتی بیش از زمان زمینی در آن عالم به سر خواهند برد و این که برخی و یا بیشتری از آنان دوباره مبتلا به مرگ دیگری خواهند شد که با قیامت دوباره زنده می شوند. ویژگی های قرآن برای این عالم بیان می کند که خاص آن است و شباهتی با دنیا و آخرت دارد چنان که تمایزاتی نیز دارد که از عنوان برزخ می توان آن را به دست آورد.


86/3/6::: 7:33 ع
نظر()
  

 

هر چند که عارفان منزل استقامت را یکی از مراحل سیر و سلوک بر شمرده اند و به نظر ایشان مرحله استقامت برزخی میان پرتگاه هراسناک عالم تکثر و تفرق و سدره المنتهی جمع می باشد و یا روحی دانسته اند که احوال سالکان بدان زنده و باقی است.( فتوحات مکیه ابن عربی ج 2 ص 217 و منازل السایرین ص 42 و مدارج السالکین ج 2 ص 108) ولی در اصطلاح قرآنی اسقامت همان پایداری در دین و صراط مستقیم و مسیر حق در برابر دوری از کژروی هاست.( التحریر و التنویر ج 11ص 282)

در تفسیر این مفهوم قرآنی گفته اند که مراد از استقامت این است که انسان در حال قیام و ایستادن در متعادل ترین حالت و مسلط بر توانایی ها و کارهای خود باشد. در حقیقت این تسلط انسان بر خود بیانگر شخصیت و شان انسان سالم را می رساند که می تواند کارها را مناسب با استعداد انسانی انجام دهد. در ادبیات عربی و فرهنگ تازی متعادل ترین حالت هر چیزی به گونه ای که امکان نمایان شدن همه آثار و توانایی ها آن وجود داشته باشد ، به صورت استعاره با واژه قیام یاد می شود ، بنابراین قیام عمود این است که به صورت طولی بر افشته گردد و قیام عدل به گسترش عدالت در زمین است. از این رو استقامت نیز به معنای طلب قیام و استدعای ظهور همه آثار و منافع است. نمایان شدن همه ویژگی ها و آثار هر پدیده ای نیز به حسب توانایی و شخصیت ذاتی آن گوناگون است . استقامت انسان در امری آن است که شخص قیام به آن امر و اصلاح آن را از خود طلب کند ، به گونه ای که کامل شود و فساد ونقص در آن راه نیابد.

تفاوت صبر (شکیبایی ) با استقامت (پایداری) در آن است که صبر در ناملایمات به کار می رود در حالی استقامت این گونه نیست. استقامت به معنای پافشاری و پایداری در اصل دین و ارزش های دینی و عدم کژروی از راه حق به بیراهه های کفر و نفاق و شرک است که بیشتر در حوزه فکری و عقیدتی است در حالی که صبر و شکیبایی در برابر سختی های اطاعت و دشواری های مصائب و عدم تمکین در برابر طغیان شهوات است که بیشتر در مقام عمل متصور است؛ از این رو در روایات قسیم یک دیگر قرار گرفته اند.

به هر حال مفهومی قرآنی استقامت نیز بدان سبب که همه آیات ( جز یک آیه) در یک نگاه کلی استقامت در زمینه توحید و باور به ربوبیت خداوند و سیر به سوی او بر اساس این بارو مطرح کرده و می توان از آن به استقامت در دین تعبیر کرد ، با مفاهمی چون صراط مستقیم ، هدایت ، عبودیت ، ایمان ، عمل صالح و تقوا و هر آن چه لازمه دینداری است ، پیوند دارد ؛ زیرا استقامت در آن مفهوم پس از پذیرش دین مطرح می شود: ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا( فصلت آیه 30) و یا فاستقم کما امرت( هود آیه 112) بنابراین استقامت به معنای کمال رساندن مولفه های لازم دینداری چون تقوا ، هدایت ، ایمان ، عبودیت و عمل صالح است.

با توجه به آیات قرآنی می توان گفت که شناخت ویژگی های صراط مستقیم و رهروان آن ( انعام آیه 87 و یس آیه 4 و نیز 118) اهل استقامت چون پیامبران ، صدیقان ، شهیدان و صالحان که بندگان نعمت یافته خدایند اهل استقامت هستند.(نساء آیه 68)

از آثار استقامت در دنیا می توان به نزول برکات اشاره کرد. قرآن بیان می دارد که کسی که استقامت در دین ورزد خداوند روز فراوان را نصیب او می کند ( جن آیه 16) و در آیه دیگری توضیح می دهد که این نعمت و روزی فراوان هم آسمانی و هم زمینی و هم مادی و هم معنوی و هم دنیوی و هم اخروی خواهد بود.( مائده آیه 66)    


86/2/30::: 8:47 ص
نظر()
  

 

هر داد و ستدی ، فروشنده و خریداری دارد و در این میان چیزی که مالیت و ارزش خرید و فروش دارد از سوی مالک و صاحب قانونی آن عرضه می شود و خریدار در برابر مالک شدن آن چیز با ارزشی را می دهد. با این داد و ستد چیزهایی جا به جا می شوند و هر یک آن چیزی را که رضایت و خشنودی گرفته مالک می شود. همواره در داد و ستدهای ما حقی و مالی که از آن ماست جا به جا می شود. در همه این نقل و انتقال و خرید و فروش ها هر دو سوی معامله می کوشد تا چیزی را که به دست می آورد از نظر ارزشی برابر باشد و یا نوعی برابر و هم ارزشی در آن وجود داشته باشد تا مغبون نشود و زیان نکند. از این رو هر یک از دو سو بر این باور است که در این معامله سود کرده و زیان نبرده است و یا اگر زیانی دیده آن اندازه نبوده است ؛ زیرا هدف وی به دست آوردن آن چیز بوده که به نظر وی از ارزش دیگری برخوردار است که شاید به چشم نیاید.

اما نوع دیگری از تجارت است که در آن صاحب حق و مال خود در ازای پرداخت چیزی مال خودش را می خرد و این تنها میان خدا و بنده اتفاق می افتد. انفاق در راه خدا از مصادیق این معناست. خداوندی که خود مالک هستی و همه چیز آن است حاضر می شود تا همان چیزهایی که مال خودش است از انسان بازخرد و در مقابل چیزی دیگر که با ارزش تر است بدهد.

انفاق در راه خدا به تعیبر قرآن از اموری است که تجارت با خدا شمرده می شود و فروشنده در برابر نه تنها از عذاب دوزخ رهایی می یابد بلکه این فرصت برای او فراهم می آید تا از چشم پوشی و مغفرت و رحمت خداوند بهره مند گردد و بهشت رضوان را در آخرت از آن خود کند. خداوند در آیه 10 تا 12 سوره صف می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید آیا شما را به تجارتی رهنمون شوم تا شما را از عذاب دردناک رهایی بخشد ؟ ایمان به می آورید و در راه او به اموالتان مجاهدت می کنید ... تا خداوند از گناهان شما درگذرد و شما را به بهشت هایی در آورد که از زیر درختان آن رودها روان است.چ

در آیه 29 سوره فاطر از انفاق مال در راه خدا به عنوان تجارتی کساد ناپذیر یاد می کند که هرگز زیانی در آن راه نمی یابد و بازار آن کساد نمی شود.

در آیاتی دیگر با کنابه و تعبیر لطیف از این داد و ستد به وام دادن به خدا یاد می کند ( بقره آیه 245) و بیان می دارد که اگر شما به مستحقی انفاق مالی کنید و در راه خدا پولی و مالی را هزینه کنید آن که این مال را می گیرد در حقیقت خداست و این دست انسانی که می گیرد پیش از آن که به دست او برسد در دستان خدا قرار گرفته است و این خداوند است که آن را دریافت و به بنده خود می دهد. خداوند در آیه 104 سوره توبه در این باره می فرماید: الم یعلموا ان الله هو .... و یاخذ الصدقات؛ آیا نمی دانید که خداوند .... صدقات را می گیرد.


  

تکرار پیام و تعدد منبع آن

در روان شناسی تبلیغات بر این نکته تاکید می شود که تکرار یک پیام در زمان های مختلف و در شرایط متغیر تاثیر بسیاری در پذیرش پیام و تغییر مثبت نگرشی نسبت به محتوای آن ایجاد می کند. چنان که این پیام از سوی افراد مختلف تکرار و منبع پیام شخصیت های مقبول و محبوب باشد ، احتمال تاثیر گذاری دوچندان می شود.

در آیات قرآنی با توجه به اصول روان شناسی از این روش برای تاثیرگذاری پیام و تغییر در بینش و نگرش افراد و مخاطبان بهره گرفته شده است. یکی از علل تکرار آیات همین نکته روان شناختی است. در یک سوره گاه عبارتی بارها تکرار می شود بدون آن در ساختار جمله و واژگان آن تغییر پدید آید. این تکرار همانند تصاویری فیلم هاست که در هر فریم یک تصویر تکرار می شود. در دوران اقتدار بلشویک ها در شوروی برای تاثیر گذاری بر ضمیر ناخودآگاه افراد از این شیوه بهره گرفته می شد. به این معنا که از هر فریم و تصاویر 24 تایی یک تصویر به لنین اختصاص داده می شد که به سرعت به صورت محو و پس زمینه بر چشمان تماشاگران نقش می بست. از آن جایی که چشم نمی تواند آن را ضبط کند و فواصل کوتاه را حذف می کند این تصاویر تنها در پس زمینه ذهن آنان نقش می بست. آنان به صورت ناخودآگاه حضور لنین را در همه جا احساس می کردند. نقش بستن یک پیام از این طریق در ضمیر ناخودآگاه انسان با بهره گیری از شیوه تکرار یک پیام کوتاه انجام می گرفت.

در آیات قرآنی در میان هر چند گزاره خبری یک پیام مهم تکرار می شود . برای نمونه در سوره الرحمن این پیام همواره تکرار می شود: فبای آلاء ربکما تکذبان ؛ پس کدامین نعمت های پروردگارتان را تکذیب می کنید؟ و یا در سوره شعراء بارها این پیام تکرار می شود: الاتتقون انی لکم رسول امین؛ آیا تقوا پیشه نمی کنید به راستی که من برای شما پیامبری امین از سوی پروردگار هستم. یا پیام : یا قوم اعبدوا الله در آیات 59 و 65 و 73 و 85 سوره اعراف و 50 و 61 و 84 سوره هود تکرار می شود.

از سوی دیگر با تکرار یک پیام از سوی اشخاص و پیامبران مختلف مواجه می شویم. خداوند می توانست پیامی را به طور مستقیم بیان کند و یا بدون آن که آن را از زبان چند پیامبر بیان کند تنها از طریق یک پیامبر تکرار کند ولی می بینم که یک مطلب و پیام بارها از زبان اشخاص مختلف و متعددی در بستر و شرایط مختلف بیان می شود. دست کم می توان پیام های قرآن را از زبان 25 پیامبر بزرگ و 5 پیامبر اولوالعزم شنید. پیامبرانی که از زمان آغاز زیست انسان در کره خاکی این ماموریت را یافته اند تا به سه اصل بنیادین وحدت خالقیت و ربوبیت و هدفمندی خلقت و بازگشت و معاد و حساب و کتاب اشاره تاکید کنند. اگر رسالت را پیام رسانی بدانیم اصول اساسی این پیام همان یگانگی آفریدگار و یگانگی ربوبیت و معاد است.

این گونه است که مخاطبان می رساند که در طول تاریخ بشری همواره یک پیام خاص از سوی همه بزرگان دین تکرار می شده است. در این جا منبع پیام همواره تغییر می کند ولی محتوا ثابت است. شخصیت مختلف به عنوان منبع پیام آن را در گوش دل های مخاطبان خود تکرار می کنند.

اگر آیات قرآن را به خوبی و با نگاهی هدفمند و وحدت محور بررسی کنیم در می یابیم که همه آیات همین سه اصل را به صورت تصریف آیات و با کمی تغییر در مثال ها به کار می برند. در ورای همه این آیات بیانی همین نکته نهفته است که خدا در همه جا اصل و دیگران سایه و شانی از شئونات اویند و در پس زمینه هرتصویری آن چه هست و اصل است خداست. از این رو همانند میوه های و فرآورده های یک بوستان هستند که با آن که از یک خاک و یک آب و هوا بهره می برند میوه ها و فرآورده هایی مختلف و متنوع با بوی و مزه های گوناگونی بار می دهند توگویی هیچ ارتباطی با یک دیگر ندارند در حالی که همه از یک چیز بهره برده اند و هر کدام بر اساس شان و شکل خویش طوری آن را نموده و نمایانده است. نور واحدی است که در مشبک های رنگارنگ افتاده و هر کس تصویری متفاوت از آن اصل واحد می نمایاند. این همه خود نوعی دیگر از تصریف آیات است. تکرار یک حقیقت هستند هر چند که لاتکرار فی التجلی و هر اسمی خود تجلی دیگری است با این همه اصل دیگری نیست و همه بیانگر یک اصل هستند که آن توحید است.  


86/2/20::: 8:7 ص
نظر()
  

بی گمان زمین با همه ظرفیت ها و توانمندی های ذاتی اش ، از این که بتواند همه آن چه که مردمان در آن از زشت و بدی به جا می آورند ، به تمام و کمال پاسخ در خوری دهد. بسیاری از رفتارها و کردارهای بشر آسیب هایی به شخص و یا گروه ها و حتی ملت ها و فراتر به زمین و آسمان و موجودات آن وارد می آورد که بیرون از تصور است. در نظر بگیرید که شخصی دیوانه رهبر کشوری باشد که از بمب هسته ای نتروژنی و یا هیدروژنی برخوردار است و آن را در جنگی به کار می برد آثار زیانبار کشتار دست جمعی مردمی بی گناه و یا آثار مخرب زیست محیطی آن که سال ها و نسل ها بر جا می ماند ، آن اندازه فاجعه آمیز است که نمی توان با کشتن و مجازات مسئول این کشتار دست جمعی آن را جبران کرد. از این رو زمین از این ظرفیت برخوردار نیست تا بتواند سرزمین مجازات اعمال و رفتار زشت و مخرب بشری باشد. همین مساله درباره پاداش برخی از اعمال پسندیده و خوب نیز صدق می کند. بنابراین لازم و ضروری است که مکان و جایی دیگر به عنوان سرزمین مجازات قرار داده شود. این همان دنیایی است که از آن به آخرت تعبیر می شود و دوزخ سرزمین مجازات بدکاران و زشت کاران است. دراین نوشتار وضعیت بدکاران و دوزخیان را از زبان قرآن بیان می کنیم تا باشد از آن پند گیریم و از قرار گرفتن در آن وضعیت و موقعیت رهایی یابیم.

آرزوی دوزخیان

قرآن هنگامی که وضعیت دوزخیان اشاره می کند برای آنان آرزوها و امیالی را بیان می کند که در حقیقت توضیح و تشریح وضعیت زیست و زندگی آنان در دوزخ و فشارها و عذاب هایی است که به آنان وارد می شود.

از مهم ترین آرزوهایی که قرآن برای دوزخیان بیان می کند آرزوی این است که خدا را در دنیا اطاعت می کردند. هنگامی که در آتش دوزخ این رو و آن رو می شوند و برشته و کباب می شوند این آرزو را به زبان می آورند که ای کاش در دنیا به اطاعت خداوند می پرداختند.( احزاب آیه 66) و از همان راهی می رفتند که پیامبر(ص) پیموده و از شر عذاب و آتش دوزخ رهایی یافته اند.( فرقان آیه 27) در آن جاست که در می یابند که راه مستقیم پیامبر و روش و سیر و سلوک آن بزرگوار می توانست آنان را از این گونه کباب شدن رهایی بخشد. قرآن این سخن زمانی از ایشان نقل می کند که آنان به شدت گرفتار آتش هستند و به سختی عذاب وعده داده شده را می چشند. چشمانشان زمانی به واقعیت باز شد که پرده های دنیایی کنار رفت و به تعبیر قرآن چشمان تیز و بینا گردید : بصرک الیوم حدید( معارج ) این تیزی و درخشش چون آهنش به این است که آن چه شنیده بود را می چشد و با تمام وجود لمس می کند. از این رو آرزوی بازگشت به دنیا و ایمان آوری به خدا را مطرح می سازد ( انعام آیه 27) وقتی هدف از این آرزوی تبیین می گردد به دو انگیزه اصلی برای بازگشت می توان دست یافت ؛ نخست آن که ایمان به خدا آورده و به اطاعت خدا و آموزه های وحیانی پرداخته و راه پیامبران را بپمایند و دوم آن که از رهبرانی که آنان را به سوی باطل و دوزخ کشانده اند بیزاری بجویند و اعلام برائت کنند .(بقره آیه 166 و 167)

بخش نخست این آرزو به شکل آرزوی بازگشت به دنیا برای انجام دادن کارهای نیک و اعمال صالح ( زمر آیه 58 و 60) و پیش فرستادن کارهای نیک در دنیا برای آخرت ( فجر آیه 23 و 24) خودنمایی می کند و بخش دوم آن نیز به لعن و نفرین و تخاصم خود را در قیامت نشان می دهد.

از دیگر آرزوهای دوزخیان این است که ای کاش از حساب و کتاب خود آگاه نمی شدند؛ زیرا به نظر ایشان عدم آگاهی موجب می شود تا راحت تر بتوانند با مشکلات و بلایا و عذاب های دوزخی کنار بیایند. این بدانند جاودان در این آتش خواهند ماند و این سبب اعمال دنیوی آنان بوده است ، آنان را زجر می دهد.( حاقه آیه 25 تا 31) آنان همواره به خود امید می دهند که از این تنگنا روزی رهایی یابند ( غافر آیه 11) و لو شده با پرداخت فدیه از آن راحت شوند ( رعد آیه 18) به نظر آنان رهایی از این عذاب آن چنان مهم است که حاضرند از همه کس و کار خویش بگذرند و حتی از مال و فرزند و زن و خویشان مایه می گذارند.( معارج آیات 11 تا 15) هر دم برای رهایی به هر چیزی تمسک می کنند و فریادخواهی و استغاثه آنان گوش فلک را پر و کر می کند ( فرقان آیه 13 و 14 و فاطر آیه 36 و 37) به سوی ماموران عذاب می روند و آنان کمک و یاری می جویند تا دست کم آبی به ایشان برسانند.( کهف آیه 29)و یا از عذاب ایشان بکاهند.( غافرآیه 49) ولی استغاثه های آنان بی اثر بوده ( کهف آیه 29) و به آنان آب جوشان خورانده می شود.( همان ) و  وقتی در نهایت در می یابند که نمی توانند از عذاب دوزخ رها شوند آرزوی مرگ می کنند (حاقه آیات 25 تا 31) ولی افسوس که امکان مرگ نیز برای ایشان فراهم نیست و جاودان در آن به سر خواهند برد.

این ها نشان می دهد که عذاب دوزخ آن چنان سخت و شدید و طاقت فرسا که به هر شکلی دوزخیان می کوشند تا دست کم از بخشی از آن رهایی یابند و یا به جبران مافات بپردازند. درگیری و خصومت و بگو مگوهایی که قرآن درباره آنان نقل می کند این دشواری را به خوبی می نمایاند. هر گاه آنان با یک دیگر مواجه می شوند به لعن و نفرین یک دیگر می پردازند و خواهان دو برابر شدن عذاب دیگری می گردند که به نظر آنان موجب شده اند که گرفتار آتش دوزخ و دیگر عذاب های آن شوند.( اعراف آیه 38 و 39)  با رهبران خود برای اثبات بی گناهی خود به مجادله بر می خیزند و آنان را به اغواگری خود محکوم و سرزنش می کنند.( اعراف آیه 38 و ابراهیم آیه 21)

مشکل آن است که هم عذاب جسمی می بینند و هم عذاب روحی و روانی می شوند و از این رو بسیار در رنج و عذاب قرار می گیرند. به ویژه این که استهزای آنان به هنگام عذاب همراه با یادآوری عزت و احترامی بوده که در دنیا داشتند.(ذاریات آیه 13 و 14 و دخان آیه 47 و 49)

با آن که خودشان به حقانیت وعده ها اعتراف داشته و به درستی آن معتقدند(اعراف آیه 44 و ملک آیه 9 تا 9)  و به گناهانشان اقرار دارند(اعراف آیه 50 و 53)  ولی با دست از دروغگویی بر نمی دارند و به انکار انجام اعمال زشت در دنیا می پردازند(نحل آیه 28 و 29) و به دروغ می گویند که به پرسش بتان نپرداخته اند (غافر آیه 70) از این رو از این که پاها ( یس آیه 63 و 65) و دست ها ( همان ) و  پوست های بدن ( فصلت آیه 19 و 21) به سخن می آیند و چشم هایشان گواهی می دهند(همان ) و بر دهانشان مهر زده می شود (یس آیه 63) عصبانی و خشمگین می شوند.

مشکلی که دوزخیان با آن رو به رو هستند دگرگونی پوست هایشان ( مدثر آیه 26 تا 29) و ذوب شدن آن ها ( حج آیه 19 و 20) و روییده شدن پوست جدید بر روی پوست  بریان شده (نساء آیه 56) و کنده شدن پوست هاست(معارج آیه 15 و 16) از آنان در دوزخ با آب داغ ( واقعه آیه 92 و 93) و میوه های بدبو و تلخ ( واقعه آیه 51 و 56) پذیرایی می کنند. آب های دوزخی که تشنگی آنان را تشدید می کند.(اعراف آیه 50 و ص 56 و صافات  آیه 62)

غم و اندوه جانشان را به درد می آورد.( هود آیه 106) و آه و حسرت و پشیمانی دل هایشان را می فشارد.( بقره آیه 167 ) و در حسرت مال و قدرت از دست رفته خود ( حاقه آیه 25) و گوش ندادن به سخنان حق ( ملک آیه 6) و کوتاهی کردن در حق ( زمر آیه 56) و تهیه نکردن توشه آخرتی خود در دنیا ( فجر آیه 23) زندگی می کنند . زندگی ای که میان مرگ و زندگی است و برزخی میان آن دو می باشد.( ابراهیم آیه 16 و 17) یک پایشان در زندگی است و پای دیگرشان در مرگ گام بر می دارد.( طه آیه 74)

با گرزهای آهنین آنان را شکنجه می کنند ( حج آیه 19) و به ذلت و خواری دچار می شوند.(غاشیه آیه 1 تا 4) و چهره هایشان به گناه زشت می شود و دندان هایشان از زیر پوست نمایان می شود. به چهره بر روی دوزخ کشیده می شوند( فرقان آیه 34 و قمر آیه 47) و چهره هایشان سوخته می شود.( کهف آیه 29) و با صورت به دوزخ افکنده می شوند و همه نوع ذلت و خواری بر آنان تحمیل می شود.( اسراء آیه 97) آنان کر و کور می شوند و از همه چیز محروم می گردند و از یاری و امداد خدا دور می شوند.( قصص آیه 38)

این ها بخشی از عذاب دوزخ است که بر پایه آیات قرآن بیان شد تا تصویر و ترسیمی از عذاب دوزخ داشته باشیم و از آن پرهیز کنیم .

 


  

حس گرایی ، بینش کسانی است که ادراک حقیقی را منحصر به ادراک حسی و تجربه می دانند. اینان شاخه ای از مادیون هستند که همواره امور عالم را به ماده و قوای جسمانی نسبت می دهند . از این رو فلاسفه و فرزانگانی که حس را منشا علم بشر می دانند ،حسگرایان ، اصحاب حس و حسیون نامیده می شوند که در مقابل عقلیون وعقل گرایان قرار می گیرند. قرآن برای تبیین و تحلیل بینش حس گرایان، به بیان آثار و پیامدهای بینشی ، نگرشی و گرایشی اصحاب آن پرداخته است که در آغاز این نوشتار به پیروی از قرآن به این آثار اشاره می شود. بی ایمانی نخستین اثری که قرآن برای حس گرایان بیان می کند؛ زیرا کسانی که دنیا را ماده و تنها راه شناخت را قوای احساسی می دانند و به حس به عنوان تنها منبع شناختی می نگرند، نمی توانند به غیب و اموری نامشهود و نامحسوس ایمان آورد. از این رو نه تنها به خدا ایمان نمی آورند بلکه به هر چیزی که فراسوی ماده است ایمان نمی آورند و بر این باورند که آن چه از هستی می توان پذیرفت و باور داشت زندگی دنیایی و محسوس است که در آن زاده می شویم و می میریم و این که روحی باشد که در رستاخیز بر انگیخته و حسابرسی می شود ، امری موهوم و غیر علمی است. البته برخی از ایشان به آفریدگار و خدایی باور دارند که این دنیای محسوس را آفریده است.(مومنون آیه 33 تا 38) پرهیز از باور به امور غیر محسوس موجب می شود که امور غیب را نپذیرند و تنها به عالم شهود ایمان بیاورند و آن را بپذیرند، این گونه است که هر گونه ادعایی که نسبت به آخرت و امور غیر مشهود می شود ، به عنوان دروغ و امری غیر واقعی و نادرست تکذیب می کنند و مدعیان آن را به دیوانگی و غیر عقلانی بودن متهم می کنند و هر گونه دعوتی را نسبت به امور غیر مشهود چون وحی، آخرت و رستاخیز و پاسخگویی در پیشگاه خداوند رد می کنند و در نتیجه آن با پیامبران به مبارزه بر می خیزند و به عنوان حکم عقل و علم و دفاع از ساحت علم و عقل به مبارزه با دین و پرستش و دیگر آموزه های وحیانی می پردازند.(همان ) برای این که حقانیت خود را اثبات و مدعیان وجود عالم غیب و غیر مشهود را به چالش بکشانند، به طرح درخواست های غیر منطقی روی می آورند. قرآن بیان می دارد که به سبب بینش حس گرایانه این گروه است که برخی از ایشان از پیامبر (ص) درخواست داشتند تا برای اثبات حقانیت وجود فرشته و غیب و قیامت و پیامبری ، فرشته ای از عالم غیب و غیر محسوس بر ایشان نازل شود. حتی گام را از این نیز فراتر نهاده و خواستار این شدند که همراه خود نوشته ای مکتوب و محسوس بیاورد. با این همه باز به او ایمان نمی آورند ؛ زیرا اگر این امور اتفاق می افتاد باز به جهت تجسم یافتن و محسوس شدن ایمان نمی آورند. خداوند نیز بیان می کند که اگر ما فرشته را بخواهیم در زمین ظاهر کنیم می بایست مقتضیات و شرایط زمین و ماده را رعایت کنیم و به آن جامه جسمانیت بپوشانیم که دوباره اشکال باز می گردد و به صورت دور صریح هرگز نمی توان حقانیت عالم غیر مشهود و غیر محسوس را اثبات کرد. عوامل حس گرایی قرآن به عواملی که موجب می شود تا بینش و فلسفه حس گرایی در شخصی پدید آید، اشاره کرده و به تبیین و تحلیل آن ها می پردازد. در نگرش قرآنی جهل مهم ترین عاملی است که حس گرایی را ایجاد و تقویت می کند. قرآن توضیح می دهد که اعتقاد مشرکان به نفی اراده الهی در مساله مرگ ریشه در جهل و نادانی آنان دارد؛ از آن جایی که شناخت درستی از حقایق هستی ندارند موجب می شود که حقایق جهان را امور محسوس محدود سازند و در نتیجه آن از تاثیر اراده خداوند در پدیده مرگ غافل می شوند و نمی پذیرند که اراده غیر محسوس الهی می تواند در مساله مرگ نقشی را ایفا کند ؛ بلکه به نظر ایشان تنها امور حسی و عوامل مادی است که مرگ را موجب می شود. بنابراین ، می توان این نتیجه را از تحلیل مشرکان به دست آورد که علل و عامل مهمی که موجب شد تا به حس گرایی بپیوندند مساله جهل و عدم شناخت هستی و علل و عوامل موثر در ایجاد و تداوم آن است.( جاثیه آیه 23 و 24) در حقیقت ریشه حس گرایی در بینش و نگرش انسان را می بایست در جهل مردمان به واقعیت هستی و دنیا دانست . قرآن بیان می کند که بیشتر مردمان دانشی ندارند ؛ زیرا تنها آگاهی و دانش ایشان به ظاهر و آشکار دنیا و هستی و از باطن و ملکوت آن آگاهی و شناختی ندارند ؛ از این روست که بر پایه این بینش و نگرش، تحلیل و عمل کرده و گرایش های خویش را ساماندهی می کنند.(روم آیه 6 و 7) از این روست که از پیامبر می خواهند که اگر در عالم باطن و غیر محسوسی به جز عالم شهادت وجود دارد ، پدرانشان را که مرده اند ، زنده کند. این درخواست بر پایه این است که شناخت به مسایل دنیا و فرآیند زیست و مرگ در آن را نداشته و تصویر ناقص و نادرستی از هستی دارند.(جاثیه آیه 23 و 25) عوامل دیگری که قرآن به عنوان عامل گرایش انسان به حس گرایی یاد می کند ، عواملی هستند که ریشه در همین عامل اصلی و نخستین دارد؛ زیرا جهل به هستی و نادانی نسبت به واقعیت های دنیا موجب می شود تا نوعی کفر نسبت به امور غیر محسوس و مسایل غیبی پدید آید و تنها به اموری ایمان آورند که قابل تجربه باشند و حس آن را درک کند. از همین روست که بنی اسرائیل به سوی معبود حسی گرایش یافته و از پیامبر خویش می خواهند که معبودی محسوس برای آنان برگزیند تا به عبادت آن مشغول گردند. همین مساله موجب شده است که در غیاب و نبود حضرت موسی در میان مردم ، آنان خود اقدام به ساختن گوساله از جواهرات و زیور آلات می کنند و به پرستش آن مشغول می شوند( بقره آیه 93) روحیه استکباری ( فرقان آیه 21) و نیز تجاوزگری ( همان ) ظلم و ستم ( اعراف آیه 148) که از عوامل حس گرایی از آن یاد شده نیز ریشه در اصل جهل و نادانی انسان نسبت به هستی و واقعیت های آن دارد. این گونه است که حس گرایان با انکار معاد و فرشتگان و امور غیب دیگر به دنیاگرایی گرایش می یابند و به ستیز با امور غیب و هر آن چیزی که با آن ارتباط می یابد می پردازند.( فرقان آیه 17 تا 21 و نیز نجم آیه 27 تا 30) در نظر حس گرایان خداوند هیچ تاثیری در مرگ انسان ها و یا زنده بودن آنان ندارد بلکه آن که موجب زندگی و یا مرگ می شود ، دهر است که خود عاملی مادی است . به این معنا که روزگار و عوامل دنیوی موجب می شود که فردی به دنیا بیاید و یا از میان برود.( جاثیه آیه 23 و 25) از مهم ترین و معروف ترین اقوامی که در قرآن از آنان به حس گرایی یاد می کند، غیر از کافران ثمودی(مومنون آیه 31 تا 37) کافران (انعام آیه 25 و 29) قوم ابراهیم ( انعام آیه 76 و 78) قوم بنی اسرائیل است. این قوم با آن همه پیامبرانی که به سوی ایشان فرستاده و گسیل شده اند باز هم به غیب ایمان نیاورده و تنها به دنیا و امور حسی باورمند هستند . این گونه است که در همه مواردی که قرآن از ایشان یاد می کند به حس گرایی آنان مرتبط است. ( بقره آیه 55 و نساء آیه 153 و اعراف آیه 138 و طه 91) همین نگرش موجب شده است که در حال حاضر آنان نیز از مهم ترین طرفداران حس هستند و به تعبیر قرآن آنان علاقه شدیدی به زندگی دنیا داشته و می خواهند که هزاران سال بزیند.


  

جستارگشایی: بی گمان قرآن دانشنامه علوم و معارف نیست و به این هدف تدوین نشده است؛ بنابراین نباید از آن انتظار داشته باشیم تا درباره علوم و معارف بشری اطلاعات شناختی خاص ارایه دهد و به ما کمک کند تا دست کم برخی از دانش های انسانی را از آن فراگیریم و یا ما را با نظریاتی در این حوزه آشنا سازد. از این رو سخن گفتن از حزب به معنای اصطلاحی صرفا سیاسی در آموزه های قرآنی تلاشی بیهوده و تطبیق دانش سیاسی و اصطلاحات آن بر آیات و یا گزاره های قرآنی امری نادرست و تحمیل عقاید بر متن قرآنی است که مولف آن از این کار ما خشنود نخواهد شد. از این رو می بایست از همین آغاز از انتظارات خود بکاهیم و تنها به هدف مولف از تالیف وتدوین قرآن توجه داشته باشیم.

با این همه قرآن به عنوان کتاب هدایتی وحیانی به جهت جنبه و هدف اصلی هدایت گری انسان به سوی کمال مطلق و آموزش روش های و بیان راه های رسیدن از نوعی دربرگیرندگی برخوردار می باشد که می توان از این ویژگی و خصیصه آن برای شناخت برخی از مسایل در همه حوزه ها بهره جست. دو ویژگی این کتاب آسمانی و وحیانی را منحصر به فرد کرده است. نخستین ویژگی آن دوری از تحریف است که به ما این امکان را می بخشد تا از گزاره های آن به شرط دلالت مطابقی یا تضمنی و حتی التزامی به عنوان حد وسط منطقی بهره گیریم و در قیاسات به کار بریم . این ویژگی به معنای آن است که اگر به مطلبی در قرآن دست یافتیم که دلالت بر مراد تام و تمام باشد می توان به عنوان یک نظریه قطعی و علمی استفاده کرده و بر مصادیق تطبیق داده و احکام خاصی را استنباط کرد. ویژگی دوم قرآن است که به جهت جنبه هدایتی آن از در بردارندگی خاصی برخوردار است که از آن به "تبیان کل شی" در برخی از آیات تعبیر شده است. این امر موجب می شود تا هر آن چیزی که مرتبط با مساله هدایت بشری به سوی کمال در دنیا و آخرت باشد مورد نظر قرار گرفته و در آن کوتاهی نشده است. بنابراین تفریطی در آیات قرآن نسبت به مساله ای از مسایل هدایتی یافت نمی شود. از آن جایی که هدایت به سوی خاص آخرت نیست به همه مسایلی دنیوی و بشری که ارتباط تنگاتنگی با مساله هدایت به سوی سعادت دنیوی و اخروی دارد ، اشاره  و به کلیات آن پرداخته شده است. از این روست که می توان کلیاتی از مسایل سیاسی ، اقتصادی، فرهنگی ، اجتماعی ، روان شناسی و حتی برخی از علوم پایه مانند ریاضی ، شیمی ، فیزیک و مانند آن دست یافت. کلیاتی که از ویژگی استثنایی صحت قطعی تمامی برخوردار می باشد و تردید و شکی به این گزاره های کلی و قطعی راه پیدا نمی کند و می توان به عنوان کبرای قیاس از ­آن بهره برد.

اکنون بر این پایه این منطق و نظریه درباره گزاره های قرآنی به مساله حزب در آموزه های قرآنی با توجه به اصطلاح علوم سیاسی نظری می افکنیم تا به بینش و نگرش قرآنی در این مساله آگاهی یافته و از آن در گرایش روزمره خود بهره گیریم.

معناشناسی حزب

حزب در واژه شناسی عربی به معنای هر گروهی است که دارای گرایش های واحدی باشند.( العین ، خلیل فراهیدی ، ج 1 ص 375)

در اصطلاح دانش سیاسی روز ، حزب عبارت از سازمان سیاسی است که از هم فکران و طرف داران یک آرمان تشکیل شده است وبا داشتن تشکیلات منظم و برنامه های سیاسی کوتاه مدت و بلند مدت برای دست یابی به آرمان و اهدافش کوشش می کند. احزاب به طور معمول برای به دست گرفتن قدرت دولتی و یا شرکت در آن مبارزه می کنند.

حزب به گروهی از مردم اطلاق می شود که آرمان های مشترک و منافع خاصشان , آنان را از گروه بزرگ تر که جامعه ملی است ، متمایز می کند و با داشتن تشکیلات و برنامه منظم و یاری مردم تلاش می کنند تا قدرت دولتی را به دست گیرند و یا این که در قدرت ملی شریک گردند و برنامه و آرمان هایشان را بدین وسیله عملی سازند و در این راه به ویژه از وسایل قانونی یاری می گیرند .

معمولا در هر تعریف از حزب باید چهار فکر و رکن را در برگیرد: 1. حزب باید دارای سازمان های مرکزی و رهبری کننده و پایدار و ماندنی باشد. به بیان دیگر ، تشکیلات حزب نباید با مردن رهبران و یا بنیانگذاران حزب از هم بپاشد؛ 2. حزب باید دارای سازمان های محلی پایدار باشد و با سازمان مرکزی حزب ، ارتباط دایمی داشته باشد؛ 3. رهبران مرکزی و محلی حزب باید مصمم باشند که قدرت سیاسی را در کشور خواه به تنهایی و یا به کمک حزب های دیگر به دست گیرند و آن را رهبری و اداره کنند و نباید تنها به به اعمال نفوذ بر روی قدرت سیاسی حاکم اکتفا کنند؛ 4. حزب باید از پشتیبانی مردم برخوردار باشد. ( فرهنگ علوم سیاسی، مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران ، 1374 ، شماره واژه 1769 ص244 و 245)

با توجه به این تعریف شاید نتوان در گزاره های قرآنی اثری از حزب به معنا و مفهوم سیاسی و اصطلاحی آن یافت و تنها آن چه را که بتوان از نص واژه حزب در قرآن یافت معنای نخست آن باشد که گروه های هفکر را در بر می گرفت و حزب الله وحزب شیطان و یا احزاب بیان شده در سوره احزاب را به این معنا نسبت داد؛ ولی می توان با توجه به معنای اصطلاحی واژگان دیگری را در قرآن یافت که همین معنا اخیر و اصطلاحی را مورد نظر قرار داده و به کم و کیف آن اشاره کرده است. از جمله مصادیقی که می توان برای مفهوم اخیر در قرآن یافت حزب منافقان است که به عنوان یک جریان همفکر در تلاش کسب قدرت پدیدار شده و کوشش های جدی و مهمی را برای کسب قدرت به عمل آوردند. به نظر می رسد که در برخی از آیات از مصادیق دیگری نیز ردگیری و شناسایی کرد که نه عنوان جریان برانداز داخلی و نیروهای مخالف و اپوزیسیون بلکه به عنوان حزب به مفهوم واقعی آن تلاش داشتند تا قدرت را از گروه های رقیب داخلی به چنگ آورده و خود زمام امور را در دست گیرند. آنان با آن که در کنار پیامبر(ص) بودند ولی با به کار گیری روش های حزبی می کوشیدند تا دست کم در تغییر رویه دولت تاثیر گذار باشند و بر پایه سلایق و روش های اقتصادی ، فرهنگی ، نظامی و سیاسی آنان کارها صورت پذیرد. از این رو پس از رحلت نیز تلاش کردند تا همانند یک حزب امروزین با تشکیلات و سازمان های مرکزی و محلی در برخی از شهرهای اسلامی قدرت را از دست حزب رقیب بیرون آورند. از این رو می توان با توجه به هر دو مفهوم به این مساله پرداخت. آن چه در این نوشتار مورد بررسی و تحلیل قرار می گیرد ، حزب به معنای اصطلاحی آن است که در دو شکل منافقان به عنوان حزب برانداز و اپوزیسیون و حزب امت بروز و ظهور پیدا کرده است. حزب امت بخشی از امت اسلام را تشکیل می دادند که در پی قدرت بوده و کسب آن از اهداف مهم این تشکل سیاسی در عصر بعثت بوده است. امت در آیات قرآن به معنای گروه های هم فکر و هم مقصد به کار رفته است که می تواند بخشی از امت بزرگ اسلام باشد. این بدان معنا خواهد بود که امت اسلام خود به امت های چندی ( حزب به مفهوم اصطلاحی آن ) دسته بندی می شدند که هر کدام دارای روش های خاص و اهداف ویژه ای بوده اند. در آیات قرآنی سخن از امت وسط ، امت مقتصده ، امت شاهد و امت های دیگری از امت اسلام است که بر این نکته اشاره دارد. افزون براین در امت بزرگ اسلام دسته ها و گروه های متعددی پدیدار شده بود که قرآن به جهت اختلاف شدید از نظر بینشی ، نگرشی ، گرایشی و کنشی به آنان پرداخته و مسایل و کنش ها و واکنش های آنان را تحلیل و تبیین کرده است. در آیه 52 و 53 از این که برخی از امت بزرگ اسلام رفتار و منش دیگری را در پیش گرفته و به دستجات و گروه های خرد تقسیم شده و هر یک از ایشان داشته ها و روش ها و منش های خویش را برتر یافته و بدان افتخار کرده و شادمانی می کند ، مورد توجه قرار می دهد و آنان را به این روش سرزنش می کند. در آیه 32 سوره روم نیز از این که امت بزرگ اسلام یک پارچگی خود را از دست داده و به گروه های متعددی با گرایش های مختلف تقسیم شده اند و بدان نیز افتخار می کند ، مورد نکوهش و سرزنش قرار می دهد. این همه نشان می دهد که حزب به اصطلاح سیاسی و امروزین آن در ایات قرآنی با عناوین و اصطلاحات خاص دیگری مورد توجه و نظر قرار گرفته و خداوند در قرآن به تبیین و تحلیل آثار و پیامدهای این گونه تحزب گرایی پرداخته است.

حزب نفاق

یکی از احزاب مهم سیاسی که در قرآن بدان توجه شده است ، حزب نفاق است. نفاق ، در اصطلاح قرآنی یک گرایش دینی و سیاسی با اهداف قدرت است. نفاق در زمانی شکل می گیرد که افراد و گروه هایی که در حوزه قدرتی قرار گرفته اند به جهت ناتوانی و قرار گرفتن در موضع ضعف اجتماعی و سیاسی نتوانند مقاصد و اهداف و افکار خود را بروز دهند ، از این رو با همگرایی ظاهری و نشان دادن وفاق اجتماعی و همراهی و همدلی زبانی می کوشند خود را در جامعه و نهادهای سیاسی و اجتماعی جا دهند و با دورویی اهداف و مقاصد خویش را پیش برند. اگر کفر را در مقابل ایمان دو بنیش و نگرش اساسی بدانیم نفاق به معنای کفر نهان است که به شکل ایمان خود را نشان می دهد. منافق با شهادت ظاهری به ایمان می کوشد تا از فشارها و تهدید ها در امان قرار گیرد و حریم امنیتی خاصی را دور خود پدید آورد. از این رو هر گاه قدرت دولت ایمانی کاهش یافت کنش ها و واکنش های منافقان چهره دیگری می گیرد و برخی از اهداف نهان خود را آشکارا بیان می کنند و در هنگامه خطر دوباره پوستین اسلام را برای حفاظت به تن می کنند. منافق همواره در اندیشه کسب قدرت و تغییر معادلات به نفع کفر است. تنها تمایز میان کفر و نفاق در این است که منافق هدفش را نهان می سازد و روش های نرم را در پیش می گیرد و از قدرت نرم سخن می گوید. هم حالت در تقیه نیز در زمان اقتدار و قدرت کفر پدید می آید؛ زیرا مومن در زمان اقتدار کفر و ظلم قدرتمندان با در پیش گرفتن پوشش تقیه ، خود را در حریم امنیت قرار می دهد.

رهبران سیاسی نفاق به هدف کسب قدرت از روش ها و شیوه های متعدد و چندی بهره می گرفتند که قرآن در آیات سوره بقره و منافقان و نیز در سوره های دیگر بدان پرداخته است. رهبری این گروه را در آغاز افراد قدرت طلبی به عهده داشتند که پیش از هجرت پیامبر به مدینه داعیه پادشاهی و ملک و سلطنت داشتند و مقدمات این کار نیز فراهم شده بود. اینان با ایجاد پایگاه های مرکزی که در آن زمان به در قالب مساجد بروز و ظهور می کرد به ایجاد مسجدی در مدینه به عنوان پایگاه اقدام کردند که در آیات قرآنی به مسجد ضرار یاد شده است. این مسجد به عنوان پایگاهی برای رهبران نفاق از جمله ابی بوده است. پس از گسترش دامنه نفوذ سیاسی و جغرافیایی اسلام و حکومت مدینه، افراد دیگری نیز به این گروه پیوستند که از مهم ترین ایشان می توان به ابو سفیان اشاره کرد.

حزب سیاسی در عصر بعثت

دومین جریان قوی سیاسی که در عصر بعثت وجود داشت، جریان قدرت طلبی بود که به هدف کنار زدن به قول خودشان حزب بنی هاشم ایجاد شده بود. این جریان سیاسی گاه به شکل گروه فشار عمل می کردند و در موارد اقدام به حرکات تند و خشونت بار فیزیکی ضد مخالفان می کردند. در آیات قرآنی چندی به این گروه و حزب به مفهوم امروزی اشاره شده است. این حزب سیاسی قوی در تغییر برخی از رفتارها و یا تاخیر برخی از اقدامات موثر بودند. در مساله خلافت این حزب با همه وزنه سیاسی ، اجتماعی, اقتصادی و نظامی خود وارد شد و کفه را به سوی خود تغییر داد. قرآن با اشاره به حرکت های این حزب سیاسی قدرت طلب در آیه 67 سوره مائده می فرماید: یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس ان الله لایهدی القوم الکافرین ؛ ای پیامبر آن چه به تو وحی شده را ابلاغ کن و اگر چنین نکنی رسالتش را به سرانجام نرسانده ای . خداوند تو را از مردمان حفظ می کند به راستی که خداوند قوم کافر را هدایت نمی کند.

این جریان آن چنان قوی بود که پیامبر از ابلاغ حکم و دستور الهی درباره جانشین و انتقال قدرت پس از خود می هراسید . خداوند از این حزب سیاسی به دو نام الناس ( مردمان ) و کافرین یاد می کند. به این معنا که عدم پذیرش ولایت سیاسی پس از پیامبر به معنا و مفهوم کفر به خدا و آیات اوست. ترس از ترور و خشونت فیزیک نسبت به پیامبر تا آن اندازه از سوی جریان سیاسی قدرت طلب وجود داشت که قرآن از آن به صراحت و شفافیت سخن می گوید و پیامبرش را به حفظ و نگه داشت از سوی خود دلگرم می سازد. این جریان سیاسی در آیات دیگری از قرآن مطرح و مسایل و موضع گیری هایشان تبیین و توضیح داده شده است.

از دیگر احزاب سیاسی این دوره که نقش مثبتی را ایفا می کرد می توان به امت حزب الله یاد کرد. این گروه سیاسی هم در روش و هم در بینش و نگرش و گرایش بر اعتدال بوده و به عنوان بخش از امت بزرگ به عنوان امت نمونه مورد تمجید و تجلیل قرار گرفتند. اینان کسانی بودند که به عنوان بخشی از امت یاد شده اند و در آیاتی از این که آنان به شایسته دعوت و از ناشایسته باز می دارند مورد تشویق و حمایت قرار گرفته اند. این دسته را می توان به عنوان امت مقتصد و امت وسط و شاهد یاد کرد که حزب الله را تشکیل می دادند و به عنوان انصار واقعی پیامبر عمل می کردند. آیات زیادی به این حزب مستقیم و معتدل اشاره می کند و از این که برنامه ریزی آنان در راستای تقویت امت و قدرت دولت مرکزی است مورد تایید خداوند قرار می گیرند.

به هر حال در اندیشه سیاسی قرآن می توان به مساله احزاب سیاسی به عنوان نمونه های از قدرت طلبی برخی از جریانات دینی و سیاسی و نیز یاوران دولت صالح و عدالت پرور و ولایت محور دست یافت.

 

  

 


  

قرآن برای دوره جوانی که بخشی از مراحل زندگی بشر است ، ویژگی هایی را بر شمرده است که دانستن آن می‌تواند برای کسانی که در این مرحله زندگی می‌کنند و یا با جوان و جوانان سر و کار دارند مفید باشد. در شعر پارسی و فرهنگ ایرانی اسلامی بر  این نکته تاکید شده است که چون سر و کارت با کودک فتاد ، پس زبان کودکی باید گشاد . به این معنا که نمی توان از کودک توقع و انتظار رفتار مطابق سن خودت را از او داشته باشی ، بلکه می‌بایست با توجه به روحیات مخاطب و اقتضائات سنی او عمل و رفتار کرد. جوانی سنی است که انسان از مرحله کودکی و بلوغ گذشته است و به سوی رشد و کامل فکری می‌رود. در این دوره برخی علائم در انسان ظاهر می‌شود که یکی از آن ها دندان عقل است ، یعنی نخستین نشانه از بلوغ عقلی ، چنان که بلوغ جنسی اولین علائم و نشانه های ورود به سن نوجوانی و جوانی است . با نشانه دندان عقل آدمی در می‌یابد که در آغاز عقلانیت قرار گرفته است و مسیر رشد را طی می‌کند. انسان رشید به کسی می‌گویند که این فرایند را در صحت و سلامت جسم و جان طی می‌کند و به بلوغ عقلی می‌رسد که کمال آن در قرآن سن چهل سالگی است. در چهل سالگی است که جوانی به یک معنا تمام می‌شود و میان سالی آغاز می‌گردد.

خصوصیاتی که قرآن برای دوره جوانی بیان می‌کند نشان می‌دهد که در این دوره برخی از خصوصیات آدمی به کمال خود می‌رسد . این خصوصیات در دو جنبه جسمی و روانی  است. به یک معنا انسان در این دوره از جهت جسم به کمال می‌رسد و آن چه شایسته قوا و نیروهای غریزی و جسمی است به بلوغ و نهایت کمال خود می‌رسند. چنان که برخی از حالات روانی و عاطفه ای نیز در این دوره تشدید و به کمال لایق خود دست می‌یابند.

قرآن بیان می‌دارد که انسان در این دوره به نهایت قدرت جسمانی و توانایی بدنی می‌رسد که از آن به اشد یعنی توان و شدت تعبیر می‌شود. ( کهف آیه 13  و نیز حج آیه 5 و قصص آْیه 14 و 15 و نیز غافر آیه 67) تعبیر از استوا به معنای اعتدال در جوانب بدنی و رشد بیانگر آن است که این بخش از قوای انسانی به کمال خود دست یافته است.

در دوره جوانی امور عاطفی در شخص تقویت و به نهایت می‌رسد، از این روست که قرآن به مساله زیبایی طلبی جوانان اشاره می‌کند و این که جوان در این دوره به خاطر مسائل عاطفی و روانی می‌کوشد خود را در لباس و جمال بیاراید ، بنابراین توجه فطری و غریزی به خود آرایی در جوانان امری عادی تلقی شده است و قرآن در ایه 20 سوره حدید به این مساله اشاره می‌کند. تمثیل قرآنی از دوران زندگی بشر به دوره جوانی همانند دوره گیاهان اشاره شده است و بیان گردیده که چگونه در گیاهان دوره ای است که بهجت و رنگ های شاد در آن نمایان می‌شود که پس از ان اندک اندک به زردی می‌گراید و از زیبایی می‌افتد. جوانی دوره ای است که از این نظر انسان به کمال می‌رسد و رنگ و چهره اش شاد و شاداب و با طراوت است.

از خصوصیاتی که قرآن برای جوانان بیان می‌کند ، تهور ، شجاعت و زیر پا افکندن مصحلت سنجی هاست. در این دوره جوان به چیزی که نمی اندیشد ، مصلحت هاست و از این رو بی محابا جانش را در خطر می‌افکند. شور و شادابی و گرایش فطری و غریزی به احساس و عواطف وی را به سوی تهور و شجاعت پیش می‌برد. این گونه است محافظه کاری را کناری می‌نهد و با فرمان عشق و احساس حرکت و شتاب می‌کند و عقل را به هیچ می‌گیرد؛ زیرا در این دوره که آغازین سال های رشد عقل  و عقل گرایی است ، عاطفه و احساس به اوج خود رسیده و به کمال لایق خود دست یافته است . از این رو هیچ توجه و نظری به عقل و خرد چنان که باید و شاید ندارد. تصمیمات همه بر پایه احساس و شور و عاطفه است. ( یونس آیه 83 و کهف آیه 10 و 16 و قصص آیه 14 و 15) در همه این آیات به جوانانی اشاره می‌شود که بر خلاف مصلحت سنجی های معمول عمل می‌کردند. سخن از اصحاب کهف است که جوانانی شجاعی بودند که وقتی به حقانیتی دست یافتند آن را آشکار و بی محابا بدون هیچ مصلحت سنجی بیان کردند و سر در این راه نهادند و یا سخن از ابراهیمی است که به شناخت دست یافته است و بی محابا به جان بتان بی جان افتاد و آتش نمرودیان به جان خرید. البته این بدان معنا نیست که جوان همواره در خطا و تحت تاثیر عاطفه عمل می‌کند ؛ زیرا زمان رشد عقلانی نیز است و سخن از جوانانی است که در سال های میانی سی و چهل است. در این دوره نوعی هماهنگ میان عقل و عاطفه بر قرار می‌شود و احساس و عقل  و نیز جسم و جان به اعتدال دست می‌یابند این گونه است که اینان به عنوان رهبران عمل  می‌کنند. قدرت ، شجاعت ، عقل و احساس به وی کمک می‌کند تا بتواند به خواسته ها ی خود به اسانی دست یابد.

اگر قرآن جوان و جوانی را به لهو گرایی و سرگرمی ها و بازی های بیهوده متهم می‌سازد ، نه از باب سرزنش است بلکه از آن روست که این دوره اقتضائاتی دارد که می‌بایست طی شود. بلوغ جنسی و یا بهره مندی از سرگرمی ها ، توان و قدرت فوق العاده جوان و جوانی را نشان می‌دهد. هر عنصر و قوه ای در انسان می‌بایست در یک فرایند و در زمانی به بلوغ برسد تا انسان از آن برای رشد و بالندگی اصلی و کمالی خود بهره برد. در این دوره این قوا به کمال می‌رسد ولی از آن جایی که جوان برنامه ای عقلانی در آغاز قدرت گیری ندارد آن را صرف کارهای بیهوده می‌کند. از این رو نیاز است که در آغاز راه وی را یاری رساند و برنامه ای متناسب و متنوع با دوره جوانی برای او فراهم آورد. در گذشته در این دوره به جوانان فنون رزمی و یا جنگی می‌آموختند تا قدرت خود را در راه درست و صحیح که در آینده برای حفظ جان خود و خانواده و کشور مفید بود ، قرار دهد. اکنون نیز چنین چیزی نیاز است . این نیاز به برنامه دارد. به هر حال آغازین روزهای جوانی تا چند سال نخست آن ، روزهای سرگرمی و بیهودگی جوانان است مگرآن که ساماندهی و هدایت شود.( حدید آیه 20)

 به هر حال از دیدگاه قرآن جوانی که از بیست تا چهل سالگی طول می‌کشد ، دوران قدرت ، زیبایی ، شجاعت ، تهور ، بیهودگی انسان است. در این دوره است که جسم و جان آدمی به کمال می‌رسد و عقل و خردش به نهایت خود دست می‌یابد.( حج آیه 5) پایان این دوره نقطه اغازین منحنی نزول انسانی است ( همان و غافر آیه 67)

قرآن با اشاره به زندگی جوانانی چون حضرت ابراهیم (ع) ( انبیاء ایه 60 ) اسماعیل ( صافات آیه 101 و 102) اصحاب کهف ( کهف آیه 13) موسی ( قصص آیه 14) مریم ( آل عمران آیه 37) و یوسف ( یوسف ایه 23 تا 32) نمونه های از جوانان و جوانی و شیوه جوانی کردن را به انسان می‌آموزد که می‌توان با الگوبرداری از آنان جوانی را بر پایه آموزه های قرآنی و کمالی آن به سر آورد.

 


  
<   <<   141   142   143   144   145      >